درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
97/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل علم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت پیرامون این بود که مسائل علم، چیست؟
قول سوممحقق خراسانی صاحب کفایه میفرماید: «المسائل عبارة عن جملة من قضايا متشّتتة ، جمعها اشتراكها في الدخل في الغرض الذي لأجله دُوَّن هذا العلم ، فلذا قد يتداخل بعضٍ العلوم في بعضٍ المسائل ، مما كان له دخل في مهمين ، لأجل كلّ منهما دُوّن علم على حدة ، فيصير من مسائل العلمين».[1]
مسائل علم، قضایایی است که دخالت در غرض دارند. مثلاً نویسنده اغراضی دارد به همین جهت در کتاب خود برای رسیدن به آن غرض، قضایایی را بیان میکند.
در ابتدای خلقت که جمعیت انسانها کم بود تجربیات و تفکراتشان را جمعآوری میکردند و مجموع آنها یک علم را تشکیل میداد؛ مثلاً سرماخوردگی که پیش میآمد یک گیاهی را میخوردند و متوجه میشدند که بهتر شدهاند یا یک گیاهی را میخوردند و بدتر میشدند؛ بنابراین میفهمیدند که فلان گیاه برای سرماخوردگی مفید یا بد است. در علم طب، غرض، صحت بدن بوده که بر اثر همین تجربیات شکل گرفته و در طول تاریخ به تکامل رسیده است.
سایر علوم نیز همانند علم طب هستند. علم اصول فقه نیز در طول تاریخ شکل گرفته و تکامل یافته است. غرض در علم اصول استنباط احکام است.؛ بنابراین مسائل علم، ابزاری است برای رسیدن به غرض.
به نظر ما این فرمایش مرحوم آخوند نسبت به دو قول سابق دقیقتر است. امر طبیعی است که انسان اغراضی دارد و علمی شکل گرفته و برای رسیدن به آن غرض، مسائلی مطرح میشود.
نکته: هیچ اشکالی ندارد که یک مسئله، مربوط به دو علم باشد؛ یعنی یک مسئله در دو علم مطرح شود. در علم صرف، گفته میشود که برخی از الفاظ جامد و برخی مشتق هستند در علم اصول نیز بحث مفصلی پیرامون مشتق وجود دارد؛ همچنین در علم صرف و علم اصول مسئله «امر و نهی» وجود دارد هرچند که ممکن است جهات این دو با هم تفاوت داشته باشد.
تداخل علومتداخل دو علم، امتناع عادی دارد یعنی نمیتواند دو علم در تمام مسائل و جهات یکی باشند. ممکن است انسان مسائلی را بیاموزد و از آنها اغراض و اهداف مختلفی را اراده کند؛ هیچ امتناع عقلی ندارد اما امتناع عادی دارد. [2]
مرحوم محقق اصفهانی میفرماید: تداخل علوم اشکال ندارد زیرا امتناع عقلی که ندارد و امتناع عادی هم دلیلی بر آن وجود ندارد.[3]
به نظر ما نظر محقق خراسانی صحیح است؛ اما باید به تعریف ایشان از مسائل قید «دخیلٌ جداً فی الغرض» را اضافه نمود؛ زیرا ممکن است امری در غرض دخیل باشد اما بسیار ناچیز باشد.
قول چهارممرحوم امام خمینی میفرماید: «أنّ مسائل كلّ علم: عبارة عن جملة من القضايا المتناسبة المتّحدة سنخاً».[4] مسائل علم، قضایایی هستند که با یکدیگر سنخیت و تناسب داردند.
به نظر ما این تعریف با اینکه نسبتاً تعریف خوبی است اما خیلی واضح نیست؛ یعنی شما میخواهید مثلاً ببینید که فلان مسئله آیا از مسائل اصول است یا خیر باید ببینید که آیا با اصول هم سنخ است یا خیر؟ اشکال این است که این تناسب و تناسخ باید به چه میزان باشد؟ آیا با اندک سنخیتی میتوان آن را از مسائل علم اصول دانست؟ اصلاً سنخیت به چه معنا است؟ یک سری ابهامات در اینجا وجود دارد.
مسائل علم اصول فقهمرحوم فاضل تونی میفرماید: مباحث اصولی دو قسم هستند:
1. مباحث الفاظ؛ مثلاً گفته میشود که امر دلالت بر وجوب دارد یا نهی دلالت بر حرمت دارد و سایر مباحث که برای فهم مراد الفاظِ بهکار رفته در نصوص و امارات است.
2. مباحث عقلی؛ مانند وجوب مقدمه واجب، آیا ضد واجب حرام است؟ و مانند این مباحث.[5]
محقق خویی میفرماید: «ان كل مسألة يترتب عليها الاستنباط بضم صغرى تلك المسألة إليها فهي من مسائل علم الأصول و إلّا فلا».[6]
هرچیزی که استنباط مترتب بر آن باشد مسئله اصول است. مرحوم آخوند مسئله را مترتب بر غرض میدانست غرض در علم اصول نیز استنباط است.
محقق خویی مباحث اصول را اینگونه برمیشمرد: 1ـ مباحث الاستلزامات العقلیه 2ـ مباحث الالفاظ 3ـ مباحث الحجج 4ـ مباحث الاصول العملیّة الشرعیّة 5ـ مباحث الاصول العملیّة العقلیّة.[7]
شهید صدر درباره مسائل اصول میفرماید: «عبارة عن القواعد المشتركة في القياس الفقهي أي في الاستنباط».[8] این همان تعریف محقق خراسانی است.