درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/12/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه، درباره اقسام تقیه بود. یکی از این اقسام، تقیه مستحب بود.
توجه به این نکته لازم است که آیا مراد از مستحب، مطلق رجحان است یا اینکه رجحان دلیل بر استحباب نیست؟ خیلی از چیزها رجحان دارد اما استحباب ندارد. استحباب، دلیل خاص میخواهد. برای این امر به روایاتی برای استحباب تقیه استناد شده است.
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[1] عَنْ أَبِيهِ[2] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[3] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ[4] وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه (علیهالسلام): «فِي قَوْلِ اللَّهِ: ﴿أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا﴾[5] قَالَ(علیهالسلام): «بِمَا صَبَرُوا عَلَى التَّقِيَّةِ» ﴿وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾[6] قَالَ(علیهالسلام): «الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ».[7]
امام صادق (علیهالسلام) درباره آیه «آنها کسانی هستند که بهخاطر صبرشان دو بار اجر داده میشوند» فرمود: این دو اجر بهخاطر صبر بر تقیه است. درباره ادامه آیه نیز امام فرمود: حسنه تقیه است و زشتی و گناه، افشای اسرار است.
از این روایت استفاده میشود که تقیه اجر دارد و چیزی که اجر دارد یا واجب است یا مستحب. همچنین از این تعبیر که حسنه، تقیه است استفاده میشود که تقیه مستحب است. دلالت روایت بر وجود فیالجمله تقیه مستحب درست است. اما تفصیل و مصادیق آن نیاز به دقت دارد.
دو تنبیه
تنبیه اول: شیخ انصاری (رحمهالله) میفرماید: «المستحبّ من التقيّة، فالظاهر وجوب الاقتصار فيه على مورد النصّ و قد ورد النصّ بالحثّ على المعاشرة مع العامّة و عيادة مرضاهم و تشييع جنائزهم و الصلاة في مساجدهم و الأذان لهم ، فلا يجوز التعدّي عن ذلك إلى ما لم يرد النصّ من الأفعال المخالفة للحق؛ كذمّ بعض رؤساء الشيعة للتحبّب إليهم و كذلك المحرّم و المباح و المكروه؛ فإنّ هذه الأحكام على خلاف عمومات التقيّة، فيحتاج إلى الدليل الخاص».[8]
در تقیه مستحب باید به مورد نص اکتفا کنیم. (فقط همان فعلی که روایت مطرح کرده تقیه مستحب است). نمیتوان خودمان چیزی را که رجحان دارد، مستحب بدانیم. مثل معاشرت با عامه، عیادت از مریضان آنها، شرکت در تشییع جنازه آنها، نماز در مساجد آنها، اذان برای آنها (حتی در روایات دارد که شما را امام جماعت قرار دهند) باید به همین موارد اکتفا کرد و از آن تجاوز نکرد. مثلا برای اینکه آنان خوششان بیاید به روسای شیعه بد و بیراه گفته نشود. یا اینکه کار حرامی را مرتکب شد تا آنان خوششان بیاید؛ نباید این کار را مرتکب شد.
مرحوم مامقانی ذیل کلام شیخ (رحمهالله) میفرماید: اگر فعلی مباح است، در زمان تقیه هم مباح است و واجب یا مستحب نمیشود. اگر چیزی حرام است، در زمان تقیه هم حرام میشود. مثلا شراب خوردن که حرام است در زمان تقیه هم حرام است. مکروهات هم در زمان تقیه مکروه هستند اما مستحبات زمان تقیه همان چیزهایی است که شارع بیان کرده است.[9]
اگر خوف ضرر وجود داشته باشد، تقیه واجب می شود اما اگر احتمال ضرر کم شود یعنی یقین به ضرر یا ظن قوی بر آن وجود ندارد بلکه توهم ضرر است، در این مورد، روایت وارد نشده باید چه کاری کرد؟
برخی بزرگان مانند آیتالله مکارم (سلمهالله) میفرمایند که قانون اهم و مهم باید رعایت شود.[10] اگر اهم که رجحان دارد اخذ شود، تقیه مستحب خواهد بود.
