« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

96/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امکان و عدم امکان اجتهاد مطلق/اجتهاد مطلق/تقسیمات اجتهاد/مبحث اجتهاد و تقلید

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در امکان و عدم امکان اجتهاد مطلق بود. آیت الله مکارم این اشکال را مطرح کردند که در صورتی که ما مجتهد مطلق داریم پس چرا در بسیاری از موارد در رساله‌ها محل تأمّل و اشکال و احتیاط وارد شده است؟ معنای احتیاط واجب و مستحب و امثال این تعابیر که در رساله‌ها ذکر شده چیست؟ این گونه تعابیر به این معناست که آن مسأله برایشان روشن نیست پس مجتهد مطلق نیستند. و در جواب به این اشکال دو علّت را مطرح کردند که به هر دو اشکال وارد کردیم.

یکی از آن‌ها این بود که مسأله نیاز به تتبّع زیاد داشته و مجتهد فرصت نداشته یا منابع و مدارک در اختیارش نبوده است. گفتیم که به نظر ما این کلام صحیح نیست و ما نمی‌توانیم به شخصیت‌های علمی شیعه این کلام را نسبت دهیم، مخصوصاً در این زمان که وسایل جدید برای تتبّع و تحقیق وجود دارد و با صرف کمترین وقت دسترسی به منابع امکان پذیر است. علّت احتیاط یا تعابیر دیگری که در رساله ها وجود دارد، می‌تواند این باشد که دلیل معارضی وجود داشته یا اجمال داشته وگرنه تتبّع و تحقیق لازم را انجام داده‌اند.

علت دومی که آیة الله مکارم فرموده‌اند این است که دلیل در اقلّ مراتب حجّیّت است لذا فقیه بخاطر ورع زیادی که دارد، و بخاطر اینکه مکلّفین از احکام واقعی دور نشوند، جرأت بر فتوا دادن ندارد. ولی اگر نیاز به بیان حکم باشد قادر بر فتوا دادن است.

به نظر ما: این کلام ایشان به این معناست که علماء می‌توانستند احتیاطات را تبدیل به فتوا کنند و این کار را نکرده‌اند. اگر مجتهد می‌تواند فتوا دهد ولی نمی‌دهد، خلاف احتیاط عمل کرده است. آیت الله وحید خراسانی می‌فرمودند مجتهد در مسائلی که می‌تواند فتوا دهد حق ندارد احتیاط کند، این کار، مردم را در مضیقه قرار می‌دهد.

در ادامه آیت الله مکارم می‌فرماید: هر مسأله‌ای که می‌خواهیم در آن فتوا دهیم یا نصّ دارد که حجّت است و یا ندارد. اگر نصّ داشته باشد، یا معارض دارد و یا ندارد. اگر معارض ندارد، آن دلیل یا اطلاق دارد یا عموم یا هیچکدام؛ که در این صورت فقط اصول عملیّه باقی می‌ماند. اصول عملیّه هم که چهار مورد است: برائت و احتیاط و تخییر و استصحاب. وظیفه هم در هر کدام مشخص است که اگر نصّ داشته باشیم، طبق نصّ معتبر فتوا می‌دهیم و اگر نصّ نداشته باشیم، طبق اصول عملیّه فتوا می‌دهیم و نیاز به احتیاط نیست. معنا ندارد که بگوییم علماء نمی‌دانند، علماء هم نصّ و هم اصول عملیّه را می‌دانند.

سپس ایشان در ادامه می‌فرمایند: بله احتیاط باعث می‌شود که دین از آسان بودن خارج شود پس برای علماء سزاوار است که سراغ احتیاط نروند مگر به دو شرط: یکی اینکه احتیاط برای مکلّف در مقام عمل، سختی و مشقّت شدید ایجاد نکند. مثل اینکه مسافر بین نماز قصر و اتمام جمع کند که مردم در چنین مواردی دچار مشقّت می‌شوند. دیگری اینکه مورد از مواردی باشد که حجّت به حداقل هم نمی‌رسد که در اینجا می‌تواند احتیاط کند و در غیر این دو مورد بر مجتهد لازم است که فتوا دهند.[1]

به نظر ما: این کلام صحیح و متین است و تنها در دو مورد فوق دارای اشکال بود که مطرح کردیم.

 


logo