< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

98/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره علائم حقیقت و مجاز بود که سیزده علامت را بررسی کردیم؛ برخی از آن‌ها را پذیرفتیم و برخی را نپذیرفتیم.

علامت چهاردهم: عدم التزام التقیید لفظ، مقید به چیزی نشود؛‌ مثلا گفته شود: «جئنی بماء» آب مطلق است و مقید نشده مثل آب هویج، آب هندوانه یا ... . الفاظی که قید دارند، معنای حقیقی نیستند بلکه مجاز هستند.

مرحوم موسوی قزوینی می‌فرماید: «منها: عدم التزام التقييد بمعنى أنّا إذا وجدنا استعمال اللفظ صحيحاً من معنى مجرّداً عن التقييد، حكمنا بكونه حقيقةً في المعنى الذي یصحّ استعماله فيه مجرّداً عن التقييد؛ كلفظ الماء، فإنّه یصحّ استعماله في الماء المطلق بلا قيد».[1]

به نظر ما این مورد هم همان تبادر است که لفظ بدون قرینه در معنایی استعمال شده است و اگر با قرینه باشد، مجاز است؛ بنابراین دلیلی ندارد که به‌عنوان علامت جدایی مطرح شود.

اثر عملی علامات حقیقت برخی از اصولیون گفته‌اند که بدون دانستن علامت حقیقت و مجاز نمی‌توان به سراغ تفسیر قرآن کریم رفت، نمی‌توان روایات را فهمید و ثمرات بسیار زیادی دارد. وقتی لفظی را از قرآن کریم می‌شنوید، معنایی در ذهن شما تبادر می‌کند، این ظهور شخصی است؛ یعنی برداشت شخصی شما است. این ظهور شخصی حجت نیست بلکه باید به ظهور نوعی مبدل شود. اگر این ظهور به دیگران عرضه شود و دیگران هم همین برداشت را داشته باشند، تبدیل به ظهور نوعی می‌شود؛ پس با کمک علائم حقیقت می‌توان ظهور نوعی را به دست آورد تا حجیت معانی به دست آید و بتوان قرآن و روایات را فهمید.

«و هذا التخيّل نشأ من عدم التمييز بين الظهور الشخصيّ و الظهور النوعي، فإنّا إذا التفتنا إلى التمييز بينهما- كما تقدّم- و إلى أنّ موضوع الحجّيّة ابتداءً هو الظهور النوعيّ و أنّ الظهور الشخصيّ المساوق لوجدان الفرد إنّما يكون كاشفاً عقلائيّاً عن الظهور النوعيّ و إنّ العلاقة الوضعيّة عبارة عن القرن المؤكّد المستتبع لانسباق ذهن العرف‌ المبنيّ على ذلك الوضع إلى المعنى من اللفظ، تبيّن الأثر العمليّ لعلامة الحقيقة؛ فإنّ المستعلم يستدلّ بالتبادر (مثلاً) أي بالظهور الشخصيّ على العلاقة الوضعيّة- المساوقة للظهور النوعيّ حيث لا يوجد ما يوجب الإجمال- و بذلك ينقّح موضوع الحجّيّة».[2]

آیت‌الله مکارم (سلمه‌الله) می‌فرماید: «ذكروا لتشخيص الحقيقة عن المجاز علائم يحتاج الفقيه إليها في معرفة ظواهر الألفاظ. و هذا البحث من أهمّ مباحث الألفاظ و أكثرها فائدةً و أتمّها آثاراً في الفقه و التفسير و الحديث و غيرها و من المباحث التي تسمّى بالمباحث الرئيسيّة، فإنّها المدار في فهم معاني الألفاظ الواردة في الكتاب و السنّة».[3]

مقام دوم: علامات مجاز علامت اول: نص اهل لغت اگر اهل لغت بگوید که این لفظ در این معنا مجاز است.

به نظر ما باید به این بیان قیدی را اضافه نمود که نص اهل لغت، علامت است در صورتی که اطمینان به قول او پیدا کنیم.

علامت دوم: عدم تبادر یا تبادر غیر همان‌گونه که تبادر علامت حقیقت است، عدم تبادر هم علامت مجاز است. برخی گفته‌اند که علامت مجاز، تبادر غیر است نه عدم تبادر؛ یعنی وقتی لفظ را می‌شنوید معنای دیگری به ذهن می‌رسد. «رأیت اسدا» در اینجا حیوان مفترس به ذهن می‌آید نه رجل شجاع، پس رجل شجاع مجاز است.

به نظر ما این دو باید باهم باشد؛ یعنی در صورتی که معنای لفظی، هم عدم تبادر داشته باشد و هم تبادر غیر وجود داشته باشد، علامت مجاز است. وقتی واضع، لفظی را برای معنایی وضع می‌کند، تبادر وجود ندارد؛ زیرا هنوز مردم از آن اطلاع ندارند. این لفظ، حقیقت در معنایی است اما تبادر ندارد، در این صورت، عدم تبادر، علامت مجاز نیست. عدم تبادر هم یعنی این معنا تبادر ندارد و معنای دیگری تبادر می‌کند، پس تبادر علامت حقیقت است و آن معنایی که تبادر ندارد مجاز است؛ پس تبادر غیر هم به تنهایی علامت مجاز نیست بلکه باید عدم تبادر و تبادر غیر باهم باشند.

اشکال: در الفاظ مشترک چه می‌کنید؟ زیرا یکی از معانی تبادر ندارد اما حقیقت هم هست مثل عین که هفتاد معنا دارد و بسیاری از این معانی تبادر ندارند.

«قد اُورد عليه بالألفاظ المشتركة، فإنّه لا يتبادر منها واحد من المعاني. و مع ذلك ليست مجازاً، فيصير أعمّ من المجازيّة، فكيف تكون علامةً لها».[4]

پاسخ: اگر ثابت شده باشد که لفظی چند معنای حقیقی دارد از محل بحث ما خارج است؛ زیرا بحث ما درباره تردید در معنای حقیقی است.


[1] ضوابط الاُصول، ص48.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo