درس حدیث استاد محسن فقیهی
99/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل
«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا».[1]
باید عقل و لشکریانش همچنین جهل و لشکریانش را بشناسیم تا هدایت شویم. باید ابتدا عقل را بشناسیم که چیست و لشکرش چه چیزهایی هستند؛ مثلا علم یکی از چیزهایی است که باعث میشود عقل بهتر حرکت کند. سپس باید جهل را شناخت و دانست که چه چیزهایی لشکر جهل هستند دراین صورت انسان هدایت میشود، راه مستقیم را میشناسد و در آن حرکت میکند.
مراد از عقل
عقل همان قوه عاقلهای است که در هر انسانی وجود دارد که خیر و شر را تشخیص میدهد. انسان در موضوعات مختلف باید عقل خود را به کار بیاندازد که آیا خیر است یا شر. آیا این سخن گفتن یا گوش دادن من، خیر است یا شر؟ هر کدام حرکات و سکنات انسان در هر لحظه ممکن است خیر باشد یا شر. تشخیص این خیر یا شر بودن با قوه عاقله و عقل است و انسان را برای سعادت یا شقاوت آماده میکند.
در مقابل قوه عاقله، قوه واهمه و متخیّله است که شامل، شهوتها، غضبها، بخلها و تمام صفات قبیح است. قوه واهمه دوست دارد که دروغ بگوید، تهمت بزند، غیبت کند و ... . تمام مسیرهای باطلی که هوای نفس دوست دارد طی کند، مربوط به قوه واهمه و جهل است.
مراد از عقل در این روایت آن قوهای است که انسان را به مکارم و محاسن اخلاق سوق میدهد.
تعریف عقل
امام صادق (علیهالسلام) در تعریف عقل فرمود: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»، از حضرت پرسیدند: «فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ» آن چیزی که در معاویه وجود دارد، چیست؟ حضرت فرمود: «تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»[2] آن فتنه و شیطنت است؛ شبیه به عقل است اما عقل نیست.
زرنگی، التفاتی و زیرکی که انسان را به مسیر باطل برساند، هرچند از ذکاوت او است اما عقل نیست بلکه عقل آن چیزی است که انسان را به سعادت می کشاند. به انسانهایی که به طرف فساد کشیده شدهاند، عاقل نگویید بلکه شیطان بگویید. اگر آمریکا و انگلیس شیطان هستند بهخاطر این است که با سیاستهای باطلشان زندگی میکنند.
مقام معرفت
در ادامه روایت جنود عقل آمده است: «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا».[3]
عقل ما را به معرفت هدایت میکند. معرفت، مقدمه تمام خصایص و صفات خوب است. اگر نسبت به چیزی معرفت و آگاهی حاصل شود آن را مرتکب میشوید و تا مادامی که آگاهی نباشد این پرسش وجود دارد که چرا باید آن را انجام دهم؟ چرا نماز بخوانم؟ چرا روزه بگیرم؟ توصیه بزرگان بر این است که اعتقاداتتان با استدلال باشد. اعتقاد تقلیدی از پدران به اسلام هم خوب است اما ارزش والا را ندارد بلکه اعتقادی ارزش دارد که با آگاهی و معرفت حاصل شده باشد.
«أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ يَرْفَعُهُ إِلَى أَحَدِهِمْ (علیهمالسلام) أَنَّهُ قَالَ: بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِيَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُ مَعْرِفَةً».[4]
برخی همیشه به نماز ایستادهاند، بعضی از مردم، هرساله به حج میروند، بعضی زیاد صدقه میدهند، برخی زیاد روزه میگیرند از همه اینها بالاتر کسی است که معرفت دارد.
از این رو است که مرحوم علامه طباطبایی کمتر حرف میزد و بیشتر تفکر میکرد. خودش شروع به صحبت نمیکرد بلکه معمولا از ایشان سؤال میکردند و ایشان هم مختصر جواب میداد. «تفكر ساعة خير من عبادة سنة».[5] زیارت اهلبیت (علیهمالسلام) ثواب دارد در صورتی که با معرفت انجام شود.
معرفت آن است که مطلبی را متقین و یقینی با استدلال و حکمت بدانید و بعد عمل کنید. گاهی انسان معرفت ندارد و چون احتمال ضرر میدهد، عملی را مرتکب میشود؛ مثلا نماز میخواند چون احتمال میدهد قیامتی باشد. اما گاهی به مقام معرفت رسیده و خدا را شناخته است. اگر معرفت داشته باشید، هنگام نماز حواستان به جوانب مختلف نمیرود اما کسی که معرفت ندارد، در نماز هم به فکر شهوات خود است. انسان با معرفت قلبش را تزکیه کرده پس از همه نمازها، حجها و روزهها بالاتر است.
نشانه معرفت
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ حُسَيْنٍ الصَّيْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) يَقُولُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ فَلَا مَعْرِفَةَ لَهُ أَلَا إِنَّ الْإِيمَانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ».[6]
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: عمل انسان باید با معرفت باشد، خداوند عملی را قبول نمیکند مگر با معرفت. وقتی انسان به مرحله معرفت رسید، عمل انجام می شود.
عمل با معرفت ارزشمند است. قبول، غیر از اجزاء است؛ انسان ممکن است نماز بخواند و انشاءالله، مجزی است اما قبول شدن به درگاه الهی و رسیدن به مراتب عالی، نیاز به معرفت دارد.
کسی که به مرحله معرفت رسید، خودبهخود عمل را انجام میدهد. کسی که آتش را میبیند، دستش را به آتش نمیزند؛ زیرا میداند که چیست.
خداوند به همه ما توفیق عنایت بفرماید تا به مقام معرفت برسیم و تمام واجبات و کارهای خیری که انجام میدهیم، همه با معرفت باشد و بتوانیم جامعه اسلامی را به این معنا سوق دهیم که تمام اعمال و افعال خیر را با معرفت درک کنند لذا لازم است که علما و فضلا دلایل عقلی و نقلی احکام و واجبات را بیان کنند تا مردم به معرفت کامل برسند. خداوند به همه ما توفیق و سعادت دنیا و آخرت را عنایت بفرماید.