درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: بحث در علم فقه درباره تقیه حرام بود. یکی از مصادیقی که برای تقیه حرام بیان شده و مورد اختلاف واقع شده، مسح بر خفّتین است. دراین باره دو دسته روایت داریم که برخی آن را جایز میدانند و برخی از آن نهی میکنند.
ادله جواز مسح بر خفتین
دلیل اول: آیه
﴿مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾.[1] بر اساس این آیه، انسان نباید خود را در دین به حرج بیاندازد، جایی هم که مخالفین اصرار بر مسح بر خفتین دارند، از مصادیق حرج است.
دلیل دوم: دو روایت
روایت اول: «عَنْهُ[2] عَنْ فَضَالَةَ[3] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ[4] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ[5] عَنْ أَبِي الْوَرْدِ[6] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیهالسلام): إِنَّ أَبَا ظَبْيَانَ
حَدَّثَنِي أَنَّهُ رَأَى عَلِيّاً (علیهالسلام) أَرَاقَ الْمَاءَ ثُمَ مَسَحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ، فَقَالَ: كَذَبَ أَبُو ظَبْيَانَ أَ مَا بَلَغَكُمْ قَوْلُ عَلِيٍّ(علیهالسلام) فِيكُمْ سَبَقَ الْكِتَابُ الْخُفَّيْنِ، فَقُلْتُ: هَلْ فِيهَا رُخْصَةٌ؟ فَقَالَ(علیهالسلام): «لَا إِلَّا مِنْ عَدُوٍّ تَتَّقِيهِ أَوْ ثَلْجٍ تَخَافُ عَلَى رِجْلَيْكَ».[7]
راوی گوید: به امام باقر(علیهالسلام) عرض کردم: ابوظبیان برایم روایت کرد: علی (علیهالسلام) را دیدم که آب ریخت و مسح بر خفین کرد. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: ابوظبیان دروغ گفته! آیا به شما نرسیده است کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که قرآن مقدم است بر مسح بر خفّین. [قرآن به صرات میفرماید که مسح بر پا باید باشد]. راوی پرسید: آیا ما رخصلت بر این کار را داریم؟ امام باقر (علیهالسلام) فرمود: نه! مگر اینکه دشمنی باشد که تقیّه میکنید یا سرمایی است که اگر مسح بر پا کنید ترس بر بیماری دارید.
روایت هرچند سند درستی ندارد اما دلالت دارد که میتوان در شرایط تقیه، مسح بر خفین انجام داد.
محقق بحرانی (رحمهالله) درباره سند این روایت آن را به چند دلیل صحیح دانسته است: 1- درست است که سند روایت ضعیف است اما این ضعف به عمل اصحاب به آن، جبران میشود. 2- مرحوم مجلسی، ابیالورد را از ممدوحین دانسته است. 3- حماد بن عثمان که از اصحاب اجماع است، روایت را از ابیالورد نقل کرده و قاعده داریم که اگر اصحاب اجماع از کسی روایت نقل کنند نشانه وثاقت راوی است، اگر ابیالورد مورد اطمینان نبود، حماد بن عثمان از او روایت نقل نمیکرد.[8]
اشکالات: اولاً: جبران ضعف سند توسط عمل اصحاب را برخی از علما مانند محقق خویی (رحمهالله) قبول ندارند اما اکثریت آن را پذیرفتهاند.
ثانیاً: مدحی که مرحوم مجلسی بیان کرده باعث وثاقت نیست. مدح اعم از وثاقت است. از طرفی جمله وارد شده دلالت بر مدح ندارد: الورد «... أَمَّا أَنْتُمْ، فَتَرْجِعُونَ مَغْفُوراً لَكُمْ وَ أَمَّا غَيْرُكُمْ، فَيُحْفَظُونَ فِي أَهَالِيهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ». امام صادق (علیهالسلام) فرمود: شما شیعیان از حج که برمیگردید خداوند شما را ببخشد و بیامرزد اما غیر شیعیان مغفور نیستند. درست است که ابیالورد مخاطب کلام امام است اما امام «انت» نفرمود بلکه از ضمیر «انتم» استفاده کرد یعنی شیعیان اینگونهاند نه تو به تنهایی.
البته به نظر ما این جمله ظهور در مدح دارد چون خطاب به ابیالورد است و قدر متیقن این جمله ابیالورد است.
ثالثا: اصحاب اجماع، از غیر ثقه هم روایت نقل کردهاند؛ پس نقل روایتی اصحاب اجماع از کسی، دلیل بر وثاقت او نیست.
به نظر ما اگر نتوان سند روایت را هم با سخنان محقق بحرانی (رحمهالله) اصلاح کرد اما تا حدودی از شدت ضعف آن کم میکند و لااقل این روایت مؤیدی برای جواز مسح بر خفین در تقیه خواهد بود.
رابعا: محقق خویی (رحمهالله) اشکال میکند: ممکن است ابیالورد در این روایت کس دیگری غیر از ابیالوردی باشد که مرحوم مجلسی بیان کرد؛ زیرا ابیالوردهای زیادی داریم. ابیالورد روایت محل بحث ما از امام باقر (علیهالسلام) نقل کرده است اما ابیالوردی که در روایت مجلسی وجود دارد از امام صادق (علیهالسلام نقل میکند؛ پس معلوم میشود که دو نفر بودهاند.[9]
پاسخ: ممکن است یک راوی دو امام را درک کرده باشد. اگر فاصله زیاد بود، میشد گفت دو نفر هستند اما امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) فاصله زمانی زیادی ندارند و راویان زیادی بودند که هم امام باقر و هم امام صادق (علیهماالسلام) را درک کردند.
به نظر ما در مجموع شاید بتوان مدح ابیالورد را اثبات کرد اما نمیتوان وثاقت او را اثبات نمود.
سید طباطبایی (رحمهالله) هم مانند محقق بحرانی (رحمهالله) قائل به وثاقت و اعتبار ابیالورد بوده است و میگوید: «[یجوز المسح علی الخفّین تقیّةً] لخبر أبي الورد المعتبر بورود المدح فيه و رواية حمّاد عنه».[10]
کسانی که عمل اصحاب را جابر ضعف سند میدانند میتوانند به این روایت استناد کنند.
روایت دوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[11] عَنْ أَبِيهِ[12] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى[13] عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ[14] [15] عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ[16] قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیهالسلام): «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالاً خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ(علیهالسلام): فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ رَدَدْتُ فَدَكاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) ... حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِيذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَيْنِ ... إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي ...».[17]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: والیان قبل از من کارهایی انجام دادند که در مخالفت با رسولالله بود و در این مخالفت تعمّد داشتند. عهدی که با رسولالله داشتند را نقض کردند و سنتش را تغییر دادند. اگر میخواستم مردم را از این کار والیان باز دارم و به سنت واقعی و آنچه در عهد رسولالله بود سوق دهم، لشکریان من متفرق میشدند تا اینکه تنها میماندم یا اینکه تعداد اندکی باقی میماندند که فضل و امامت من را از قرآن میدانند. اگر میخواستم مقام حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را به جایی که رسولالله قرار داده بود برگردانم، فدک را به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بازگردانم، مسح بر خفین را حرام اعلام کنم، بر شرابخواری حد جاری کنم و متعتین را حلال کنم، از اطراف من پراکنده میشدند.
از این روایت معلوم میشود که امام (علیهالسلام) در مسئله مسح بر خفین، تقیه میکرد.