< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

99/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه در مقام تصویر جامع بنا بر قول به اعم بود.گفتیم که بنا بر اعم، تصویر جامع به وجوهی امکان دارد. وجه اول، «جملة من اجزاء العبادة» بود برخی از اجزای عبادت مانند ارکان را جامع بدانیم. نماز ارکانی دارد که باید در عبادت باشد گاهی این اجزا زیاد است مثل نماز قادر و گاهی کمتر است مثل نماز عاجز اما ارکان همیشه باید تحقق پیدا کند.

در اینجا گفته «کالارکان» یعنی فقط ارکان نیست و ممکن است اجزای دیگری را هم جامع بدانید.

اشکال به وجه اول

مرحوم آخوند سه اشکال را مطرح نمود که در حقیقت دو اشکال است:

اشکال اول: ممکن است نماز صدق کند و ارکان نباشند مثل کسی که نماز را شروع کرده و هنوز به رکوع نرسیده اما هرکس او را می‌بیند می‌گوید که نماز می‌خواند.

«إنّ التسمية بها حقيقةً لاتدور مدارها، ضرورة صدق الصلاة مع الإخلال ببعض الأركان، بل و عدم الصدق عليها مع الإخلال بسائر الأجزاء و الشرائط عند الأعمّي، مع أنّه يلزم أن يكون الاستعمال فيما هو المأمور به بأجزائه و شرائطه مجازاً عنده و كان من باب استعمال اللفظ الموضوع للجزء في الكل، لا من باب إطلاق الكلّيّ على الفرد و الجزئي، كما هو واضح و لايلتزم به القائل بالأعم، فافهم».[1]

پاسخ: مرحوم محقق خویی در مقام پاسخ به مرحوم آخوند می‌گوید: ماهیت صلاة اعتباری است که اعتبارش به ید معتبر است، وقتی ارکان را ندارد پس صلاة نیست.[2]

اشکال به پاسخ

اشکال ما به محقق خویی این است: اینکه می‌گویید بر یک رکعت، نماز صدق نمی‌کند چون ارکان را ندارد، آیا به دنبال جامع بر مبنای صحیحی هستید یا اعمی؟ ما در این مقام جامع بنا بر مبنای اعمی را می‌خواهیم که به نماز فاسد هم نماز می‌گوید. سخن محقق خویی بنا بر صحیحی، درست است.

اشکال دوم: اگر کسی فقط ارکان را بیاورد بدون اینکه سایر اجزا مثل حمد و سوره را بیاورد، بر آن نماز صدق نمی‌کند. جامع وجود دارد اما صدق صلاة نیست.

پاسخ: محقق خویی می‌فرماید: «و اما الجزء الثانی ...»؛ ضرورت فقه می‌گوید که این نماز است چون ارکان آمده است.

اشکال به پاسخ

باز هم شما بنا بر صحیحی صبحت کردید درحالی‌که باید بنا بر اعمی به دنبال جامع باشید. بنا بر اعمی کسی که فقط ارکان را بیاورد صدق صلاة نمی‌کند.

کلام محقق سبزواری

محقق سبزواری می‌فرماید: وقتی می‌گوییم که جامع «جملة من اجزاء» بدانیم «لابشرط» است؛ همین که برخی اجزا که صلاة بر آن صدق کند کافی است خواه اجزای دیگری هم باشد یا نباشد. اقتضای این را دارد که با شروط و اجزای دیگر همراه باشد.

«أنه كذلك إن كان الموضوع له الأركان بحدّ خاص و مرتبة معينة. و أما إذا كان على نحو الاقتضاء من حيث المرتبة، و من حيث لحوق باقي الأجزاء و الشرائط بالنسبة إليها، فلا إشكال فيه أصلا».[3]

اشکال به کلام مرحوم آخوند

مرحوم نائینی می‌فرماید: اگر جامع را ارکان بدانید باید به حسب جعل اولی، ابدالی را برای آن در نظر بگیرید مثل رکوع که یک رکوع صحیح کامل داریم و یک رکوع نشسته یا با اشاره که عاجز و مریض انجام می‌دهد. این‌ها در مقام إجزاء است نه در مقام مسمی. ما مسمی صلاة را بنا بر اعمی بیان می‌کنیم و کاری به جعل شارع نداریم.

از طرفی اگر اجزای نماز آورده شود داخل در ماهیت است و اگر آورده نشود، خارج از ماهیت است؛ این چه ماهیتی است؟ چنین چیزی محال است.

«القول بأنّ الموضوع له هو الأركان بحسب الجعل الأوّليّ و البقيّة أبدال لها فاسد؛ إذ الالتزام بالبدليّة إنّما يمكن في مقام الإجزاء؛ كما على الصحيح لا في المسمّى بلا جهة عناية أصلاً. و أمّا الدعوى الثانية، فإن التزم (قدس‌سره) بأنّ بقيّة الأجزاء خارجة دائماً، فهو ينافي الوضع للأعم؛ فإنّ المفروض صدقها على الصحيحة أيضاً. و إن أراد خروج بقيّة الأجزاء عند عدمها، فيلزم دخول شي‌ء في الماهيّة عند وجوده و خروجه عنها عند عدمه و هو محال».[4]

پاسخ

محقق نائینی به استادش محقق خراسانی اشکال کرد و محقق خویی نیز به استادش محقق نائینی اشکال می‌کند: چرا فراموش می‌کنید که صلاة مرکبی اعتباری است و ما هم جامع اعتباری انتزاعی می‌خواهیم. اشکال شما ارتباطی به ماهیت اعتباری ندارد. مثلاً وقتی خانه‌ای را می‌خرید، باید دیوار، اتاق و آستانه‌ای داشته باشد حال اگر چاه، باغچه یا حوض داشت چه؟ این‌ها لابشرط است. نماز هم لابشرط است یعنی برخی اجزا باید حتماً در نماز باشد و ممکن است اجزای دیگری هم باشد. یا مثل «الکلام ما ترکب من کلمتین فصاعداً».[5]

اشکال

ما با این‌که کلام ایشان را قبول داریم که صلاة امر اعتباری است و جامع اعتباری می‌خواهد و این جامع، لابشرط است اما به محقق خویی در تعبیرشان اشکال می‌کنیم. ایشان اعتبار را به دست معتبر می‌داند و اشکال این است که این کلام بنا بر صحیحی درست است اما بنا بر اعمی، اعتبار در دست عرف است؛ صدق مسمی در دست عرف است.

 


[2] مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، ج1، ص143 و 144.
[5] مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، ج1، ص142 و 143.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo