« فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

97/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ریا در آخرالزمان

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِيهِ عَلَانِيَتُهُمْ طَمَعاً فِي الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً لَا يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلَا يَسْتَجِيبُ لَهُمْ».[1]

بررسی سند: روایت سند متصلی داشته و موثقه است؛ بنابراین روایت از جهت سند معتبر است.

پیامبر (ص) خبر از زمانی می‌دهد که ظواهر مردم خوب است اما بواطن را که نگاه می‌کنی، خیلی خراب است. وای به حال آن زمان چراکه زمان بسیار بدی است. زمانی که هرچه دعا می‌کنند دعاها مستجاب نمی‌شود همان زمانی است که باطن‌ها خراب و ظاهرها خیلی عالی است. ظاهر مقدس و انقلابی است اما باطن این‌گونه نیست.

ممکن است بسیاری از مردم این‌گونه باشند اما میان ما روحانیون به این مسئله باید توجه جدی شود که ظاهر و باطن یکی باشد. برخی ظاهر را به‌گونه‌ای نشان می‌دهند که خیلی خوب هستند، سخنان تند انقلابی می‌زنند اما زمانی که وارد زندگی آن‌ها می‌شویم و باطن آشکار می‌شود، می‌بینیم که چه ثروت‌هایی را جمع‌آوری کرده است. حرف‌هایی که می‌زند با ماشین، خانه و زندگی او سازگاری ندارد. اگر کسی انقلابی است باید شرایط آن را نیز حفظ کند.

همه وظیفه دارند اما وظیفه روحانیت بیشتر است که ظواهرش با بواطنش یکی باشد؛ زیرا مردم روحانی را می‌شناسند که خانه، ماشین و ... دارد یا نه؛ اگر دارد چه مقدار می‌ارزد. فشارهای مالی باعث شده که مردم دقت بیشتری داشته باشند که روحانیت چه می‌کند؛ زیر ذره‌بین بودن وظیفه ما را سنگین‌تر می‌کند که دقت کنیم ظاهر و باطنمان یکی باشد.

«سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ»: باطن‌ها خراب است؛ همیشه به دنبال رشوه، فساد و اختلاس است اما زمانی که صحبت می‌کند گویی متدیّنی است که از جانب خداوند آمده است و سخن می‌گوید.

«وَ تَحْسُنُ فِيهِ عَلَانِيَتُهُمْ»: ظاهرش این‌گونه است که مثلاً تسبیح، ریش و انگشتر عقیقی دارد.

«طَمَعاً فِي الدُّنْيَا»: این ظاهر برای این است که بتواند بیشتر سر مردم کلاه بگذارد و دنیا را به دست بیاورد.

«لَا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ»: او به دنبال کسب رضایت خدا نیست بلکه در پی آن است که چگونه می‌تواند جیب مردم را خالی کند.

«يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً»: کسانی که ظاهر و باطنشان یکی نیست، دینشان هم از روی ریا است.

«لَا يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ»: اینان اصلاً به دنبال آخرت نیستند که بگویند: آخرت، معاد، عذاب و جهنمی هم هست، فکری هم برای آن زمان کنیم.

«فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلَا يَسْتَجِيبُ لَهُمْ»: اگر چنین حالتی در جامعه زیاد شود، زنگ خطری برای شما هم هست. عده‌ای که از نداری، بیچارگی و فقر در حال غرق شدن هستند هرچه دعا می‌کنند مستجاب نمی‌شود. می‌گویند خدایا چرا دعای ما مستجاب نمی‌شود؟ ما که دزدی نکرده‌ایم، رشوه نگرفته‌ایم، خلافی مرتکب نشده‌ایم بلکه دیگران خلاف مرتکب شده‌اند. مشکل، دامن‌گیر کسانی که خلاف نکرده‌اند هم می‌شود زیرا اگر جلو خلاف‌کار را می‌گرفتند و نمی‌گذاشتند خلاف کنند، وضعشان این‌گونه نمی‌شود و خداوند دعای آنان را مستجاب می‌کرد. زمانی که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نشود، دعا هم مستجاب نمی‌شود.

ریا یعنی ظاهر و باطن انسان یکی نباشد؛ اهل فساد، دروغ، تهمت، غیبت، مال مردم خوری و ... باشد اما ظاهرش مقدس. مال مردم را می‌خورد درحالی‌که نام ائمه (ع) را هم یدک می‌کشد؛ نام‌های ایشان روی مؤسسات می‌گذارند مثل ثامن که اشاره به نام امام رضا (ع) دارد، برای اینکه پول مردم را خورده و اختلاس کنند.این وضعی است که متأسفانه در جامعه وجود دارد و هرچه مقام معظم رهبری و مراجع تذکر می‌دهند، بازهم مردم کار خود را می‌کنند و کسی گوش نمی‌دهد تا تخلفات کم شود. هرچه خوبی در جمهوری اسلامی می‌بینید به خاطر عمل کردن به اسلام است و هرچه بدی می‌بینید در اثر عمل نکردن به اسلام است؛ اگر دزدی، غیبت و افشاگری در فضای مجازی می‌بینید، اسلام آن‌ها را ممنوع کرده است. تمام اختلاس‌ها، حقوق‌ نجومی و ... تخلف از اسلام است. تمام خوبی‌ها از اسلام و تمام بدی‌ها به خاطر تخلف از احکام اسلام است؛ بنابراین باید روزبه‌روز به احکام اسلامی نزدیک‌تر شویم و متخلّق شویم تا نجات پیدا کنیم.وظیفه روحانیت است که در ابتدا خودش منافق و ریاکار نباشد، ظاهر و باطنش یکی باشد، زندگی‌اش شفاف باشد و تخلفات در زندگی او دیده نشود، سپس جامعه را اصلاح کند. روحانیت باید همت داشته باشد که جامعه، اصلاح شود و ریا، دورویی و نفاق، از بین جامعه برداشته شود.علما، بزرگان، مراجع تقلید، شخصیت‌های درجه‌یک جامعه و مسئولین ما باید مراقب باشند که ظاهر و باطنشان یکی باشد؛ اگر مردم ایمان به مسئولین پیدا نکنند، مملکت، ایمان و اعتبار خود را از دست می‌دهد. اگر اعتبار مردم نسبت به روحانیت سلب شود، اعتبارشان نسبت به دین و دیانت هم سلب می‌شود.مراجع و بزرگان از زمان قدیم کسانی بودند که زندگی‌های ساده‌ای داشته و تشریفاتی نداشتند مردم هم همین‌گونه بودند. مراجع و بزرگان نمونه و الگو برای مردم بودند تا مردم به آن‌ها اقتدا کنند. اگر مردم ببینند که شخصیتی بهترین خانه را دارد با خود می‌گویند که چرا من هم نداشته باشم؟ او بهترین ماشین را دارد چرا من نداشته باشم. وقتی بزرگان چنین کاری را انجام می‌دهند حالتی پیش می‌آید که مردم هم به همان سمت متمایل می‌شوند. هرچه بگوییم: ای مردم به سمت اشرافی‌گری نروید؛ درحالی‌که خودمان بهترین ماشین‌ها را سوار می‌شویم و در بهترین خانه‌ها زندگی می‌کنیم، سخن ما اثری ندارد. کسانی می‌توانند جنین سخنی را بگویند که خودشان هم عمل کنند.مرحوم امام (ره) تا اواخر عمر شریفشان در منزل اجاره‌ای زندگی می‌کردند. چنین شخصیت بزرگواری توانست با رهبریت خود انقلاب را شکل دهد؛ زیرا زندگی ایشان ساده، بی‌آلایش و بدون اشرافی‌گری بود. مقام معظم رهبری و مراجع تقلید نیز همین‌گونه هستند. ما طلبه‌ها هم باید روی این جهت دقت کنیم و از ریا، تزویر، دورویی و نفاق دوری کنیم تا مردم به ما اعتقاد پیدا کنند.