« فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

97/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تأثیر اخلاص در مشغولیت قلب

«عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن علي بن أسباط، عن أبي الحسن الرضا (عليه السلام) أن أمير المؤمنين (صلوات الله عليه) كان يقول: طوبى لمن أخلص لله العبادة والدعاء ولم يشغل قلبه بما ترى عيناه ولم ينس ذكر الله بما تسمع أذناه ولم يحزن صدره بما أعطي غيره».[1]

«كان يقول»: یعنی حضرت امیرالمؤمنین (ع) مکرر این جمله را تکرار می‌کرد.

«طوبى لمن أخلص لله العبادة والدعاء»: خوشا به حال کسانی که اخلاص دارند و با اخلاص عبادت کرده و دعا می‌کنند.

تأثیر چشم در مشغولیت قلب

«ولم يشغل قلبه بما ترى عيناه»: چشم انسان در طول روز چیزهای بسیاری مانند ماشین خوب، مال زیاد، شهوات و ... می‌بیند،‌ این‌ها در قلب انسان اثر می‌گذارد؛ چرا من این ماشین را نداشته باشم؟ چرا این زن را نداشته باشم؟ چرا این شهوت‌رانی را من نداشته باشم؟ انسان هوس می‌کند که آن‌ها را داشته باشد و انسان را به خود مشغول می‌کنند تا جایی که این افکار در برخی موارد باعث می‌شوند که انسان به خواب نرود.

انسان‌های بااخلاص قلبشان به چنین چیزهایی مشغول نمی‌شود؛ قلبشان همیشه متوجه خدا است و اگر مظاهر دنیوی را هم می‌بینند توجه جدی نمی‌کنند و رد می‌شوند؛ مثلاً شما اگر زن زیبایی را می‌بینید نگاه و دقت نمی‌کنید و فوراً سرتان را برمی‌گردانید تا مبادا در ذهنتان بماند اما کس دیگری نگاه و دقت می‌کند سپس در ذهنش می‌ماند و همیشه به یادش می‌افتد؛ بنابراین قلبش اشغال می‌شود (یشغل قلبه). اشغال قلب برای کسانی است که اخلاص ندارند اما کسانی که اخلاص دارند، خداوند قلب آنان را اشغال می‌کند و همیشه در فکر خداوند هستند.ببینید چه فکرهایی در ذهنتان می‌آید،‌ فکرهای مادی یا معنوی؟ آیا فکر خدا، عبادت و دستورات خدا در ذهن می‌آید؟ واجبات و مستحبات را مرتکب شده و محرمات را ترک کنم؛ گاهی همیشه در فکر چیزهای دیگری مثل افسوس مادیات، مقام، هواهای نفسانی و شهوات هستم؛ ذهنم مشغول چنین چیزهایی است. خیلی مهم است که انسان توجه کند که ذهنش مشغول به چه چیزهایی است.معنای عبادت و دعامعنای عبادت و دعا در کلام امیرالمؤمنین (ع) چیست؟ آیا به معنای آن است که انسان مرتب ذکر بگوید؟ 100 بار 200 بار و ...؟ خیر، اشتباه نکنید؛ انسان باید سعی کند اشتغال قلبی را به مادیات ندهد بلکه به معنویات باشد؛ این عمل، ذکر خدا می‌شود. من به زبان، ذکر خدا را بگویم اما ذهنم مشغول به مادیات و شهوات باشد؛ این ذکر خداوند نیست.توجه به باطنقلب باید مشغول به خدا باشد؛ باید بر این نکته توجه زیادی کرد. گاهی ما ظواهر را چسبیده و بواطن امر را فراموش می‌کنیم؛ اگر می‌خواهیم بدانیم که ذکر خداوند را داریم باید به قلب نگاه کنیم نه به زبانمان. اگر قلب، گرفتار مال‌هاومنال‌ها، مادیات، هواهای نفسانی و شهوت‌ها است بدانید یاد خدا نیست؛ در این صورت انسان می‌خواهد خود را مشغول به یاد خدا کند اما نمی‌شود؛ نماز می‌خواند اما به فکر گناه است وقتی عبادت هم می‌کند ذهنش مشغول به غیر خدا است، ذهن را اشغال کرده و همین مشکل اصلی ما است.

«ولم يشغل قلبه بما ترى عيناه»: قلب انسان به چیزهایی که روزانه دیده مشغول می‌شود.

تأثیر گوش در مشغولیت قلب

«ولم ينس ذكر الله بما تسمع أذناه»: صداهایی که انسان از اهل شهوت‌ها، اهل مال‌هاومنال‌ها، اهل مقام‌ها و ... می‌شنود در گوش باقی می‌ماند. انسان می‌خواهد ذکر خدا را بگوید اما در گوشش صدای موسیقی، غنا، زن، فلان مقام و ... است. صدایی را که انسان شنیده است نمی‌گذارد دعا به قلب انسان برسد؛ زبان، دعا می‌خواند اما قلب، مشغول به مادیات است.

