درس حدیث استاد محسن فقیهی
97/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ریا و اخلاص
«علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن أبي المغرا، عن يزيد بن خليفة قال: قال أبو عبد الله (عليه السلام): كل رياء شرك، إنه من عمل للناس كان ثوابه على الناس ومن عمل لله كان ثوابه على الله».[1]
بررسی سند: علی بن ابراهیم (امامی و ثقه) از پدر بزرگوارش ابراهیم بن هاشم قمی (به نظر ما امامی و ثقه) از ابن ابی عمیر (از اصحاب اجماع) از ابی المغرا که همان حمید بن مثنی است (امامی و ثقه) از یزید بن خلیفه (واقفی اما ثقه و مورد اعتماد)؛ بنابراین روایت صحیحالسند است، علاوه بر اینکه در کافی شریف بیان شده و خود این امر بر وثاقت آن میافزاید.
امام صادق (ع) میفرماید: ریا شرک است. کسی که عملی را برای مردم مرتکب میشود ثوابش را هم از مردم بگیرد اما اگر عمل، خالص برای خدا باشد ثوابش را هم از خدا بخواهید.
تفاوت ریا و سُمعهریا از ماده «رؤیت» و سُمعه از ماده «سمع» است. اعمالی که انسان در انظار مرتکب میشود تا مردم ببینند و او را تحسین کنند، ریا است و صداهایی که انسان از روی ریا ایجاد میکند تا دیگران شنیده و او را تحسین کنند مانند ذکر گفتن، سمعه نامیده میشود؛ بنابراین سُمعه هم همان ریا است اما این ریا گاهی در انظار شکل میگیرد برای خیره کردن چشم بیننده و گاهی برای جذب گوش شنونده است.ضرورت اخلاص برای روحانیتیکی از صفاتی که برای ما طلاب لازم و ضروری است، خلوص نیّت است. اعمال و رفتار ما اگر خالص برای خدا باشد خیلی ارزشمند است؛ درس، بحث، مطالعه، مباحثه، تقریرنویسی و ... همه برای خدا باشد. اگر خلوص نداشته باشیم «خسر الدنیا و الآخرة» میشویم. خلوص نیّت از شرایط لازم برای همه مردم است اما این ضرورت در میان روحانیون ضرورت بیشتری دارد.شرط اول تکاملاگر دقت شود میبینیم، شخصیتهای بزرگواری که اسلام به مقامهای والایی رسیدهاند کسانی بودهاند که خلوص نیّت داشتهاند. خلوص و اخلاص، شرط اول حرکت تکاملی انسان است.خلوص نیت در احوالات شیخ انصاریمقداری در احوالات شیخ انصاری دقت کنید، مرحوم آخوند ملاعلی همدانی که از علمای بزرگ بود و در همدان فوت کرد، بنده ایشان را زیارت کرده بودم؛ تابستانها که به همدان میرفتم مدتی در درس خارج ایشان شرکت میکردم. ایشان شخصیت علمی و معنوی قوی داشت و مورداحترام مرحوم امام و مراجع بزرگوار بود. ایشان مرجع تقلید بوده و از ایشان تقلید میکردهاند.مرحوم ملاعلی همدانی نقل میکند که ملاحسینقلی همدانی که از عرفای بزرگ و بنام است نقل میکرد: زمانی که به نجف رفتم، در درس شیخ انصاری شرکت کردم. شیخ انصاری رئیس حوزه و مرجع تقلید بودند. دیدم که شیخ انصاری به سیدی بیش از دیگران توجه میکند، نگاهش به او بیشتر و احترام به او میگزارد. رفتوآمدهای شیخ را زیر نظر گرفتم و دیدم که شیخ انصاری یک روز در هفته به منزل آن شاگرد سیدش میرود و مدتی را در آن منزل میماند. کنجکاو شدم که به بهانهای من نیز به آن منزل بروم تا ببینم که چه خبر است و شیخ انصاری با آن سید چهکار دارد لذا گفتم استخاره یا مسئلهای را بهانه کرده و به منزل سید میروم.روزی که شیخ به آن منزل رفت، چند دقیقه بعد، من هم رفته و در زدم، سید آمد و در را باز کرد، گفتم که برای گرفتن استخاره و پرسیدن مسئله آمدهام، مرا قبول کرده و به منزل وارد شدم. دیدم که شیخ انصاری در مقابل شاگرد سیدش دوزانو نشسته و آن سید، شیخ را موعظه و نصیحت میکند. تعجب کردم که شیخ با آن مقام به منزل شاگردش که سید کهنسالی بود آمده و شاگرد، شیخ را نصیحت میکرد.من پررویی کرده و آنجا ماندم و بلند نشدم. سید نصیحتها و توصیههایی را به شیخ کرد و سپس شیخ برخاست و رفت. بعد از رفتن شیخ، به سید عرض کردم: آیا به بنده هم اجازه میدهی همراه با شیخ انصاری بیایم و بهعنوان شاگرد شما نشسته و مواعظ شما را گوش دهم؟ فرمود: نه نمیشود، ایشان شیخ انصاری و رئیس حوزه است، فرصتی ندارد به همین دلیل در زمانهای خاصی اینجا آمده و کس دیگری هم نیست. من کلاس عمومی هم دارم که دیگران هم میآیند، شما در آن ساعت بیایید.آن سید، سید علی شوشتری از علمای بزرگ بود. اوایل کسی ایشان را نمیشناخت و بعد از شیخ انصاری، ایشان معروف شد زیرا شیخ توصیه کرد که به ایشان رجوع کرده و ایشان مجتهد است؛ به همین دلیل موردتوجه مردم قرار گرفت.در این داستان چه میبینید؟ یک مرجع جهان تشیع مانند شیخ انصاری، بر خودش لازم میداند که هفتهای یکبار به منزل شاگردش که سید پیرمردی است بیاید و شاگرد او را نصیحت کند. شیخ انصاری ازلحاظ علمی خیلی بالاتر از مرحوم شوشتری است اما در نظر شیخ، مرحوم شوشتری پیرمردی اخلاقی است که میتوان از او استفاده نمود؛ لذا خودش را مقیّد میکند که به خانه شاگردش آمده، دوزانو نشسته و از شاگردش استفاده کند. شیخ انصاری با آن مقام رفیع، نیاز به توصیه و نصیحت دارد.جز خلوص در این رفتار و این داستان چیزی وجود ندارد. این بزرگواران خلوص داشته و با اخلاص کار میکردند؛ اگر درس میخواندند، تدریس میکردند، مطالعه میکردند با اخلاص بود؛ هر کاری میکردند خالصاً لوجه الکریم بود.نپذیرفتن مرجعیت از سوی شیخ انصاریبرای شناخت بیشتر شیخ، جریان دیگری را نقل میکنیم: در زمان صاحب جواهر، مرجعیت با صاحب جواهر بود، شیخ انصاری هم مدرس خوبی در حوزه نجف بود که در آن زمان، درس میداد اما صاحب جواهر، مرجع کل بود که همه از ایشان تقلید میکردند.صاحب جواهر در هنگام وفات، به همه مردم و علما توصیه میکند که از شیخ انصاری تقلید کنند. پس از وفات صاحب جواهر، مرحوم شیخ نمیپذیرد، هرچه میگویند که صاحب جواهر شما را تعیین کرده و اگر نپذیرید حوزه نجف از هم میپاشد، ایشان نمیپذیرد و میگوید: ما هم مباحثهای به نام سعید العلما از اهالی بابل مازندران داشتیم که از من اعلم است بنابراین سراغ ایشان بروید.نامهای به سعید العلما نوشته میشود و ضمن شرح ماجرا، پرسیده میشود که آیا شما از شیخ اعلم هستید؟ ایشان در جواب مینویسد: هنگامیکه هم مباحثه بودیم، من اعلم بودم اما به دلیل آنکه من از تدریس کنارهگیری کرده ولی شیخ انصاری در حوزه تدریس دارد اکنون شیخ انصاری از من اعلم است لذا باید مردم از شیخ، تقلید کنند. بعد از این جریان، شیخ رساله نوشته و مردم از او تقلید میکنند.در همان زمان صاحب جواهر نیز نظر برخی بهدرستی بر این بوده که شیخ انصاری ازلحاظ اصولی از صاحب جواهر اعلم بوده اما ازلحاظ فقهی شاید صاحب جواهر اعلم از شیخ بوده است.زهد و اخلاص امام خمینیاز نمونههای زهد شیخ، شنیدن موعظه از شاگردش و نپذیرفتن مرجعیت است؛ در عصر حاضر نیز من خودم شاهد بودم که پس از فوت مرحوم آیتالله بروجردی، مراجع همه رساله دادند اما مرحوم امام حاضر به این کار نشدند. هرچه اصرار کردند که درس شما از همه شلوغتر است و شاگردانتان از همه قویتر هستند، شما رساله بدهید، ایشان امتناع کردند. حضرت امام تا سالها رساله ننوشتند و پس از مدتی، شاگردان ایشان، رساله ایشان را چاپ کردند. در این ماجرا خلوص نیت امام را مشاهده میکنید.اخلاص مقام معظم رهبریمقام معظم رهبری هم همینگونه است؛ زمانی که مسئله رهبری ایشان مطرح میشود ایشان امتناع میکنند تا اینکه فشار آوردند که تکلیف شرعی است و کس دیگری نیست تا این کار را بر عهده گیرد؛ لذا ایشان با اجبار و اکراه میپذیرند.تنها راهی که در این مسیر وجود دارد اخلاص است. کسانی که بیشتر از مقام مرجعیت گریزان هستند صلاحیت بیشتری دارند تا کسانی که به دنبال مقام مرجعیت هستند. اگر اخلاص نداشته باشیم تمام اعمالمان تباه است و جز اینکه سیئه برایمان بنویسند چیزی نخواهد بود.