درس حدیث استاد محسن فقیهی
97/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهاد اکبر
«علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام أن النبي صلى الله عليه وآله بعث بسرية فلما رجعوا قال: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر وبقي الجهاد الأكبر، قيل: يا رسول الله وما الجهاد الأكبر؟ قال: جهاد النفس».[1]
صحبت پیرامون جهاد اکبر بود. در این روایت، پیامبر میفرماید که جهاد اصغر تمام شده و نوبت جهاد اکبر است. جهاد اکبر مبارزه با هواهای نفسانی است. گفتیم که اولین قدم در این جهاد، «عزم» است؛ تصمیم بگیریم که دیگر گناه نکنیم؛ سپس باید در مقام مشارطه، مراقبه و محاسبه قرار بگیریم. ابتدای صبح با خداوند عهد و پیمان میبندیم که از این ساعت، هیچ گناهی انجام نمیدهم.در طول روز، همانگونه که مراقبم آسیب ظاهری نبینم، کسی ضربهای نزند، در چالهای نیفتم، دستم به جایی نخورد و آسیب نبینم و ... مراقبت میکنم که گناه هم نکنم؛ یکی از شرایط سالک آن است که مراقبت داشته باشد. همانگونه که انسان مراقب است تا دستش آسیبی نبیند باید مراقب باشد که دستش توی گوش کسی نخورد و به کسی ظلم نکند؛ همانگونه که مراقب است پایش در چالهای نرود و زخمی نشود، باید مراقب بود که این پا جایی بد و مرکز خلافی نرود. همانگونه که از اعضای بدن در مقابل آسیبهای ظاهری مراقبت میکنیم، باید در بعد معنوی نیز مراقبت نمود. همانگونه که درس میخوانیم و بر روی عبارات مرحوم شیخ و آخوند دقت میکنیم تا بفهمیم، باید ثانیهبهثانیه دقیقهبهدقیقه به خودمان نیز دقت کنیم که آیا گناه میکنیم یا نه. روی حرفهایمان دقت کنیم که گناه نباشد، دروغ، تهمت، اشاعه فحشا و ... نباشد.در پایان نوبت به محاسبه میرسد. کاغذی که برنامه روزانه بر آن نوشته بودم را بردارم و کنارش مینویسم: ساعت اول بحمدلله گناه نکردم، ساعت دوم، بحمدلله گناه نکردم، ساعت سوم مثل اینکه گناهی کردم. اگر گناهی کردم باید بنویسم تا فردا تکرار نشود. همانگونه که دریافتها و پرداختهایمان را محاسبه میکنیم تا کم نیاوریم اگر کم بیاوریم در آخرت ﴿أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾.[2]
چهرههای ملکوتیاین اعضای زیبای ظاهری بدن، یک بعد ملکوتی هم دارد؛ مثلاً ممکن است انسان بسیار زیبایی باشم اما چون بداخلاقی میکنم، صورت ملکوتیم همچون گرگ باشد. ممکن است صورت ملکی بسیار زیبا باشد اما صورت ملکوتی همچون درندگان باشد. روایت داریم قیافه کسانی که بداخلاقی میکنند در ملکوت مانند گرگ و درندگان است. اگر انسان متلبس به صفات حسنه شود چهره ملکوتی او نیز رحمانی است.میانبرهای قرب الهییکی از راهها و میانبرهای رسیدن به کمالات انسانی توجه به این نکات است: یکی اینکه امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «أقرب العباد إلى اللّه تعالى أقولهم للحقّ و ان كان عليه و أعملهم به و ان كان فيه كرهه».
یکی از چیزهایی که روزانه با آن در ارتباط هستیم حق و باطل است. این دو خیلی با یکدیگر ممزوج میشوند و به یکدیگر نزدیک هستند؛ این عمامهبهسر حرفی میزند و آن مجتهد حرف دیگری و هر دو ادعای اسلام میکنند؛ شناخت حق سخت است. ممکن است من حق را بشناسم اما از آن طرفداری نکنم. برای نزدیک شدن به خدا، نماز شب، دعا، نافله و ... هرکدام سر جای خودش مفید است اما راه میانبری هست که حق را وقتی شناختیم، بیان کنیم. کسی که حق را بداند اما بیان نکند، اقرب الی الله نخواهد شد.«و ان كان عليه» باید حق را بیان کرد هرچند علیه خودمان باشد. اگر حق را بدانم و نگویم، خودم مصداقی از باطل میشوم.
برای پیمودن راه طولانی رسیدن به خدا، صفات عالی و متخلق شدن به اخلاقالله، باید این میانبرها را طی کرد؛ یعنی با هوای نفس مخالفت کرده و حق را بیان کرد هرچند به ضرر خودمان باشد. اگر پرسیدند که چرا در فلان موقع، آن کار را کردید؟ بگویم: اشتباه کردم. انسان اشتباه میکند؛ مرحوم امام چقدر بارها فرمودند: والله اشتباه کردم که بنیصدر را تأیید کردم؛ والله اشتباه کردم که بازرگان را چنینوچنان کردم. مرحوم امام که تالیتلو عصمت بود، بارها فرمودند که اشتباه کردم.من که بحث میکنم اگر اشتباه، توهین یا بداخلاقی کردم، کار زشتی مرتکب شدم باید از شما معذرتخواهی کنم، دست شما را ببوسم و بگویم ببخشید معذرت میخواهم من اشتباه کردم. این مقامی برای انسان است که حق را بیان کند هرچند به ضررش باشد. اگر انسان به این قدرت معنوی برسد، به خدا نزدیک میشود. به ظاهر گفتن آن آسان است اما در عمل خیلی مشکل است که انسان حق را بگوید و خودش را محکوم کند.«أعملهم به و ان كان فيه كرهه»: گفتن حق مطلبی است و عمل کردن به حق، مطلبی بالاتر. به حق عمل کنم هرچند ناراحت هستم. خیلی افراد هستند که حق را میگویند اما به حق عمل نمیکنند. اگر عمل به حق شود، به خدا نزدیک شده و مسیر طولانی متلبس شدن به صفات خدا را کوتاهتر طی میکنیم.