درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
96/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد مطلق/تقسیمات اجتهاد/مبحث اجتهاد و تقلید
خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با امکان و عدم امکان اجتهاد مطلق بود. اشکال آیت الله مکارم مطرح شد و ایراداتی که به کلام ایشان وارد بود عرض کردیم.
امر سوم: پیرامون این مسأله است که وقتی مجتهد مطلق به حکمی رسید باید به آن عمل کند. ادلّه تقلید میگوید که جاهل باید به عالم رجوع کند و چون مجتهد مطلق خودش را عالم میداند و دیگران را جاهل، (اعتقادش این است که خودش درست فهمیده و دیگران اشتباه فهمیدهاند) لذا نمیتواند به دیگری رجوع کند.
امر چهارم: آیا دیگران می توانند به مجتهد مطلق رجوع کنند؟ ادلّهای که در آیات و روایات وجود دارد این است که جاهل باید به عالم رجوع کند و بنای عقلاء هم همین است. در هر علمی که ببینید، بنای عقلاء این است که جاهل به عالم رجوع میکند مثلا مردم وقتی بیمار میشوند، به طبیب مراجعه میکنند.
اقسام اجتهاد مطلق: مجتهد مطلق دو قسم است:
قسم اول: مجتهد مطلق انفتاحی که معتقد است باب علم و علمی مفتوح است و ما میتوانیم به واقعیات دست پیدا کنیم. باب علم یعنی اینکه ما میتوانیم بسیاری از احکام را با علم پیدا کنیم و باب علمی یعنی اینکه ما نمی توانیم به مقداری از احکام علم پیدا کنیم ولی میتوانیم به حجّت شرعیه، علم پیدا کنیم هرچند علم به واقع نداشته باشیم. به عنوان مثال: خبر واحد عادل حجّت است، ممکن است اشتباه کرده باشد ولی ما وظیفه داریم که به خبر واحد عمل کنیم. این علم نیست ولی علمی است، یعنی چون دلیل بر حجیّت خبر واحد، علم است لذا خبر واحد عادل برای ما حجیّت علمی دارد، یعنی منتهی به علم میشود.
قسم دوم: مجتهد مطلق انسدادی که معتقد است که باب علم و علمی برای ما مسدود است. مثل میرزای قمی در قوانین، نظرشان انسداد است و میفرماید دست ما به امام معصوم نمیرسد، پس راهی بجز آیات و روایات و ادلّهای که در اختیارمان است، نداریم ولی راه علم برای ما مسدود است.
رجوع جاهل به عالم در قسم اول صحیح است چون خودش مجتهد مطلق است و معتقد است که باب علم باز است و می توانیم به علم برسیم، در این صورت عالم میشود و رجوع جاهل به او صحیح است.مرحوم آخوند میفرماید: «لا إشكال فيه، إذا كان المجتهد ممّن كان باب العلم أو العلميّ بالأحكام مفتوحاً له».[1]
دلیل اول: ادلّه جواز تقلید جاهل از عالم است.[2]
دلیل دوم: قدر مسلّم از رجوع جاهل به عالم همین مجتهد انفتاحی است.[3]
اما در قسم دوم که مجتهد میگوید راه علم بسته است و هرچه که ما میگوییم از روی ظنیّات است و ما علم نداریم، دو قول وجود دارد:قول اول: بعضی از علماء مانند مرحوم آخوند[4] قائل به این هستند که تقلید کردن از این مجتهد صحیح نیست چون رجوع جاهل به عالم نیست. کسی که ادعای انسداد باب علم می کند، خودش میگوید من عالم نیستم.
برای روشن شدن بحث به این مثال توجّه کنید: کسی مریض میشود و به طبیب مراجعه میکند. بعضی از اطبّا، قاطع صحبت کرده و دارو تجویز میکنند. یک طبیب هم که تخصص بیشتری دارد میگوید این کسالت دارویی ندارد ولی فعلاً این داروی مسکّن را استفاده کنی خوب است. در اینجا انسان به عالم رجوع میکند یا اعلم؟ طبیعی است که در این موارد انسان به کسی رجوع میکند که اعلم است و علم بیشتری دارد. هرچند میگوید برای این بیماری راه درمانی وجود ندارد و به عبارتی انسدادی است. معنایش این است که عقلای عالم حرف کسی را میپذیرند که تخصص بیشتری دارد.به نظر ما: اوّلاً: مجتهد مطلق بعد از رجوع به ادلّه و امارات و اصول منجّزیت و معذّریّت برایش حاصل میشود چه انفتاحی باشد و چه انسدادی و این معذِّر و منجّز بودن کفایت میکند و انفتاحی یا انسدادی بودن مجتهد نقشی ندارد. ثانیاً: بنای عقلاء بر این است که به عالم رجوع کنند چه دلیل قطعی داشته باشد یا نداشته باشد. ثالثاً گاهی ممکن است مجتهد مطلق انسدادی اعلم باشد مثل میرزای قمی (ره) چطور میشود که شخص جاهل با وجود فاضل به مفضول رجوع کند؟