< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

97/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام وضع/ وضع

صحبت در بحث اصول، پیرامون وضع حروف بود که آیا وضع حروف عام و موضوع‌له آن‌ها خاص است یا این‌که وضع، عام و موضوع‌له عام است؟ مرحوم آخوند،[1] محقق نائینی،[2] آقاضیاء عراقی[3] و امثال این بزرگواران معتقدند که وضع حروف عام و موضوع‌له عام است؛ اما مرحوم میرزای قمی، مرحوم امام،[4] آیت‌الله مکارم[5] و دسته‌ای از علما معتقدند که وضع حروف عام اما موضوع‌له آن‌ها خاص است. به نظر ما، وضع حروف عام و موضوع‌له آن‌ها خاص است.

توضیح: حروف دو خصوصیت دارند که باعث می‌شود بگوییم موضوع‌له حروف، خاص است. همه قبول دارند که وضع حروف عام است؛ یعنی واضع معنای عامی را در نظر گرفته و مثلاً «من» را برای هر ابتدائی یا «الی» برای هر انتهایی یا «فی» برای هر ظرفیتی، وضع کرده است؛ اما موضوع‌له حروف، خاص است؛ یعنی در مقام تطبیق خاص بوده و خصوصیت دارند.

حروف دو خصوصیت دارند: 1ـ جزئیت 2ـ آلیت. جزئیت مثل «سرت من البصرة الی الکوفة»؛ یعنی از یک نقطه معین و مشخص بصره تا کوفه سیر کردم. آلیت یعنی «من» بدون بصره و کوفه معنایی ندارد؛ زمانی که کنار بصره قرار می‌گیرد معنا و مفهوم پیدا می‌کند یعنی از بصره؛ اما شما هرچه بگویید «از» معنایی ندارد این همان معنای آلیت است یعنی باید در ضمن کلماتی استعمال شود.

اشکالپیرامون جزئیت برخی با مثال «سِر من البصرة الی الکوفة» اشکال کرده‌اند. در امر به سیر کردن، نقطه مشخصی برای سیر کردن نیاز نیست و از هر جای بصره می‌توان سیر را آغاز کرد.پاسخاین مثال هم جزئی است اما جزئی اضافی است؛ بصره هم بالاخره جزئی است خواه این نقطه باشد یا نقطه‌ای دیگر.آلیت حروفمسئله آلیت، انکارناپذیر است؛ همیشه در حروف این آلیت وجود دارد. آلیت یعنی معنای استقلالی نداشته و در ضمن اسمای دیگری معنا پیدا می‌کند و معنای تبعی دارد.آلیت، باعث جزئیت هم هست؛ زمانی که گفته می‌شود «من البصرة»، محدودیتی پیدا می‌کند این محدودیت باعث جزئیت می‌شود؛ بنابراین باوجوداین آلیت در معنای حروف، موضوع‌له آن‌ها خاص است. این‌که گفته می‌شود موضوع‌له حروف، خاص است یعنی جزئیت و آلیت در معنای حروف وجود دارد.

پرسش: آیا آلیت، از مقومات حروف است یا از شرایط خارجی حروف؟ زمانی مقوم است که جزء جدایی‌ناپذیر معنای حرف باشد و در هیچ کجا نمی‌توان گفت این خصوصیت در حرف وجود ندارد؛ بنابراین اگر آلیت نبود دیگر آن حرف، حرف نیست. مثلاً زمانی که گفته می‌شود «من للابتداء» در این صورت «من» مبتدا و «للابتداء» خبر است؛ در این مثال، من آلیت ندارد بنابراین حرف نبوده و اسم است.

لوازم وجود و ماهیتآیا آلیت از لوازم وجود است یا از لوازم ماهیت؟

مثال اول: حرارت از لوازم آتش است. زمانی که آتش وجود پیدا می‌کند حرارت هم پیدا می‌شود اما لازمه وجود است نه ماهیت؛ زیرا زمانی که اسم آتش برده و در ذهن تصویر ‌شود، حرارتی پیدا نمی‌شود، زمانی حرارت ایجاد می‌شود که آتش در خارج تحقق پیدا کند.

مثال دوم: «الاربعة زوج» اگر عدد چهار در خارج یافته شود، زوج است در ذهن هم اگر تصویر شود زوج است بنابراین زوج بودن از لوازم ماهیت عدد چهار است.

پرسش: آیا آلیت در «من» از لوازم وجود است یا ماهیت؟ اگر با تحقق خارجی «من» آلیت پیدا شود از لوازم وجود است. آیا با تصور من در ذهن هم آلیت پیدا می‌شود تا از لوازم ماهیت باشد؟

مرحوم آخوند که فیلسوف هم هست این مسئله را مطرح نموده و می‌گوید: لوازم ماهیت از مقومات شیء است اما لوازم وجود از مقومات نیست؛ بنابراین آلیت در حروف از مقومات وجود است نه ماهیت؛ زمانی که «من» می‌خواهد در خارج موجود شود نیازمند طرفین است و بصره و کوفه می‌خواهد اما در ذهن این‌گونه نیست پس از مقومات آن نیست.[6]

پاسخ: اولاً یک بحث این است که آیا واقعاً این سخن که آلیت حروف از لوازم وجود‌ند نه ماهیت، درست است یا نه؟ زمانی که «من» را در ذهن هم تصویر می‌کنیم بازهم بدون طرفین معنایی ندارد. ثانیاً ما اصلاً بحث فلسفی نداریم زیرا وضع، امری اعتباری است و بحث می‌کنیم که واضع چگونه آن را اعتبار کرده است. بحث ما فلسفی نیست که وجود و ماهیت، بیان شود بلکه بحث پیرامون فهم عرفی است. ما می‌گوییم در حروف، عرف این‌گونه می‌فهمد که وضع آن‌ها عام بوده و موارد استعمال و موضوع‌له آن‌ها خاص است. عرف آلیت را از مقومات می‌داند هرچند ازلحاظ فلسفی بگویید که لوازم وجود از مقومات نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo