< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

99/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /اشتراک

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره اشتراک لفظی بود. یحث در این بود که منشأ اشتراک لفظی چیست؟ وضع تعیینی یا تعیّنی است؟‌ آیا قبیله‌های مختلف عامل وضع اشتراک لفظی هستند یا یک واضع یک لفظ را برای چند معنا وضع کرده است؟ برخی اشکال کردند که نمی‌تواند واضع واحد باشد. گفتیم که اشکالی ندارد چنانچه در اعلام شخصیه این‌گونه است مانند نام «علی» که اسم برای بسیاری از مردم است. حتی ممکن است کسی آن‌قدر به این نام علاقه داشته باشد که نام همه فرزندانش را علی بگذرد؛ علی اکبر، علی اوسط و علی اصغر، با قرینه یک لفظ را در معانی مختلف استعمال می‌کند.

مرحوم امام خمینی (رحمه‌آلله) هم وقوع اشتراک را قبول دارد و می‌فرماید: «منشؤه: إمّا تداخل اللغات، أو حدوث الأوضاع التعيّنية بالاستعمال فيما يناسب المعنى الأوّل، أو غير ذلك من الأسباب».[1] معمولا قبایل مختلفی که در عرب بوده باعث وقوع اشتراک لفظی است هرچند ممکن است واضع واحد این کار را کند.

امکان وقوعی اشتراک

قول اول: امکان دارد

سید مرتضی (رحمه‌الله)‌ می‌فرماید: «إعلم أنّه غير ممتنع أن يراد باللفظة الواحدة في الحال الواحدة من المعبّر الواحد المعنيان المختلفان».[2]

دلیل

غرض متکلم گاهی بر این است که مطلبی را واضح بیان کند و گاهی غرض بر این است که مجمل بیان کند. در قرآن کریم نیز آیات محکم و متشابه وجود دارد: ﴿مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ﴾،[3] برای چه خداوند متشابه را بیان کرده است؟ این برای مصالحی است که وجود داشته است.

قول دوم:‌ اشتراک محال است[4]

برخی گفته‌اند که اشتراک لفظی امکان وقوعی ندارد زیرا با وجود اشتراک لفظی، تفهیم و تفهّم صورت نمی‌گیرد. اما به نظر ما و غالب علما، اشتراک لفظی ممکن است.

دلیل

غرض واضع از وضع، تفهیم و تفهم است، با اشتراک، این غرض حاصل نمی‌شود؛ پس واضع یک لفظ برای چند معنا وضع نمی‌کند.

اشکال: اولاً غالبا همین‌گونه است که شما می‌فرمایید اما گاهی یک لفظ را برای معنای دیگری هم وضع می‌کند و در هنگام استعمال قرینه برای آن می‌آورد، «عین باصره»، «عین نابعة». ثانیا «ادل دلیل علی شیء وقوعه». در کتب لغت الفاظ مشترک زیادی وجود دارد.

محقق عراقی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «إنّ الغرض من الوضع لا ينحصر فى التفهيم، فربما يكون الوضع لداعي الإجمال و الإبهام، كما في النكرات»؛[5] غرض از وضع فقط تفهیم و تفهم نیست، گاهی واضع می‌خواهد اجمال داشته باشد.

در اسماء هم معرفه و نکره داریم،‌ نکره برای این است که نیازی نیست به شخص خاصی توجه داشته باشیم. در مقام تفهیم و تفهم هم گاهی اجمال مطلوب متکلم است؛ این‌گونه نیست که همیشه نیاز به تفهیم و تفهم تفصیلی داشته باشیم. گاهی قرائن حالیه یا مقالیه مفهوم را برای ما مشخص می‌کند.

مرحوم حجت تبریزی (رحمه‌الله) می‌فرماید:‌ «الحقّ وقوع الاشتراك، لكن لابدّ في موارده من فهم كون اللفظ مشتركاً من وجود ما هو مناط في الاشتراك، لا أنّه بمجرّد رؤية استعمال في المعنيين، يقال بكونه مشتركاً لإمكان كون الاستعمال في أحد المعنيين على سبيل الحقيقة و في المعنى الآخر مجازاً، فإذا ترى أنّ اللفظ استعمل في معنيين أو معاني و كان لكلّ منهما وضع على حدة و لا يكون الاستعمال لأجل علاقة بين المعنيين، فيكون مشتركاً».[6]

مرحوم شاهرودی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «الحقّ وقوع الاشتراك في لغة العرب في أسماء الأجناس و الأعلام الشخصيّة. و لعلّه واقع في سائر اللغات أيضاً».[7]

مرحوم علامه طباطبایی (رحمه‌الله) نیز می‌فرماید: «قد عرفت في الكلام على الوضع إمكان الاشتراك. و أمّا الوقوع، فلا وجه لإنكاره مستنداً إلى عدم الوجدان بعد ورود مثل كلمة النون للدواة و الحوت و اسم الحرف و النجم للنبات غير ذي الساق و الكوكب. و أوضح من ذلك أمثلة كثيرة من المبنيّات؛ مثل: ما الموصولة و النافية و إن الشرطيّة و النافية و همزة النداء و الاستفهام و غيرها و لا جامع فيها بحيث يرتضيه الطبع السليم و يتلقّاه الذوق المستقيم. و نظير ذلك موجود في غير العربيّة من اللغات. و قد عرفت سابقاً أنّ تطابق اللغتين في معنى الاشتراك؛ لكون الوضع تعينيّاً بالطبع»؛[8]

اشتراک ممکن است و واقع هم شده است، دلیلی بر انکار آن نیست. ایشان مثال‌هایی هم از مشترکات میان عرب، بیان کرده است. سپس توضیحی درباره «ما» بیان می‌کند که بعد از قرائن می‌توان دانست که «مای موصوله» است یا «مای نافیه». همچنین است، «ان» نافیه و شرطیه، همزه ندا و استفهام.

محقق عراقی نیز می‌فرماید: «لا ينبغي الإشكال في إمكان الاشتراك بالنسبة إلى معنيين و أزيد، بل وقوعه أيضاً في لغة العرب، بل و في غيرها من اللغات؛ كما في لفظ «شير» بالفارسيّة الذي هو اسم للأسد الذي هو الحيوان المفترس و اسم أيضاً للبن».[9]

ایشان به لفظ «شیر» در فارسی مثال می‌زند که هم به «لبن» شیر گفته می‌شود و هم به «حیوان مفترس» شیر گفته می‌شود.


[7] نتائج الأفكار في الأصولَ، ج‌1، ص126.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo