< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

99/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه در مقام تصویر جامع بنا بر قول به اعم بود که آیا بنا بر اعمی، تصویر جامع امکان دارد؟ وجوهی بیان شد. وجه اول این بود که جامع، ارکان صلاة است؛ تمام نمازها باید ارکان را داشته باشند. اشکالاتی برای این وجه بیان شده است که در جلسات گذشته مطرح کردیم.

اشکال سوم

آیت‌الله مکارم (سلمه‌الله) می‌فرماید: دلیل، اخص از مدعا است.[1] درباره نماز اگر جامع را ارکان بدانیم ممکن است تا حدودی درست باشد اما در صوم، ارکان چیست که با آن واجب، تحقق یابد؟ همچنین در زکات، خمس و ... .

پاسخ

این وجه، جامع را بنا بر اعمی «بعض الاجزاء لابشرط» می‌داند؛ یعنی می‌تواند اجزا و شرایط دیگری هم با این اجزا همراه باشد یا نباشد؛ لزومی ندارد که همه اجزا باشد.

اشکال چهارم

آیت‌الله مکارم (سلمه‌الله) می‌فرماید: اصطلاح ارکان، در فقه مستحدث است و متأخرین آن را توضیح داده و بحث کرده‌اند وگرنه در اسلام، مسئله ارکان مطرح نبوده است. [2]

پاسخ

خود ایشان پاسخ می‌دهد: روایت داریم: «إنّ الصلاة لاتعاد من خمسة، الطهور و الوقت و القبلة و الركوع و السجود»[3] این روایت دلالت می‌کند که اگر این‌ها در نماز نباشد، باطل است. روایت دیگر داریم: «إنّ فرائض الصلاة سبع: الوقت و الطهور و التوجّه و القبلة و الركوع و السجود»[4] حال چه تعبیر به ارکان شود یا نشود اگر عمداً یا سهواً نباشند، نماز باطل است. [5]

پاسخ ما از این اشکال این است: کسانی که این وجه را مطرح کرده‌اند می‌گویند: «کالارکان»؛ مرادشان خود ارکان نیست بلکه اجزای نماز است که اختصاص به ارکان ندارد؛ زیرا بنا بر اعمی صحبت می‌کنیم. کسانی که بر ارکان تکیه می‌کنند باید بنا بر صحیحی باشد اما اعمی کاری به صحت نماز ندارد بلکه به دنبال مسمای نماز است، خواه ارکان باشد یا نباشد.

وجه دوم

«أن تكون موضوعةً لمعظم الأجزاء التي تدور مدارها التسمية عرفاً»[6] مثلاً صلاة وضع شده است برای معظم اجزایی که عرفاً صلاة بر آن صدق کند. در این تعبیر، اسمی از ارکان برده نشده است.

به نظر ما نیازی نیست از لفظ «معظم» استفاده شود بلکه «برخی اجزا» درست است؛ زیرا بنا بر اعمی جامع را فرض می‌کنیم نه بنا بر صحیحی.

به نظر ما این وجه، از وجه اول، بهتر است؛ زیرا تعبیر ارکان با صحیحی تناسب دارد نه اعمی. مقدار اجزایی که لابشرط عرفاً صدق صلاة کند؛ ما به دنبال صدق شرعی نیستیم.

اشکال

در یک ماهیت، نمی‌تواند جزئی هم داخل باشد و هم خارج باشد؛ برای برخی افراد، قیام جزء است اما برای برخی مانند مریض، جزء نیست.[7]

پاسخ

نماز مرکب اعتباری است و جامع آن نیز انتزاعی اعتباری است. قرار نیست که جنس و فصل بیان شود تا این اشکالات پیش بیاید. مثل این‌که گفته می‌شود: «الکلام ما ترکب من کلمتین فصاعداً» کلام آن است که دو کلمه یا بیشتر باشد که سکوت بر آن صحیح است.

وجه سوم

وضع جامع مانند وضع اعلام شخصی است.[8] بچه کوچکی که از مادر متولد می‌شود، نماش را مثلاً «حسن» می‌گذارند. کودک کم‌کم بزرگ می‌شود و وزنش روز‌به‌روز بیشتر می‌شود درحالی‌که قیافه‌اش عوض شده است اما همان «حسن» است و این تغییرات تأثیری در جامع آن ندارد. نماز هم مانند مثال، گاهی برخی از اجزا را دارد و گاهی ندارد اما اسم صلاة در همه وجود دارد. در اعلام و نماز، جامع اعتباری وجود دارد که تغییرات باعث تغییر اسم نمی‌شود.

تا این‌جا فرمایشات مرحوم حائری درست است اما در ادامه می‌فرماید: «و مثال الثاني الأشياء العديدة التي يوجدها الموجد بقصد واحد؛ فإنّ تلك الأشياء و إن كانت وجودات مختلفةً متعدّدةً، لكن عرضت لها وحدة اعتباريّة بملاحظة وحدة الغرض و القصد يطلق على كلّ منها عنوان الجزء بتلك الملاحظة».[9] قصد و غرض در وحدت دخالت دارد؛ یعنی وحدت غرض باعث وحدت موضوع می‌شود.

اشکال

اشکال ما به صاحب درر این است: آیا شما بنا بر صحیحی صحبت می‌کنید یا اعمی؟ بنا بر صحیحی کلام شما درست است اما بنا بر اعمی درست نیست. آن ریاکاری که بدون قصد قربت نماز می‌خواند هم بنا بر اعمی نماز می‌خواند. درست است که بنا بر اعمی هم غرضی وجود دارد اما لازم نیست که وحدت غرض وجود داشته باشد بلکه تحقق مسمای نماز مهم است.


[6] مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، ج1، ص148 و 149.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo