< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن فقیهی

99/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن/تفسیر سوره بقره /آیه 109

 

﴿وَدَّ کَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ يَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلي‌ کُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ﴾[1]

صحبت در تفسیر آیه صد و نه سوره مبارک بقره است. در رابطه با اهل کتاب که روش آن‌ها چگونه بوده است. خداوند متعال می‌فرماید اهل کتاب به پیامبر(ص) ایمان نمی‌آوردند و حتی نمی‌خواستند که مؤمنین هم به پیامبر(ص) ایمان بیاورند و می‌خواستند که آن‌ها را به کفر برگردانند. نزد مسلمانان می‌آمدند و برای آن‌ها شبهه ایجاد می‌کردند که تا آن‌ها را به کفر بازگردانند. این مسئله به خاطر حسدی بود که داشتند؛ چون مسلمانان روز به روز تقویت می‌شدند و از جهات مختلف ترقی و رشد می‌کردند لذا اهل کتاب با مسلمانان صحبت می‌کردند و با ایجاد شبهه سعی می‌کردند که مسلمانان را از اسلام برگردانند و کافر شوند.

﴿وَدَّ کَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾ بسیاری از اهل کتاب این‌چنین دوست داشتند که ﴿لَوْ يَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِکُمْ﴾ بعد از اینکه مردم ایمان آوردند و مسلمان شدند، آن‌ها را از ایمان برگردانند؛ ﴿کُفَّاراً﴾ که آن‌ها را کافر کنند. این اخلاق در میان اهل کتاب در آن زمان بوده است ﴿حَسَداً﴾ به خاطر حسادتی که با مسلمانان داشتند ﴿مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ﴾ که این تبلیغات سوء و حسادت‌ها به خاطر هوای نفسشان بود؛ یعنی منطق و دلیلی نداشتند که با آن دلیل و برهان بخواهند با مسلمانان مخالفت کنند بلکه به خاطر هوای نفس و خسادتی که به مسلمانان داشتند، تبلیغ سوء می‌کردند ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾ حق هم برای آن‌ها روشن بود ولی به خاطر هوای نفس حاضر به پذیرش و تسلیم در برابر حق نبودند.

خیلی از افراد در جامعه وجود دارند که حق را می‌فهمند و حقایق را می‌دانند ولی به خاطر هوای نفس و خواسته‌های نفسانی حاضر نیستند به حقایق اعتراف کنند. این یکی از مشکلاتی است که ممکن است در تمام جوامع وجود داشته باشد و بدترین مشکل ماست. اگر ما به حالتی برسیم که حق را بفهمیم ولی به خاطر رفاقت حق را کنار بگذاریم؛ بفهمیم که حق زیر پا گذاشته می‌شود و با حق مبارزه می‌شود و به ناحق عده‌ای مظلوم واقع شده‌اند ولی حاضر نیستیم اعتراف کنیم و به دنبال حق باشیم و کمک کنیم تا حق برقرار شود. این حالتی است که باعث می‌شود مملکت و حکومت متزلزل شود و آن حکومت اسلامی واقعی محقق نشود.

اهل کتاب کسانی بودند که حق را می‌فهمیدند ولی با حق مخالفت می‌کردند و طرفداران حق را هم متزلزل می‌کردند و می‌خواستند آن‌ها را هم از حق برگردانند. صفت خیلی بدی است که انسان اینچنین با حق و حقیقت برخورد کند.

خداوند متعال به پیامبر(ص) می‌فرماید: ﴿فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ﴾ گذشت کنید؛ معنای عفو این است که آن‌ها را متوجه گناهشان کنید و بعد بگویید که شما مستحق مجازات هستید و باید مجازات شوید ولی ما شما را مجازات نمی‌کنیم. الآن کسی که خلاف می‌کند و پلیس او را می‌گیرد و به او اعلام می‌کند که شما این خلاف را مرتکب شده‌اید و باید جریمه شوید، بعد یا با خواهش، پلیس گذشت می‌کند و یا خود پلیس ترحم و دلسوزی می‌کند و از خطای او چشم پوشی می‌کند و به خطاکار می‌گوید این بار شما را جریمه نمی‌کنم ولی دیگر این خطا را مرتکب نشوید؛ به این گذشت پلیس، عفو گفته می‌شود. عفو این است که شخص بفهمد که خطا کرده و باید مجازات شود و چه مجازاتی دارد ولی مجازات نمی‌شود، مثل کسانی که زندان هستند و مجازاتشان مشخص است ولی در ایام عید مقام معظم رهبری(سلّمه الله تعالی) آن‌ها را عفو می‌کند.

اما خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا﴾ مثل اینکه پلیس می‌بیند کسی خلاف می‌کند ولی اصلا به روی او نمی‌آورد، نه تنها جریمه نمی‌کند بلکه به روی خودش هم نمی‌آورد. به این، صفح گفته می‌شود، با بی اعتنایی از کنار آن می‌گذرند. صفح هم به دو صورت است: یکی صفح جمیل و دیگری صفح غیر جمیل. در قرآن واژه صفح جمیل ذکر شده و صفح جمیل به این معناست که اصلا انگار هیچ گناهی مرتکب نشده است و به روی او نمی‌آورد. در مقابل صفح غیر جمیل است که با اخم بر چهره و ناراحتی از کنار او می گذرد.

اهل کتاب مشغول فتنه‌گری هستند و با اینکه حق را فهمیده‌اند، می‌خواهند مسلمانان را از دین برگردانده و کافر کنند. خداوند می‌فرماید گذشت کنید و به روی آن‌ها نیاورید. البته مراقب باشید، پرونده برای آن‌ها درست کنید که در فلان تاریخ این کار را انجام داده‌اید و در فلان تاریخ این کار را، مراقب آن‌ها باشید ﴿حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ﴾ تا به وقتش خداوند به شما دستور دهد که با آن‌ها مبارزه و مقابله کنید.

گاهی مملکت در موقعیت خوبی است و قدرت فوق العاده‌ای دارد و عده‌ای هم مخالف دارد ولی مخالفین قدرت ندارند، یک سر و صدایی ایجاد می‌کنند و تمام می‌شود. در صورتی که قدرت حکومت زیاد است، عفو کنید و به روی خودتان نیاورید و توجه نکنید ولی مراقب آن‌ها باشید تا اگر موقعیت مناسبی پیش آمد که آن‌ها بیش از اندازه شیطنت و فتنه می‌کنند، آن موقع پرونده آن‌ها را اعلام کنید و بتوانید آن‌ها را مؤاخذه کنید. پس منظور خداوند، عفو و صفح محدود است و بیانگر این است که چگونه با اهل کتاب برخورد کنید.

یکی از مسائلی که اهل کتاب و یهود به دنبال آن هستند، مسئله انحصارطلبی در علم است؛ یعنی شما شخصیت‌های بزرگواری را در عالم می‌بینید که هر مطلب جدیدی را در علم به دست می‌آورند، فوراً اعلام می‌کنند تا مردم دنیا از آن استفاده کنند. اینکه شما هرچه می‌دانید در اختیار دیگران قرار می‌دهید و نزد خودتان احتکار نمی‌کنید و نگه نمی‌دارید، خیلی ارزشمند است. در مقابل کسانی هستند که خیلی چیزها را می‌دانند ولی حاضر نیستند در اختیار دیگران قرار دهند. اهل کتاب این روحیه را دارند، تنگ نظری است که انسان چیزی را بداند ولی به دیگران خبر ندهد. هر کار خیری را که یاد می‌گیرید به دیگران هم یاد دهید تا آن‌ها هم بهرمند شوند. یهود با حسادتی که داشتند می‌خواستند خودشان ترقی و پیشرفت داشته باشند ولی مسلمانان پیشرفت نکنند، لذا یکی از نکاتی که از این آیه شریفه استفاده می‌شود این است که اهل کتاب و مخصوصا یهودی‌ها انحصار طلب هستند و همه چیز را برای خودشان می‌خواهند. علم و ثروت و قدرت و تمام امکانات را برای خود می‌خواهند و راه آن را به دیگران یاد نمی‌دهند.

ویژگی دیگری که یهودی‌ها دارند، اعمال حسد است. اگر دیدید شخصی کار خوبی را انجام می‌دهد، غبطه بخورید که ای کاش من هم می‌توانستم آن کار خیر را انجام دهم. این خیلی خوب است که انسان نسبت به کارهای خوب دیگران غبطه بخورد و سعی کند آن کار خوب را انجام دهد؛ اما بد است که انسان از کار خیر دیگران ناراحت و عصبانی شود و حسادت کند.

ممکن است حسادت در وجود بعضی انسان‌ها باشد ولی باید جلوی حسادت را بگیرند و حسادت را اعمال نکنند. حسادت در وجود بعضی انسان‌ها است و وقتی می‌بینند که مقام شخصی بالا است، ثروتش زیادتر است، عنوانش بالاتر رفت، غصه می‌خورد و حسادت می‌کند. مرحله بعد که خیلی بدتر است اعمال حسادت است؛ یعنی علاوه بر حسادت، به دنبال راهی می‌گردد که او را گرفتار کند و آبروی او را بریزد و به او لطمه بزند. برنامه‌ریزی برای نابود کردن و ایجاد مشکل برای شخصی که مورد حسادت واقع شده را اعمال حسادت می‌گویند.

یکی از مشکلاتی که قوم یهود و اهل کتاب داشتند این بود که اعمال حسادت می‌کردند. با اینکه حق برای آن‌ها روشن شده بود ولی ایجاد شبهه می‌کردند تا مسلمانان را از حق و اسلام برگردانند. این برای ما درس است و باید توجه داشته باشیم که در هیچ جیز انحصارطلب نباشیم و هرچه می‌دانیم برای مردم بیان کنیم و حسود نباشیم و از انجام کارهای خوب توسط دیگران خوشحال شویم و با کسی حسادت نداشته باشیم و بر فرض هم اگر نسبت به شخصی در دل حسادت یا بغضی نسبت به شخصی داشته باشیم، اعمال حسادت نکنیم و به دنبال این نباشیم که او را زمین بزنیم و از او بدگویی کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo