درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/12/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: بحث در علم فقه درباره تقیه حرام بود. بیان شد که تقیه در قتل نیست و روایاتی بیان شد که تقیه تا جایی است که به قتل منتهی نشود و اگر منتهی به قتل میشود تقیه برداشته میشود و حرام است.
دلیل دوم: اجماع
فقها اجماع دارند که تقیه در «دم» نیست.
مرحوم ابن ادریس میفرماید: «لا يجوز فيه التقيّة عند أصحابنا بلا خلاف بينهم».[1]
سید طباطبایی (رحمهالله) نیز میفرماید که در دم، تقیه نیست و باید قانون اهم و مهم رعایت شود.[2]
امام خمینی (رحمهالله) میفرماید: «إنّه لا خلاف في عدم التقيّة فيها».[3] و در جای دیگری میفرماید: «الدماء فلا شبهة في عدم التقيّة فيها نصّاً و فتوىً».[4]
دلیل سوم: عقل[5]
دلیل عقل هم میگوید که انسان برای حفظ جان خود حق ندارد دیگران را نابود کند؛ این نقض غرض است که انسان برای نجات خود به دیگران ضرر بزند.
دلیل چهارم: ضرورت دین[6]
بنابراین به نظر ما این مسئله روشن است که فیالجمله در دماء تقیهای وجود ندارد. انسان نمیتواند ضرری که متوجه او است را به دیگری منتقل کند تا خودش محفوظ بماند، خواه ضرری نفسی، جرحی، مالی یا آبرویی باشد. این قانون کلی در اسلام ثابت است و عقل و عدالت هم به آن حکم میکند که حفظ جان، مال و آبرو تا جایی لازم است که منتهی به ضرر دیگران نشود.
نکته: محدوده دم
درباره مراد از «فَإِذَا بَلَغَتِ التَّقِيَّةُ الدَّمَ، فَلَا تَقِيَّةَ ...»[7] مناقشه شده که مراد از «دم» چیست؟ آیا اگر قطع عضو شود یا جرحی صورت گیرد که خون جاری شود هم ملحق به حکم حرمت تقیه است؟ مثلا به کسی میگویند: دست این شخص را قطع کن وگرنه دست خودت را قطع میکنیم.
برخی از فقها گفتهاند: قانون کلی آن است که تقیه در همهجا وجود دارد مگر در «دماء» این یک استثناء است که باید در این موارد به قدر متیقّن اکتفا کرد و قدر متیقن در این بحث جایی است که کشتن باشد.
اگر مبنا این باشد که باید به قدرمتیقن که قتل است اکتفا نمود میتوان تقیه کرد. سید طباطبایی (رحمهالله) میفرماید: «إنّ لزوم الاقتصار في الخروج عن العمومات المجوّزة لفعل المحرّمات بالتقيّة على المتيقّن المتبادر من الإطلاق و هو القتل؛ فإنّه الفرد الأكمل يقتضي المصير إلى جواز الجرح الذي لم يبلغ حدّه و لعلّه الأشهر. و ينبغي القطع بالجواز إذا كان الخوف على النفس بتركه و يحتاط بتركه في غيره».[10]
اشکال: به نظر ما این فرمایش درست نیست و باید قانون اهم و مهم رعایت شود در چنین مواردی باید مراتب را در نظر گرفت. مثلا گفته میشود که دست فلانی را قطع کن وگرنه تو را میکشم دراینصورت باید دست را قطع کند. گاهی دو طرف مساوی است یعنی میگوید دست فلانی را قطع کن وگرنه دستت را قطع میکنم. اگر هر دو مساوی است به چه دلیلی اجازه قطع دست مؤمن بیگناهی را در مقابل دفع ضرر مساوی از خود را میدهید.
محقق ایروانی (رحمهالله) فرمایشی داشت که اگر کار را من انجام ندهم دیگری آن را انجام میدهد، اگر من این کار را نکنم، دست خود من هم قطع میشود دراینصورت میتوان تقیه کرد. [11]
قول دوم: شامل جرح هم میشود
به نظر ما «دم» که در روایات وارد شده، مطلق است و هم شامل قتل میشود و هم شامل خونی که بر اثر جراحت و قطع عضو جاری میشود. اختصاص دم به قتل، موافق با عدل و انصاف نیست. اگر دستور به جرح دادهاند اگر راهی وجود دارد باید انسان خود را خلاص کند که این کار را نکند و اگر گفتند که در صورت تمرّد همان بلا را سر خود شما میآوریم باید ضرر را تحمل کند. عقل، عدل و انصاف حکم میکند که همه انسانها باید پایبند باشند که جان و منافع خود را بر دیگری مقدم نکنند.
ادله وارد شده درباره تقیه در مقام امتنان است؛ یعنی در اسلام منت گذاشته شده که برای حفظ جان، مال و آبرو تقیه کنیم. این امتنان تا جایی است که امتنان بر امت باشد. امتنان تنها به یک شخص اختصاص ندارد و هر فرد با دیگران مساوی است. تقیه باید بهگونهای باشد که هم به نفع شخص باشد و هم به نفع سایر مؤمنین. اگر مختص به یک نفر باشد امتنان به یک نفر است درحالیکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر همه امتنان داشته است؛ مانند حدیث رفع که امتنان بر کل امت است. رفع نسیان، خطا، اکراه و اضطرار تا جایی است که به دیگران ضرری وارد نشود.
محقق خویی (رحمهالله) میفرماید: «إنّ الظاهر من قوله(علیهالسلام): «إنّما جعلت التقيّة ليحقن بها الدم». و إن كان هو الدم الذي كان علّةً لبقاء الحياة، إلّا أنّه مع ذلك لا يمكن الحكم بجواز جرح الغير أو قطع أعضائه للتقيّة؛ فإنّ دليل جواز التقيّة كدليل رفع المستكره عليه إنّما ورد في مقام الامتنان، فلا يشمل ما إذا كان شموله منافياً له».[12]
محقق خویی (رحمهالله) همانگونه که در کشتن افراد تقیه را جایز نمیداند در قطع اعضا هم تقیه را جایز نمیداند؛ زیرا تقیه امتنان بر امت است.
البته باید به فرمایش محقق ایروانی هم توجه نمود که دو مؤمن دستشان قطع نشود.
محقق بحرانی (رحمهالله) در این مسئله توقف کرده است و اینکه آیا شامل جراحت هم میشود یا نه را مجمل میداند؛ زیرا میتوان «دم» را حمل به ظاهر کرد که شامل سایر جراحات هم میشود یا گفت که فقط شامل قتل است .
اشکال: به نظر ما دم اطلاق دارد و شامل جرح هم میشود و این حکم عقل، انصاف و عدالت است.
قول سوم: شامل جرح نیست اما احتیاط در ترک است
محقق نجفی (رحمهالله) میفرماید: متیقّن جایی است که قتل باشد، دراینصورت تقیهای نیست و در جراحت احتیاط آن است که مرتکب جراحت هم نشویم.[13]
قسم سوم قیه حرام: فساد در دین
اگر تقیه باعث شود که دین مردم به خطر بیفتد و دیگران به گمراهی کشیده شوند، تقیه جایز نیست، مثل تقیه مرجع تقلید.