امیرالمؤمنین (ع) به انسان‌ها هشدار می‌دهد: مظاهر مادی، دنیایی و شهوانی که می‌بینید یا می‌شنوید اگر در قلبتان رسوخ کند، نمی‌گذارد به یاد خدا باشید، ذکر خدا فایده‌ای ندارد.راز آرامش

«ولم يحزن صدره بما أعطي غيره»: وقتی توجه انسان به خدا باشد دیگر محزون و غمناک نیست؛ زیرا می‌داند که خدا را دارد و توکلش بر او است. توکل بر خدا باعث می‌شود که انسان همیشه خوشحال، راحت، آرام و با قلبی مطمئن زندگی کند اما اگر قلب انسان از خدا خالی شود، همیشه به دنبال این‌و‌آن است؛ فلانی کمک کند، فلانی به دادم برسد؛ همیشه محزون است. آیا جواب سلامم را داد؟ آیا جواب تلفنم را داد؟ آیا کارم را انجام می‌دهد؟ این‌گونه می‌شود که غصه وجود انسان فرامی‌گیرد؛ اما توکل بر خداوند این حرف‌ها را ندارد، انسان غصه نمی‌خورد و می‌گوید: من با خدا هستم، خداوند هرچه صلاح بداند برایم فراهم می‌کند.

بقای اسلام به اخلاص عالماناخلاص برای اسلام خیلی مهم است؛ شیعه و اسلام را علمای با اخلاص حفظ کرده‌اند نه کسانی که تظاهر داشته و به دنبال دنیا بودند.

حاج میرزا‌علی شیرازی (استاد آیت‌الله شهید مطهری) نقل می‌کند: کربلا که بودم؛ روزی رفتم که پشت سر مرحوم فاضل اردکانی،[2] نماز بخوانم، ایشان برای نماز آمد، به جمعیت نگاهی کرد اما برگشت و برای نماز نیامد. هنگام نماز شد و اذان گفتند اما ایشان نیامدند. سراغ ایشان رفتند و گفتند: آقا نماز دیر شده و مردم منتظر هستند، تشریف بیاورید. مرحوم فاضل اردکانی فرمودند: جمعیت را که دیدم شبهه به ذهنم آمد که من چه شخصیت والایی هستم! این‌همه جمعیت پشت سر من نماز می‌خواند؛ به همین دلیل برگشتم. من چنین نمازی نمی‌خواهم.

چنین اخلاص‌هایی بوده که دین ما را حفظ کرده است نه کسانی که به دنبال دنیا و مقامات ظاهری بودند. بزرگان ما که برای نماز جماعت می‌آیند سرشان را زیر می‌اندازند؛ وقتی‌که به محراب می‌روند سعی می‌کنند که به مردم نگاه نکند. شما نیز که امام جماعت می‌شوید، چنین کنید؛ سرتان را زیر بیندازید، کاری نداشته باشید یک نفر پشت سر شما است یا عده زیادی؛ زیرا این نگاه کردن اثراتی بر قلب انسان می‌گذارد و ممکن است اخلاص شما را از بین ببرد. بعد از نماز اگر خواستید نگاه کنید اشکالی ندارد هرچند که بهتر است بازهم نگاه نکنید.بنده توجه داشتم به برخی از بزرگان که خدا ایشان را رحمت کند، نقل‌قول هم نیست، وقتی وارد می‌شدند چشمشان پایین بود یا به‌قدری بسته بود که جمعیت را نگاه نکند؛ ازجمله این بزرگان، آیت‌الله اراکی بود، ایشان وقتی برای نماز می‌آمد به‌هیچ‌عنوان به مأمومین نگاه نمی‌کرد؛ وقتی نماز هم تمام می‌شود برای رفتن سعی داشت به کسی نگاه نکند.اخلاص عالمان و مقام مرجعیت

مرحوم میرزای شیرازی به حاج محمدجعفر، نامه می‌نویسد و می‌گوید: برو به فاضل اردکانی بگو: از امروز امور کربلا و آن مناطق در اختیار شما، وجوهات را خودت بگیر، رساله هم بنویس و جواب استفتائات را بده (به‌عبارت‌دیگر مرجع باش).[3]

فاضل اردکانی در جواب می‌گوید: من دست به وجوهات نمی‌زنم، رساله هم نمی‌دهم و جواب استفتاء نمی‌دهم؛ همین‌که شما این زحمات را از دوش ما برداشتید از شما کمال تشکر را داریم.تأثیر اخلاص استاد در شاگردفاضل اردکانی، استاد مرحوم شیخ عبدالکریم حائری است؛ مرحوم امام نیز شاگرد مرحوم شیخ عبدالکریم حائری است. چنین استادانی بودند که چنین شاگردانی را تربیت کردند. به مرحوم امام می‌گفتند: رساله بدهید. ایشان می‌فرمود: رساله نمی‌دهم. علمایی بودند که شاید شأنشان از امام هم پایین‌تر بود و رساله داشتند اما مرحوم امام، رساله نمی‌نوشتند. روحیه استاد در شاگرد نیز تأثیر می‌گذارد؛ مرحوم شیخ عبدالکریم هم که آمدند، مرجعیت را قبول نمی‌کردند؛ همه علما می‌گفتند شما باید رئیس شوید اما قبول نمی‌کردند ولی درنهایت مقام مرجعیت کل به ایشان رسید.این روحیه اخلاص بوده که اسلام را حفظ کرده و ان‌شاءالله ما هم سرباز واقعی امام زمان (عج) باشیم.

[2] ایشان شخصیت والایی و از شاگردان مرحوم شیخ انصاری است که حاشیه بر مکاسب نیز دارد؛ ایشان از کسانی است که پیشنهاد مرجعیت را از سوی میرزای شیرازی نپذیرفت.
[3] در آن زمان، چون امکانات نبوده پیغام می‌فرستاده‌اند؛ میرزای شیرازی در سامرا و فاضل اردکانی در کربلا بوده‌اند.
logo