درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
98/12/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث صحیح و اعم درباره تعبیرات در تحریر محل نزاع بود. مرحوم امام (اعلیالله مقامه الشریف) تصریح میفرمایند که یک بحث در این است که آیا الفاظ عبادات برای صحیح یا اعم وضع شدهاند و بحث دیگر این است که آیا الفاظ عبادات اسام لصحیح أو للاعم. این تعبیرات و اختلاف تعبیرات کاشف از این است که ما بحث صحیح و اعم را اگر یک بحث لغوی و عرفی بدانیم یعنی بگوییم که از نظر لغت و عرفِ مردم آیا تمام الفاظی که از هر انسانی در هر جامعه، هر زمان، هر مکان و در هر ملتی با زبانهای مختلف صادر میشود بر معنای صحیح حمل میشود یا بر معنای اعم از صحیح و فاسد؟
دیدگاه اول
یک دیدگاه این است که بحث را بحث لغوی و عرفی گستردهای مطرح کنیم که از این الفاظ در جامعه جهانی چگونه برداشت میشود؟[1] [2] هرکسی که لفظی را ادا میکند مقصودش صحیح است یا اعم از صحیح و فاسد؟ بهعبارتدیگر مقصودش تام الااجزاء و الشرائط است یا این که مقصودش اعم از آنجایی است که تمام شرایط و اجزا فراهم باشد یا بعضی از آن فراهم باشد یا آنکه مقومات ماهیت مهیا شود هرچند برخی از اجزا و شرایط محقق نشده باشد؟ این یک بحث لغوی و عرفی میشود.
دیدگاه دوم
نظر دوم این است که ما از نظر لغوی و عرفی بحث نمیکنیم بلکه از نظر شرعی بحث میکنیم که اگر در لسان شارع الفاظی ذکر شد آیا الفاظ آنها حمل بر صحیح میشود یا حمل بر اعم؟[3] [4] ما کاری به لغت و عرف نداریم کاری بلکه میگوییم از نظر لسان شارع، پیامبر، قرآن و ائمه آیا عنوان صحیح برداشت میشود یا اعم از صحیح و فاسد؟ پس اختصاص به کلام شارع دارد و بهصورت گسترده نیست.
در صورت اول میگفتیم که در جامعه جهانی چگونه برداشت میشود و بعد میگفتیم ائمه هم فرمودهاند که ما هم به لسان مردم صحبت میکنیم، سخن ما هم به لسان مردم است، قرآن هم به لسان مردم است؛ یعنی آنچه در لغت و عرف مطرح و مورد قبول عامه مردم است شارع هم سخنانش هم همان گونه است. شارع مقدس زبان خاص و اصطلاح خاصی ندارد بلکه همان برداشت عمومی از قرآن و روایات میشود. اگر برداشت عمومی صحیح است باید الفاظ شارع را حمل بر صحیح کنیم و اگر برداشت عمومی اعم از صحیح و فاسد است، لسان شارع را هم باید حمل بر آن کنیم.
اختلاف دو دیدگاه
قائل شدن به هرکدام از این دو دیدگاه باعث اختلاف احکام و آثار میشود؛ یعنی ثمرات این بحث در را جوانب مختلف میتوانید بررسی کنید. اگر گفتیم کلام شارع کلام خاصی است باید اصطلاحات شارع را از شارع بگیریم و کاری به عرف و لغت نداشته باشیم. دیدگاه دوم بحث را مربوط به عرف و لغت می داند؛ آنچه در لغت و عرف مطرح است در کلمات شارع هم همانها را مطرح میکنیم.
یک دیدگاه میگوید: با توجه به اینکه شارع مقدس استعمالات خاصی دارد و الفاظی را در معانی خاصی استعمال میکند، مثل صلاة که معنای لغویاش دعا است اما معنای اصطلاحیاش ارکان مخصوص است، آیا در بحث صحیح و اعم هم این اتفاق افتاده است؟ یعنی مقصود شارع مقدس از الفاظی که در قرآن و روایات استعمال میشود فقط صحیح است که تام الاجزاء و الشرائط است مثل بحث حقیقت شرعیه؟ یعنی شارع این الفاظ را در صحیح استعمال میکند یا در اعم؟
دیدگاه دیگر میگوید: به طور گسترده بحث کنیم و بگوییم که عرف و لغت برداشتشان چیست که شارع مقدس هم از عرف و لغت پیروی میکند. با توجه به اینکه سخنان شارع مقدس به لسان قوم و مردم است، پس آنچه در عرف و لغت مطرح است شارع مقدس همانطور سخن گفته است و ما برداشتمان از کلمات شارع همان است.
