« فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

99/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقام زهد

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اخلاق درباره زهد بود. زاهد کسی است که نسبت به تجملات دنیوی، بی‌میل باشد و آن را هدف زندگانی خودش قرار ندهد. از دنیا استفاده می‌کند اما هدف، دنیا نیست بلکه وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف معنوی است. زاهد آرزوهای طولانی ندارد بلکه آرزوهای کوتاه مدت برای زندگی راحت در دنیا دارد. او به فکر مرگ است که باید این مسیر را به‌خوبی طی کند.

حکمت در قلب زاهد

«مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ».[1]

کسی که در دنیا زهد را پیشه کند، خداوند حکمت را در قلب او مستقر می‌کند، زبانش با حکمت سخن می‌گوید (حکیمانه صحبت می‌کند). خداوند بصیرت شناخت عیوب دنیا را به او می‌دهد که درد و دارو چیست. خداوند او را سالم از دنیا بیرون برده و به خانه آخرت می‌برد.

«وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا» انسان زاهد، عیوب خود را می‌تواند بشناسد و آن‌ها را برطرف کند. انسان‌هایی هم هستند که در جهل مرکب می‌مانند، فکر می‌کنند که بهترین افراد هستند، بهترین کارها را انجام می‌دهند و از خود راضی هستند؛ این افراد حکمت ندارند. خداوند اگر لطف کند و انسان زاهد باشد، مقداری دنیا را کنار بگذارد و آن را هدف اصلی خود قرار ندهد، به این مقام می‌رسد که خداوند به او کمک می‌کند. خداوند ملائکه‌ای را مأمور می‌کند که همراه با انسان، او را راهنمایی می‌کنند تا کارهای صحیح و اشتباه را تشخیص دهد.

بصیرت گاهی کسبی و گاهی الهامی است و خداوند آن را به انسان، الهام می‌کند. ما معتقدیم که مرحوم امام (رحمه‌الله) الهاماتی به او می‌شد و با آن، راه را می‌پیمود. گاه متخصصینی که در کنار امام بودند می‌گفتند که این راه اشتباه است اما مرحوم امام می‌فرمود که راه همین است و باید این حرکت را انجام دهیم، بعد همین متخصصین اعتراف می‌کردند که کلام امام درست بود. این به‌خاطر این است که اگر انسان دنیا را ترک کند، چشم باطنی انسان بصیرت پیدا می‌کند.

روحانیون و اهل علم باید دو بال علم و تقوا داشته باشند. ممکن است مردم دیگر مسیر دیگری داشته باشند اما روحانیون باید این دو بال را داشته باشند.

زهد شیخ انصاری (رحمه‌الله)

مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی که از شاگردان مرحوم شیخ انصاری است و خود، مرد زاهدی بوده است نقل می‌کند: با مرحوم شیخ انصاری به مسافرت ‌رفتیم و در کنار هم بودیم. جز نان غذای دیگری نداشتیم. به مرد عربی رسیدیم که ظرف ماستی داشت، تصمیم گرفتیم که ماست را از او بخریم و نان و ماست بخوریم. مرد عرب قیمت بالایی را برای ماست تعیین کرد و آن را به چهار پول می‌فروخت. مرحوم شیخ انصاری فرمود که قیمت آن دو پول است نه چهار پول! با اینکه مرحوم شیخ انصاری به سه پول راضی شد اما مرد عرب به کمتر از چهار پول راضی نشد. به مرحوم شیخ گفتم که چهار پول را بدهیم و ماست را بخریم. مرحوم شیخ انصاری نپذیرفت که ماست را گران بخرد بنابراین مقداری آب آوردیم و نان را در آب زده و خوردیم.

مرجع تقلید شیعیان با اینکه پول زیادی در اختیار داشت حاضر نشد که ماست را گران بخرد و به نان خالی راضی شد؛ زیرا پول‌ها را متعلق به مستضعفین و طلاب می‌دانست که باید به آن‌ها برساند. در این سختی‌ها است که زهد و شخصیت افراد مشخص می‌شود که آیا زاهدانه زندگی می‌کنند یا اینکه وقتی به مال و منال می‌رسند زندگیشان عوض می‌شود و از امکاناتی استفاده می‌کنند که برای معمول مردم امکان ندارد.