تنبیه دوم: محقق سبزواری (رحمهالله) میفرماید: «مقتضى الإطلاقات المرغّبة إلى التقيّة و الأخبار الكثيرة التي تثبت الثواب فيها استحبابها نفسيّاً و وجوبها غيريّاً. و لكن لا بدّ من اختصاص الاستحباب بما إذا ترتّب عليها غرض صحيح شرعي؛ كالموادّة و التألّف و نحوهما و لا وجه للاستحباب مع عدمه. كما أنّه لا وجه لجوازها أصلاً فيما إذا لم تكن لمن يتّقي عنه شوكة و اقتدار أصلاً؛ لظهور الأخبار في غيره. نعم، قد تجب حينئذٍ مع الخوف أو الضرر لا من جهة التقيّة، بل من جهة الضرورة».
تقیه، استحباب نفسی و وجوب غیری دارد. وجوب به دو قسم وجوب نفسی و وجوب غیری تقسیم میشود. وضو مستحب نفسی است و وجوب غیری دارد. در روایات هم وارد شده است که «أَنَّ الْوُضُوءَ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ»[11] در این صورت مستحب نفسی است اما برای نماز، وجوب غیری پیدا میکند. تقیه ذاتا مستحب است اما در جایی که خوف ضرر است یا اکراه وجود دارد، واجب غیری میشود؛ یعنی برای دفع ضرر واجب میشود.
استحباب تقیه در جایی است که اقتدار مخالفین وجود دارد. مثلا در سرزمینی زندگی میکنید که حکومت در دست مخالفین است و باید با آنها کنار بیایید.
بنابراین در قسم سوم تقیه به این نتیجه رسیدیم که تقیه مستحب، وجود دارد و دو گونه میتوان معنا کرد: مستحب شرعی که مورد نص روایت است تقیه رجحان دارد. هرجا که امر اهمی باشد، تقیه رجحان دارد برخلاف شیخ انصاری (رحمهالله) که مستحب را در صورت دلیل خاص میدانست.
دعوا بر سر اسم نباید داشته باشیم، بالاخره رجحان تقیه در مواردی ثابت است، خواه نامش استحباب باشد یا رجحان باشد. در بحث «تسامح در ادله سنن» گفتیم که اجر و ثواب ثابت است اما استحباب ثابت نیست و منافاتی ندارد که بگوییم استحباب شرعی دلیل خاص میخواهد.
قسم چهارم تقیه: مکروه
شهید اول (رحمهالله) میفرماید: «المكروه التقيّة في المستحبّ حيث لا ضرر عاجلاً و لا آجلاً و يخاف منه الالتباس على عوامّ المذهب».[12]
در جایی است که ضرر عاجل یا آجل نداشته باشد؛ یعنی ضرر بالفعل یا ضرر در آینده ندارد و اگر انسان این تقیه را انجام دهد برخی برایشان اشتباه میشود، مثلا فردی روحانی به یکی از علما بیاعتنایی کند، در این صورت سایر شیعیان برداشت میکنند که آن عالم اعتباری ندارد.
شیخ انصاری (رحمهالله) میفرماید: «ما كان تركها و تحمّل الضرر أولى من فعله، كما ذكر ذلك بعضهم في إظهار كلمة الكفر و أنّ الأولى تركها ممّن يقتدي به الناس إعلاءً لكلمة الإسلام. و المراد بالمكروه حينئذٍ ما يكون ضدّه أفضل».[13]
هر جایی که ترک تقیه اولی باشد، فعل تقیه مکروه است. مثل اظهار کلمه کفر برای ایجاد مودت و تحبیب قلوب. بهتر آن است که انسان این کار را نکند مخصوصا اگر مقتدای مردم است؛ زیرا این کار ممکن است باعث ضلالت عدهای شود.