مرحوم آخوند که کفایه ایشان محور مباحث اصولی حوزه است و پیرامون احترام ایشان بحث می‌شود یا سایر کتب بزرگان، به خاطر شخصیت‌هایی است که صاحبان آن کتب دارند. ممکن است بنده یا شما، کتابی را شبیه به کفایه بنویسیم اما ارزش کفایه را ندارد؛ زیرا صاحب کفایه، شخصیتی مورداحترام و ازنظر تقوا و فضیلت، مقبول بود. چنین شخصیتی وقتی کفایه را می‌نویسد مقبول همه بزرگان شده، حاشیه بر آن می‌نویسند، تأییدشده و ارزشمند می‌شود.گاهی تعبیر می‌کنند که چرا کتاب جدیدی نوشته نمی‌شود؟ کتاب جدید یکی از جهات آن معنویت است. مقام شهید اول، شهید ثانی، شیخ انصاری، مرحوم آخوند و شخصیت‌هایی که ازلحاظ معنوی درجه‌یک بودند، باعث می‌شود کتابشان هم جاودانه شود.در زمان مرحوم سید کاظم یزدی، صاحب «عروه» که جریان مشروطه اتفاق افتاد، مرحوم آخوند مرجع تقلید شیعیان جهان بودند و چون مشروطه را تأیید کرده بودند برخی از طلبه‌ها مرحوم آخوند را لعنت می‌کردند. برخی از همشهریان یکی از این طلبه‌ها که مقلد آخوند بودند وجوهاتی را آورده بود، این طلبه هم فقیر بود، به او گفتند اگر آخوند اجازه دهند ما این وجوهات را به تو می‌دهیم. این طلبه‌ای که آخوند را لعنت می‌کرد باید برود و از ایشان، اجازه تصرف در وجوهات را بگیرد. نمی‌دانست چه پیش می‌آید، از طرفی هم می‌دید که نیازمند است. بالاخره نزد آخوند رفت، آخوند بلند شد و او را احترام کرد و در نزد خود نشاند. اصحاب، به آخوند می‌گویند: این آقای طباطبایی است. می‌خواستند آخوند را متوجه کنند که این همان کسی است که شما را لعنت می‌کند. آخوند او را احترام کرد و در گوشش می‌گوید: کار شما با من چیست؟ بگویید من انجام دهم. می‌گوید: این هشتاد سکه است و برای شما آورده‌اند اما چون من نیازمندم اگر اجازه دهید من استفاده کنم. مرحوم آخوند دست به کیسه نزدند و به صاحبان وجوه شرعی گفتند: شما چرا پیش من آمدید؟ ایشان شخصیت بزرگوار، فاضل، متقی و عالمی هستند؛ پول را به ایشان می‌دادید، دست ایشان دست من است، ایشان از طرف من کاملاً مجاز است که تصرف در وجوهات کنند.اخلاق کسانی که به مقامات عالی رسیدند این‌گونه بوده است. مرحوم آخوند تمام پول را به آن طلبه می‌دهد و او می‌رود. روزهای بعد که آن طلبه برای تشکر خدمت آخوند می‌رسد ایشان می‌گوید: ا گر مرا قبول نداری و لعنت می‌کنی لذا برایت سخت است که اینجا بیایی، نیا، هر کاری داری بگو من در خدمتت هستم. تمام سهم امام متعلق به طلبه‌ها است. این‌گونه نیست که اگر آخوند را دوست داشتید سهم امام را به او بدهید. نیازی نیست که مرید آخوند باشید، چه دوست یا دشمن باشید من سهم امام را به شما طلبه‌ها می‌دهم.

logo