زهد آیت‌الله بروجردی

مرحوم آیت‌الله بروجردی (رحمه‌الله) ثروتمند بود و اجدادشان در بروجرد املاک و ثروت زیادی داشتند. ایشان مرجع علی الاطلاق شد و تنها مرجع شیعه ایشان بود. روزی برای مداوا به آب گرم محلات رفتند. مردم آن منطقه فقیر بودند لذا ایشان دستور داد که گوسفندان زیادی خریداری شود و گوشت آن‌ها میان فقرا تقسیم شود. مقداری از گوشت‌ها را برای آیت‌الله بروجردی (رحمه‌الله) کباب کردند. ایشان از خوردن کباب امتناع کرد. به ایشان گفتند که گوشت‌ها را میان فقرا تقسیم کردیم و اگر شما را یکی از آن‌ها فرض کنیم، سهم شما بیش از این مقداری است که کباب کردیم. آیت‌الله بروجردی (رحمه‌الله) ازیت‌آیت کباب‌ نخورد و فرمود که آن را هم به فقرا دهند. فرمود: «من کباب بخورم درحالی‌که بوی آن به فقرا می‌رسد و آن‌ها نمی‌توانند از آن بخورند! محال است که من از آن بخورم». این روحیه‌ها، زهدها و حرکت‌ها بوده است که اسلام را حفظ کرده است.

مقام شیخ انصاری

یکی از شاگردان شیخ انصاری (رحمه‌الله) در نجف نقل می‌کند: من به درس شیخ انصاری می‌رفتم اما حرف‌های شیخ را نمی‌فهمیدم. ناراحت بودم که چرا درس شیخ را نمی‌فهمم و متوجه نمی‌شوم تا اینکه در این غصه به خواب رفتم. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را در خواب دیدم و عرض کردم که درس‌ها را متوجه نمی‌شوم و فهمم یاری نمی‌کند. چه کار کنم؟ آقا امیرالمؤمنین در گوشم آیه ﴿بسم‌الله الرحمن الرحیم﴾[2] را قرائت فرمود.

صبح که در درس حاضر شدم، درس را خوب می‌فهمیدم و تغییر کرده بودم. به جایی رسیدم که در درس اشکال هم مطرح می‌کردم و از شاگردان مبرّز شیخ انصاری شدم.

روزی پس از درس، مرحوم شیخ انصاری در گوشم گفت: آن کسی که بسم الله را در گوش تو خوانده تا والضالین آن را در گوش منن خوانده است.

این قدرت شیخ انصاری به‌خاطر زهد و تقوای ایشان است. آن طلبه دانست که بسیاری از گفته‌های شیخ، من الله و الهامی از طرف خداوند است «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»[3] برخی ممکن است خیلی زحمت بکشند اما آن علمی که می‌خواهند را به دست نمی‌آورند و گاهی ضلالت پیدا می‌شود. گاهی انسان‌های ملا و باسوادی هستند که انحراف پیدا می‌کنند؛ چون این علم همراه با تقوا نبوده است و علم او همراه با نورانیت نبوده است.

اگر نماز شب و دعا بخوانید، توجه به خدا داشته باشید و در کارها توجه به امورات معنوی داشته باشید، خداوند آن علم همراه با نورانیت را به شما عنایت خواهد کرد. روحانی غیر از تخصص‌های دیگر است، مسیر شما خدایی است و انشاء‌الله «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء» برای شما حاصل شود. زهد برای این است که آن علم برای شما محقق شود و قلم، قدم و افکارتان در مسیر خدایی باشد.

«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه‌»[4] اگر سعی کنید که چهل روز اعمالتان خالص برای خدا باشد و هیچ ریایی در کار نباشد، چشمه‌های حکمت از قلبتان بر زبانتان جاری می‌شود. مهم‌ترین چیزی که یک روحانی باید انجام دهد این است که اخلاص داشته باشد تا «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء» برایش حاصل شود و سیم ارتباطش با خداوند متصل شود تا خداوند حکمت را بر قلب و زبانش جاری کند و لسانش لسان حکیمان شود.


logo