< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت بحث در علم فقه درباره تقیه حرام بود.

تعارض دو دسته روایت

در برخی از روایات، سه مصداق برای تقیه حرام بیان شده است. در مقابل روایاتی است که می‌توان در مقام اضطرار و ضرر در این سه مورد تقیه کرد.

روایات گروه اول

روایت اول: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[1] عَنْ أَبِيهِ[2] عَنْ حَمَّادٍ[3] عَنْ حَرِيزٍ[4] عَنْ زُرَارَةَ[5] قَالَ: قُلْتُ: لَهُ فِي مَسْحِ الْخُفَّيْنِ تَقِيَّةٌ؟ فَقَالَ(علیه‌السلام): «ثَلَاثَةٌ لَا أَتَّقِي‌ فِيهِنَ‌ أَحَداً شُرْبُ‌ الْمُسْكِرِ وَ مَسْحُ الْخُفَّيْنِ وَ مُتْعَةُ الْحَجِّ».[6] در سه چیز تقیه نمی‌کنم: شرب خمر، مسح بر خفین و حج تمتع.

روایت دوم: ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ[7] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ[8] عَنْ أَبِي عُمَرَ الْأَعْجَمِيِّ[9] قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) «‌يَا أَبَا عُمَرَ إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ فِي التَّقِيَّةِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌ وَ التَّقِيَّةُ فِي‌ كُلِ‌ شَيْ‌ءٍ إِلَّا فِي النَّبِيذِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ».[10] نه قسمت از ده قسمت دین، تقیه است. کسی که تقیه نمی‌کند، دین ندارد. تقیه در هر چیزی است مگر شرب خمر و مسح بر خفین.

اشکال: سند روایت ضعیف است و نمی‌توان به آن اعتماد کرد اما مضمون آن در روایت قبل بود.

اشکال به استناد به دو روایت: اگر دوران امر بین این بود که نماز نخوانم یا نماز بخوانم با وضویی که مسح بر خفین شده یا دروان امر بین ترک حج تمتع یا ترک اصل حج بود، ضرورت عقل حکم می‌کند به اینکه ترک نماز یا حج جایز نیست. پس اگر اهم و مهم را هم در نظر بگیریم، باید تقیه کرد. آنچه در روایات بیان شده، بیان اهمیت شرب خمر، مسح بر خفین و حج تمتع است؛ یعنی تا می‌توانید نباید شرب خمر کنید، مسح بر خفین نکشید و حج تمتع را ترک نکنید. اگر انسان را مجبور شود که شرب خمر کند یا کشته شود، باید تقیه کند و جانش را حفظ کند. درباره افراد معمولی این‌گونه است اما درباره ائمه (علیهم‌السلام) مسئله متفاوت است. در مسح بر خفین هم اگر به‌گونه‌ای است که یا باید نماز ترک شود یا نماز با وضویی خوانده شود که مسح بر خفین بوده، یقینا انسان نماز خود را با مسح بر خفین می‌خواند و ترک نمی‌کند زیرا در روایات هم وارد شده است که «لا تترک بحال». در هرجایی که امر اهمی وجود دارد، باید امر اهم مراعات شود و امر مهم ترک شود. مراتب ضرورت‌ها و ضررها متفاوت است؛ مثلا اگر تهدید به گرفتن مال کمی است در مقابل شرب خمرع نباید شرب خمر انجام شود. این روایات در مقام بیان اهمیت این سه مصداق هستند.

روایت سوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[11] عَنْ أَبِيهِ[12] عَنْ حَمَّادٍ[13] عَنْ حَرِيزٍ[14] عَنْ زُرَارَةَ[15] عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فِي‌ الْمَسْحِ‌ عَلَى‌ الْخُفَّيْنِ‌ تَقِيَّةً. قَالَ (علیه‌السلام): «لَا يُتَّقَى فِي ثَلَاثَةٍ» قُلْتُ: وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ(علیه‌السلام): «شُرْبُ الْخَمْرِ أَوْ قَالَ شُرْبُ الْمُسْكِرِ وَ الْمَسْحُ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ مُتْعَةُ الْحَجِّ».[16] امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: در سه چیز تقیه نیست: شرب خمر، مسح بر خفین و حج تمتع.

جمع بین روایات

جمع بین این روایات با روایاتی که تقیه را در ضرورت جایز می‌دانند ممکن است در این باشد که تقیه در این امور مکروه است. یک روایت می‌گوید تقیه کن، روایت دیگر می‌گوید تقیه نکن، به قرینه این دو روایت، در این مصادیق تقیه مکروه است.[17]

به نظر ما دراینجا هم باید به قاعده اهم و مهم توجه نمود. در این سه مصداق نباید تقیه کرد اما اگر امر اهمی پیش آمد می‌توان در این سه مصداق هم تقیه کرد. تشخیص اهم گاه از راه عقل است و گاه از طریق روایات می‌دانیم.

روایت چهارم: حَدَّثَنَا أَبِي[18] قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [19] قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ[20] عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى[21] عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ [22] عَنْ أَبِي بَصِيرٍ[23] وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ[24] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي(علیه‌السلام) عَنْ جَدِّي(علیه‌السلام) عَنْ‌ آبَائِهِ (علیهم‌السلام) أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه‌السلام) عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَ مِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ‌: «... لَيْسَ‌ فِي‌ شُرْبِ‌ الْمُسْكِرِ وَ الْمَسْحِ‌ عَلَى‌ الْخُفَّيْنِ‌ تَقِيَّةٌ ...».[25] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مجلسی به اصحابش چهارصد باب آموزش داد که به مصلحت دنیا و آخرت مسلمان است [ازجمله]: در شرب مشروبات و مسح بر خفین تقیه نیست.

سند روایت صحیح است. این روایت و سایر روایات دلالت بر اهمیت ترک شرب مشروبات و مسح بر خفین دارد.

روایت پنجم: قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیهماالسلام): ‌«التَّقِيَّةُ دِينِي‌ وَ دِينُ‌ آبَائِي‌ إِلَّا فِي‌ ثَلَاثٍ‌ فِي شُرْبِ الْمُسْكِرِ وَ الْمَسْحُ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ تَرْكُ الْجَهْرِ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‌».[26]

اشکال: اولا سند روایت ضعیف است و ثانیا جهر بسم الله الرحمن الرحیم، امری مستحبی است و معلوم می‌شود که روایت، ناظر به اهمیت موارد بیان‌شده است.

توجیه روایات

توجیه اول: شیخ طوسی (رحمه‌الله) می‌فرماید که این روایت، از مختصات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است و ایشان، این سه کار را در مقام تقیه انجام نمی‌دهند.[27]

اشکال: روایت چهارم با کلام شیخ طوسی (رحمه‌الله) سازگاری ندارد زیرا نفی تقیه را به همه مؤمنین سفارش کرده است؛ پس باید در موضوعات، رعایت اهم و مهم را داشت.

توجیه دوم: شیخ طوسی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «يجوز أن يكون المراد به لا تقية فيه إذا كان الخوف لا يبلغ الفزع على النفس أو المال فإنه ينبغي أن يتحمل حينئذ المشقة اليسيرة و ينزع الخف».[28] در جایی که مشقّت کم باشد، نباید تقیه کرد و در مشقت زیاد، تقیه وجود دارد. مشقت شدید را در ضرر بر نفس و مال قرار داده است.

صاحب جواهر (رحمه‌الله) نیز می‌فرماید: «إنّ المراد بنفي التقيّة فيه مع المشقّة اليسيرة التي لا تبلغ إلى الخوف على النفس أو المال».[29]

اشکال: انحصار ضرورت شدید در نفس و مال، صحیح نیست و ممکن است در موارد دیگری مثل آبرو نیز ضرورت شدید محقق شود.

توجیه سوم: شهید اول (رحمه‌الله) می‌فرماید: «يمكن أن يقال: إنّ هذه الثلاث لا يقع الإنكار فيها من العامّة غالباً؛ لأنّهم لا ينكرون متعة الحجّ و أكثرهم يحرّم المسكر و من خلع خفّه و غسل رجليه، فلا إنكار عليه».[30] در این موارد موضوع تقیه منتفی است؛ زیرا حکم آن‌ها صراحتا در قرآن بیان شده است. صریحا در قرآن بیان شده ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ﴾،[31] پس مسح بر خفین معنایی ندارد. صریح قرآن می‌گوید: ﴿اِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾،[32] بنابراین این موارد تخصصا از موضوع تقیه خارج هستند نه تخصیصا. هیچ مسلمانی این اعمال را واجب نمی‌داند و نهایت امر این است که آن را جایز بدانند.

مگر در جایی که اکراه و اجبار باشد که مسئله جدایی است و قانون اهم و مهم باید جاری شود.


[1] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: إماميّ ثقة.
[2] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[3] حمّاد بن عیسی الجهني: إماميّ ثقة.
[4] حریز بن عبد الله السجستاني: إماميّ ثقة.
[5] زرارة بن أعین الشیباني: إماميّ ثقة من أصحاب الاجماع.
[7] 4. محمّد بن أبي عمیر زیاد: إماميّ ثقة من أصحاب الاجماع.
[8] إماميّ ثقة.
[9] مهمل.
[11] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: إماميّ ثقة.
[12] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[13] حمّاد بن عیسی الجهني: إماميّ ثقة.
[14] حریز بن عبد الله السجستاني: إماميّ ثقة.
[15] زرارة بن أعین الشیباني: إماميّ ثقة من أصحاب الاجماع.
[18] عليّ بن الحسین بن بابویه القمّي: إماميّ ثقة.
[19] القمّي: إماميّ ثقة.
[20] إماميّ ثقة.
[21] القاسم بن یحیی بن الحسن بن راشد: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[22] کوفيّ بغدادي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[23] إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[24] الثقفي: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo