< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

97/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعریف وضع

خلاصه جلسه گذشته: تعریف دومی که برای وضع ذکر شد تعریف مرحوم نهاوندی،[1] محقق خویی[2] و دسته‌ای از علما بود: إن الوضع عبارة عن التعهّد الصادر عن الواضع بإنّه متی أراد إراءة تفهیم الموضوع‌له، فلیتکلّم باللفظ الموضوع. واضع تعهد می‌کند که هر زمان، معنایی را اراده کند این لفظ را استفاده کند. به این تعریف اشکالاتی در جلسه گذشته مطرح شد.

مؤیّدات تعریف دومبرخی از علما برای تعریف دوم، مؤیّداتی بیان کرده‌اند:

مؤیّد اول: یکی از این مؤیّدات، توسط مرحوم نجفی اصفهانی در کتاب «وقایة الاذهان» بیان شده است.[3] دلالت الفاظ بر معانی ذاتی نیست؛ مثلاً با دیدن دود کشف می‌کنیم که آتشی وجود دارد، دلالت دود بر وجود آتش، دلالت ذاتی است؛ یعنی نیازی به جعل نیست تا کسی وجود دود را جعل کند برای دلالت بر آتش؛ بلکه مردم با دیدن دود،‌ وجود آتش را کشف می‌کنند.

دلالت الفاظ بر معانی ذاتی نیست؛‌ یعنی شما باید توجه داشته باشید که معنای این لفظ چیست؛ به همین خاطر سراغ کتاب لغت رفته و می‌بینید که واضع این لغت را برای چه معنایی جعل کرده است؛ از همین رو است که می‌توان یک لغت را برای یک معنا یا چند معنا وضع کرد. می‌توان برای مفهوم «مایع سیّال» به‌جای لفظ «ماء» لفظ «نار» جعل کرد؛ زیرا جعلی است؛ بنابراین باید تعهّد وجود داشته باشد؛ یعنی متعهد می‌شویم زمانی که این لفظ استعمال شد فلان معنا اراده شود و تا زمانی که این تعهد نباشد، جعل و اعتبار هم تحقق پیدا نمی‌کند.

اشکال: برای امر اعتباری کافی است که بگوییم این لفظ را برای فلان معنا جعل می‌کنیم؛ لفظ علامت معنا شود؛ دیگر نیازی به تعهد نیست تا اشکالاتی مانند ناتوانی در استعمال مجازی پیش بیاید.

مؤیّد دوم: شاهد دوم را محقق خویی بیان کرده است.[4] انسان مدنی بالطبع است؛ باید در جامعه زندگی کند، با مردم در ارتباط باشد، در اجتماع باشد و مقاصد خودش را ابراز کند. با اشاره نمی‌توان تمام حرف‌های خود را بیان کرد پس باید از الفاظ استفاده کرد به همین خاطر لازم می‌آید تعهد دهیم که فلان لفظ در فلان معنا استفاده شود.

محقق خویی برای شاهد خودش مثالی می‌زند: خداوند به انسان اولادی می‌دهد، همه آشنایان جمع می‌شوند که برای او اسمی انتخاب کنند و هرکس چیزی می‌گوید، در آخر پدر از میان این پیشنهادها یکی را می‌پذیرد مثلاً اعلام می‌کنند که از این به بعد نام این کودک، حسین است و کسی او را به چیز دیگری صدا نکند. این همان تعهد است؛ در الفاظ هم همین‌گونه است ممکن است چند نفر جمع شوند و بحث کنند که چه لفظی را برای این معنا جعل کنند، تا زمانی که بحث می‌کنند هیچ تعهدی نیست اما زمانی که همه بر لفظی توافق کردند تعهد حاصل می‌شود.

 

اشکال: هیچ ملازمه‌ای در اینجا وجود ندارد؛ انسان می‌تواند در جامعه باشد، نیاز به اشاره و الفاظ هم دارد اما لازم نیست که چنین تعهدی باشد بلکه کافی است که «جعل اللفظ دلالة و علامة علی المعنی» واضع لفظی را برای معنایی بیان کند. در فرمایشات شما دلیلی بر رد تعریف قدما وجود ندارد.

تعریف سوم

محقق خراسانی می‌فرماید: «الوضع هو نحو اختصاص للّفظ بالمعنى، وارتباط خاص بينهما، ناش من تخصيصه به تارةً، ومن كثرة استعماله فيه أُخرى».[5]

اشکالات

اشکال اول: آیا «نحو اختصاص للّفظ بالمعنى» خود وضع است یا اثر وضع است؟ مثلاً گاهی گفته می‌شود معنای مصدری و گاهی گفته می‌شود معنای اسم مصدری. معنای مصدری مثل غَسْل به معنای شستن. ابتدا سر و گردن بعد طرف راست بعد طرف چپ. از همان ابتدا و شروع، نامش غَسْل است؛ زمانی که تمام شد گفته می‌شود غُسل کرد. غُسل حاصل از مصدر است.

همچنین طُهر یعنی پاک‌کردن و آنچه حاصل می‌شود طهارت است. وضع هم مانند این دو مثال است؛ واضع وقتی اعلام می‌کند که این لفظ را برای فلان معنا وضع کردم، معنای مصدری است. پس از وضع واضع، زمانی که مردم می‌خواهند لفظ را در معنا استعمال کنند می‌گویند این لفظ، اختصاص به این معنا پیدا می‌کند؛ بنابراین «نحو اختصاص للّفظ بالمعنى» حاصل وضع است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo