درس حدیث استاد محسن فقیهی
99/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اخلاص
در مباحث اخلاقی درباره اخلاص این روایت را مطرح کردیم: «يا جبرئيل فما تفسير الاخلاص؟ قال: المخلص الذي لا يسأل الناس شيئا حتى يجد ، وإذا وجد رضي، وإذا بقي عنده شئ أعطاه في الله، فإن من لميسأل المخلوق فقد أقر لله عزوجل بالعبودية وإذا وجد فرضي فهو عن الله راض والله تبارك وتعالى عنه راض، وإذا أعطى لله عزوجل فهو على حد الثقة بربه عز وجل».[1]
پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) از جبرئیل پرسید: تفسیر اخلاص چیست؟ جبرئیل گفت: مخلص کسی است که هرچه میخواهد از خدا میخواهد و از مردم چیزی نمیخواهد.
مخلص در نیمه شب، با خداوند رازونیاز میکند و درخواستش را از او میخواهد؛ چون خداوند است که آن خواستههایش را برآورده میکند.
«وإذا وجد رضي» وقتی خداوند که لطف کرد و چیزی عنایت کرد، شما هم باید راضی باشید. گاهی مصلحت در این است که به شما زیاد عنایت کند و گاهی خداوند مصلحت را در این میداند که به شما عنایت کند؛ در هر دو صورت، باید راضی باشید.
«وإذا بقي عنده شئ أعطاه في الله» اگر زیادی به شما داد و نیازی به آن ندارید، زیادی را در راه خدا بدهید. مخلص، از خداوند میخواهد، تلاش میکند، از آنچه به دست آورد استفاده میکند و زیادی را در راه خدا انفاق میکند. خداوندی که این روزی را برای شما فرستاده، بازهم میرساند؛ پس زیاد به فکر آینده نباش و زیادی را در راه خدا انفاق کن. قدرت خداوند بیش از این است که بگویی من باید فکر آینده باشم و پول را کنار بگذارم. پول کنار گذاشتن برای آینده حرام نیست و اشکالی ندارد اما مقام اخلاص این است که اضافه را در راه خدا انفاق کنیم.
«فإن من لميسأل المخلوق فقد أقر لله عزوجل بالعبودية» وقتی سراغ مخلوق نروید و با نماز شب، دعا و غیره سراغ خداوند بروید و از خدا بخواهید، معنایش این است که من عبد خداوند هستم و عبودیت دارم. عبودیت به عبادت نیست؛ کسی که خیلی نماز میخواند و دعا میکند عبودیت ندارد بلکه معنای عبودیت، توکل و اطمینان قلبی است.
«وإذا وجد فرضي فهو عن الله راض» وقتی عبودیت حاصل شد، از خداوند راضی میشود. خداوند کمک میکند و مشکلاتی رفع میشود، گاهی کم و گاهی زیاد است، مصلحت شما در همین است و اگر بیشتر باشد، ممکن است به انحراف کشیده شوید. بسیاری از انحرافهای جامعه از امتحان الهی نشأت گرفته که روزی الهی را در مسیر درست استفاده نکرده است.
«فهو عن الله راض والله تبارك وتعالى عنه راض» هم شما از خداوند راضی هستید و هم خداوند از شما راضی است.
«وإذا أعطى لله عزوجل فهو على حد الثقة بربه عز وجل» وقتی زیادی را در راه خداوند اعطا میکنید معنایش این است که به خداوند اعتماد دارید. کسی که توکل ندارد همیشه در فکر آینده است که برای مشکلات آینده ذخیره کنیم. این کار حرام نیست و جایز است اما مقام اعتماد و اطمینان آن است که زیادی در راه خدا انفاق شود.
خلط بین عبادت و عبودیت
گاهی انسان عابد هست اما عبودیت ندارد؛ مثلاً تسبیح به دست دارد و ذکر میگوید اما در مقام عبودیت و عبد نیست. عبد و تابع محض پروردگار و امام خودش نیست. ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ﴾[2] معنایش عبادت نیست بلکه معنایش عبودیت است. جن و انس خلق شدهاند تا عبد خداوند باشند و عبودیت داشته باشند. عبودیت یعنی تسلیم محض خداوند بودن نه اینکه پشت سر هم نماز خواندن. معنای عبودیت آن است که آنچه خداوند به ما دستور داده است را انجام دهیم، آنچه حرام کرده، ترک کنیم؛ بالاتر هم این است که مستحبات را انجام دهیم و مکروهات را ترک کنیم.
مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل میکند: عابدی در بیابان، مشغول عبادت پروردگار بود. به قدری عبادت میکرد که فرشتگان، شیفته او شده بودند لذا به خداوند عرضه داشتند که این شخص خیلی عبادت میکند. خداوند مقام عباد را به فرشتگان نشان داد. دیدند که مقام چندانی ندارد. پرسیدند: با این همه عبادت چرا مقام بالایی ندارد؟ خداوند فرمود: بروید در کنارش بنشینید تا ببینید آیا عبودیت دارد یا نه؟ فرشتهای به شکل انسان آمد و در کنار عابد مشغول عبادت شد. عابد به فرشته گفت: ببین چه بیابان سرسبزی است! ای کاش خداوند حیواناتی میفرستاد تا از این علفها بخورند. فرشته فهمید که این شخص با این هم عبادت خداشناس نشده است. او هنوز تسلیم خداوند نیست و به خداوند اعتراض میکند.
در روایات است که محاسبه عبادات انسان به عقل و فهم انسان درباره خداوند است. اعتراض به خداوند نشانه این است که ما فهممان ناقص است لذا فرمودند: «ليس منا من لم يحاسب نفسه»[3] عبادت خیلی خوب است اما مهمتر از آن محاسبه نفس است. هر روز محاسبه کنیم که چه کردیم، اعمال و رفتارمان چگونه بوده است؟ آیا عمل من به گونهای بوده که برخی را به انحراف بکشانم؟ خصوصا روحانیون که مردم از آنها یاد میگیرند که چگونه رفتار کنند اگر ما خلافی کنیم مردم هم پیروی میکنند. یکی از بدترین مشکلاتی که برای ما وجود دارد، قول به غیرعلم است؛ چیزی که یقین نداریم بیان میکنیم.
علمایی که تازه از دست دادهایم مانند آیتالله یزدی و آیتالله مصباح (رضوانالله تعالی علیهما) الگو برای ما هستند. ما باید به خصایص این بزرگان توجه کنیم. آنان مخالف با تشریفات بودند، ذی طلبگی داشتند، با اخلاص عمل میکردند، مبانی ولایت فقیه را تبیین میکردند و مردم را به راه راست هدایت میکردند. خودشان را در راه امام قرار دادند و دست مقام معظم رهبری را میبوسیدند. ما هم که پیروان راستیم امام هستیم باید این خط را تعقیب کنیم تا کوچکترین انحرافی برای ما حاصل نشود و نه مقدم بر امام شویم و نه مؤخر از امام باشیم و با پیروی از نایب بر حق امام، بتوانیم صراط مستقیم را طی کنیم.