شرط تحقق اطلاق لفظ
یکی از جزئیات این بحث این است که آیا تام الااجزاء و الشرایط باید باشد یا اگر بعضی از شرایط و بعضی از اجزاء هم نبود این لفظ بر آن اطلاق میشود؟ شما گاهی جنسی را میخرید، این جنس ممکن است درجه یک نباشد و بهترین شرایط و اجزا را نداشته باشد و بعضی از اجزا ناقص باشد. فروشنده بگوید: «این بالاخره سیب است، اجزا و شرایطش را دارد حالا بعضی از شرایط آن را ندارد، برخی از اجزایش را نداشته باشد ولی اسم سیب بر آن صدق میکند». از مردم بپرسید این سیب است می گویند بله حالا یک قسمتی از آن گندیده است یا مشکل دارد ولی اسم سیب بر آن صدق میکند.
میوه، منزلی یا ماشینی را معامله میکنید و بعد میبینید که مقداری از آن مشکل دارد. او میگوید: «اسم بر آن صدق میکند حالا جزئی از آن خراب است که اشکالی ندارد». اگر شما قائل به اعم شدید میگویید: این ماشین با این خصوصیات ممکن است بعضی از اجزای آن ناقص باشد ولی اسم را دارد و اسم بر آن اطلاق میشود ولی صحیحی میگوید: این ماشین یا یخچالی را که از شما خریدم باید صحیح و سالم باشد، تام الاجزاء و الشرائط باشد و بدون اعلام، مقصود من صحیح و سالم بوده است.
آیا تام الاجزاء و الشرائط را در تمام مکالمات، محاورات، خریدها، فروشها و عرف شرط میدانیم یا اینکه لازم نیست بلکه ممکن است بعضی از شرایط را نداشته باشد. در معاملات معامله انجام میشود و برخی از شرایط هم ممکن است نباشد و فروشنده آن نقایص را اعلام نکند، آیا عرف اعمی است یا صحیحی است؟
تقسیم اجزا و شرایط
اجزا و شرایط باهم متفاوت هستند؛ بعضی از اجزا مقوّم ماهیت هستند که اگر نباشند، ماهیت وجود ندارند[5] اما برخی از اجزا مقوّم نیستند؛[6] [7] مثلاً اگر رکوع باشد، نماز نیست «لا صلوة الّا به طهور» اگر طهارت نباشد اصلاً نماز نیست. اینها جزء مقومات یک ماهیت هستند اگر مقومات نباشند اسم صلاة صدق نمیکند. برخی از اجزای واجب و مستحب مثل سوره یا قنوت اگر نباشد آیا تام الاجزاء و الشرائط هست یا نیست؟
پس اجزا و شرایط دو قسم هستند: برخی از اجزا جزء مقومات ماهیت هستند و بعضی از اجزا جزء مقومات نیستند. باید فرق بگذاریم و بگوییم: اگر مقدمات و اجزا و شرایط مقوم موجود هستند ولی برخی از اجزای غیرمقوم موجود نیست، اسم بر آن اطلاق میشود. اعمیها این را میگویند؛ اعمیها میگویند ممکن است برخی از اجزای غیرمقوم نباشد و تام الاجزاء و الشرایط بر آن صدق نمیکند اما اسم بر آن صدق میکند، هرچند سوره، قنوت یا یک سجده ندارد نماز است.
اگر ماهیتی با مقومات و ارکان آن محقق شده است و بعضی از شرایط یا اجزا محقق نشده است، صحیحی میگویند: این ماهیت کاملاً محقق نشده؛ چون تام الاجزاء و شرائط نیست.
تقسیم شرایط
شرایط دو گونه داریم: شرایط شرعی و شرایط عقلی. آیا شرایط شرعی همهاش باید محقق شود یا بعضی از شرایط هم محقق شود کفایت میکند؟ آنهایی که جزء ارکان است و ماهیت بدون آنها منتفی میشود باید باشند مثل «لا صلوة الا به طهور» جزء چیزهایی است که باید باشد اگر طهور نباشد نماز تحقق پیدا نمیکند.