درس تفسیر استاد محسن فقیهی
97/01/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیات 68 تا 71 سوره بقره
خلاصه جلسه گذشته: در مباحث گذشته مطرح شد که در بنیاسرائیل شخصی کشته شد و قاتل ادعای خونخواهی کرد. وقتی نتوانستند قاتل را پیدا کنند، خدمت حضرت موسی (ع) آمدند و چارهجویی کردند. حضرت موسی به آنها فرمود: خداوند دستور داده که گاوی را بکشید و قسمتی از آن را به مقتول بزنید، آنگاه مقتول زنده میشود و خودش قاتلش را معرفی میکند. بنیاسرائیل گفتند آیا ما را مسخره میکنی؟ حضرت به آنها فرمود که من مسخره نمیکنم و به خدا پناه میبرم که از مسخره کنندگان باشم. در ادامه آیات قبل خداوند میفرماید:
تفسیر آیه 68 سوره بقره: «قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ»[1] بنیاسرائیل به حضرت موسی گفتند از خدایت بخواه تا برای ما مشخص کند که این گاو چگونه است و چهکار باید بکنیم؟ حضرت فرمود: گاوی را پیدا کنید که نه خیلی پیر باشد که از کار افتاده باشد و نه خیلی جوان باشد؛ بین پیر و جوان. زودتر این کار را انجام دهید. بنیاسرائیل دوباره به حضرت موسی گفتند:
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ»[2] از خدایت بخواه که برای ما بیان کند که گاو چه رنگی باشد؟ حضرت فرمود که خداوند میفرماید: گاوی باشد که رنگش زرد خالص باشد و بینندگان را شادمان میکند، رنگ زیبایی باشد.
بالاخره آنها این کار را کردند و گاو را پیدا کردند و کشتند، سپس دم گاو را به مقتول زدند، مرده زنده شد و قاتل خودش را معرفی کرد.
بر اساس روایتی که در اینجا وجود دارد، امام رضا (ع) میفرماید: جوانی به پدر و مادرش خیلی احسان میکرد و احترام میگذاشت، یک روز معامله شیرینی میخواست انجام دهد، وقتی میخواست معامله را تمام کند و کلید صندوق پولهایش را بیرون بیاورد، دید پدرش خوابیده و پیراهنی که کلید در آن است زیر سر پدرش قرار دارد؛ اگر بخواهد پیراهن را از زیر سر پدرش بردارد، بیدار میشود. لذا به احترام پدرش از آن معامله و سودش صرفنظر میکند. وقتیکه پدرش از خواب بیدار شد، جریان را به پدرش گفت و پدر گاو زردی داشت که به پسرش داد، این همان گاوی بود که خداوند نشانی آن را به بنیاسرائیل داد. وقتی سراغ این جوان آمدند و خواستند آن را بخرند، به قیمت خیلی بالایی فروخت و گفت باید پوست این گاو را پر از طلا بکنید؛ این نتیجه احسان به پدر و مادر است.
در این آیه شریفه چند نکته است که باید مورد توجّه قرار بگیرد:
نکته اوّل: اینکه بنیاسرائیل بهجای ربّنا از کلمه ربّک استفاده کردهاند، بیادبی است و نشانه تکبّر و غرور آنهاست. همچنین نشان میدهد که ایمان راستین به خدا نداشتند.
نکته دوّم: «قالُوا ادْعُ لَنا» لنا نیز در اینجا نشانه غرور بنیاسرائیل است و باید توجّه داشت که همیشه سؤال باید با احترام و ادب باشد؛ حتی انتقاد هم باید با ادب و احترام همراه باشد.
نکته سوّم: با اینکه بنیاسرائیل، انسانهای بیادبی بودند اما حضرت موسی توجّهی نمیکند و کار آنها را انجام میدهد و دستورات را برای آنها بیان میکند. اصولاً رهبران الهی باید سعهصدر و گذشت داشته باشند؛ لذا با تمام بیادبی آنها، حضرت موسی کار خودش را انجام داد.
نکته چهارم: «فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ» چیزی که به آن امر شدهاید انجام دهید. در آیه قبل رنگ گاو هم مشخص نشده بود. بقرةً نکره است و معنایش این است که هر گاوی را بیاورید مشکل شما حل میشود. وقتی پیامبر (ص) دستور حج را بیان کردند که حج واجب است، عدّهای سؤال کردند که هر سال واجب است یا فقط یک سال؟ حضرت فرمودند اینقدر سؤال نکنید، وقتی گفتم واجب است یعنی یک سال واجب است وقتی زیاد سؤال میکنید ممکن است دستور بیاید که هر سال باید به حج بروید. سؤال کردن زیاد برای انسان تکلیف ایجاد میکند. از این آیه میتوان این نکته را برداشت کرد که دستورات و فرمانها خداوند را سریع انجام دهید و از وسوسه و تردید پرهیز کنید.
نکته پنجم: اینکه بنیاسرائیل مدام سؤال میپرسند نشان از روحیه لجاجت و وسوسه گری آنهاست و اینکه به حضرت موسی ایمان نداشتند. در بعضی روایات آمده که خود قاتل این سؤالها را میپرسید که دیرتر به نتیجه برسند و از رسوا شدنش جلوگیری کند.
نکته ششم: آیتالله جوادی در بیان اینکه چرا خداوند در این داستان گاو را برای ذبح برگزید میفرماید: خداى سبحان براى زدودن محبت و قداست ناروايى كه در ماجراى گوسالهپرستی نسبت به گاو، در دل برخى بنیاسرائیل اشراب شده بود و نيز براى اثبات اینکه كشتن گاو نهتنها مشکلزا نيست، بلكه گوهر مشکلگشاست، در ماجراى قتل مرموز يكى از بنیاسرائیل، براى معرفى قاتل و نيز افشاى راز آن جنايت، گاو را برگزيد.