< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن فقیهی

99/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر سوره بقره/تفسیر قرآن کریم /آیه 116

 

﴿وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ﴾[1]

صحبت در رابطه با آیه یکصد و شانزدهم از سوره مبارک بقره است. ضمیر قالوا به یهود و نصاری و مشرکان برمی‌گردد؛ یعنی یهود و نصاری و مشرکان گفتند که خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده، که بعضی مسیح را به فرزند خدا تعبیر می‌کنند و این عنوان که خدا فرزند دارد و فرزند هم اعم از دختر و پسر است، گاهی فرشتگان را دختران خدا می‌دانند و امثال این تعبیرات در کلمات مشرکین و یهود و نصاری وجود داشته است.

خداوند متعال در جواب آن‌ها می‌فرماید: سبحانه؛ یعنی خداوند از این صفت منزه است که پدر باشد و فرزندی داشته باشد. آنچه در زمین و آسمان است در اختیار خداست و خدا نیازی به فرزند ندارد. ﴿لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ﴾ تمام چیزهایی که در زمین و آسمان است در مقابل خداوند اطاعت می‌کنند و با خضوع و خشوع عبادت می‌کنند. چون قانت از ماده قنوت است و به معنی اطاعت و فرمان‌برداری است، منتهی عبادت خاضعانه، کسی را که با خضوع و خشوع، اطاعت می‌کند، قانت می‌گویند. وقتی اطاعت و عبادت می‌کند واقعا از ته دل عبادت می‌کند، ممکن است کسی به زور عبادت کند و قلبا راضی نباشد، به این شخص قانت گفته نمی‌شود، ممکن است بگویند مطیع است ولی قانت به کسی می‌گویند که با قلب آرام و با جان و دل اطاعت می‌کند.

این آیه مربوط به سخنان باطلی است که یهودیان و نصرانی‌ها بیان می‌کردند. مطالبی که در آیات گذشته مطرح شد، ﴿وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري‌﴾[2] یا آیه شریفه ﴿وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصاري‌ عَلي‌ شَيْ‌ءٍ وَ قالَتِ النَّصاري‌ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلي‌ شَيْ‌ءٍ﴾[3] و این مباحث که در جلسات گذشته مطرح شد از جمله انحرافاتی که در کلمات یهود و نصاری وجود دارد این است که برای خدا فرزند قرار می‌دهند.

در اینجا ما یک بحث داریم که چرا خداوند برای خود فرزندی انتخاب نمی‌کند؟ چون انتخاب اولاد برای این است که به خانواده و پدرش کمک کند و امید خانواده باشد و نسل او باقی بماند ولی خداوند منزه از این مسئله است،چرا که خداوند نیازی به کمک ندارد و تمام آسمان و زمین برای اوست و نیازی به اولاد ندارد تا برای او سرگرمی باشد یا به او کمک کند، پس خداوند منزه از این است که فرزندی داشته باشد، لذا می‌فرماید: ﴿سُبْحَانَه﴾ خدا منزه است؛ یعنی خداوند دارای تمام صفات کمال است و برای بقای نسل یا کمک و یا سرگرمی و هر عنوان دیگری به فرزند نیاز ندارد.

نکته دوم: استدلال دوم در این آيه این است که ﴿لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای خدا و در اختیار خداوند است. وقتی که همه چیز آسمان‌ها و زمین در اختیار خداوند است، دیگر نیازی به فرزند ندارد.

نکته سوم: پدر به عنوان کسی که مولّد فرزند است؛ یعنی عنصر مادی برای تشکیل اولاد است؛ این جسم بودن و ماده بودن با ذات باری تعالی که جسم نیست و خالق اجسام است، منافات دارد پس این هم دلیل دیگری برای عدم اختیار فرزند توسط خداوند است. خداوند تمام این موجودات را به وجود آورده، ﴿بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾[4] یعنی آسمان و زمین وجود نداشتند و خدا آن‌ها را به وجود آورد ولی ولد و والد نیاز به ماده دارد و کسی که ماده را به وجود آورد فوق ماده است و مادی نیست لذا نمی‌تواند جسم باشد و فرزند داشته باشد.

اصولا وجود ولد و تربیت فرزند دلالت بر خواسته‌هایی می‌کند و اهدافی را به دنبال دارد، که برای رسیدن به آن اهداف ازدواج می‌کند و بچه‌دار می‌شود و این اهداف در خداوند وجود ندارد و نیازی به این مسائل ندارد. لذا می‌فرماید: ﴿سُبْحَانَه﴾ یعنی خداوند منزه است از این‌که فرزندی داشته باشد.

مشرکان این نسبت را می‌دانند و بعضی حضرت عیسی مسیح را پسر خداوند می‌دانستند و بعضی فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند. این سخنان باطل در میان یهود و نصاری و مشرکان وجود داشته است.

از مجموع این آیه شریفه استفاده می‌کنیم که به دلائل عقلی و علمی به هیچ عنوان نمی‌تواند والد باشد و برای خودش فرزندی انتخاب کند.

نکته چهارم: تمام هستی بنده قانت خداوند هستند؛ این مطلب در آیات متعددی وجود دارد: ﴿يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[5] همه برای خداوند تسبیح می‌گویند و این نشانه این است که تمام آنچه که در آسمان و زمین است، از یک نوع تسبیح برخودار هستند. ممکن است علم به جایی برسد که بفهمد برگ درختان سبز و زمین و آسمان و سنگها و ... در حال تسبیح خداوند هستند. ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[6] تمام اشیاء در زمین و آسمان مشغول تسبیح خداوند هستند، هرچند هنوز علم به این مطلب نرسیده ولی ممکن است در آینده به این مسأله برسد که متوجه شود همه اشیاء در حال تسبیح خداوند هستند.

﴿بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ﴾ کلٌّ به ما فی السماوات و الارض می‌خورد، آنچه که در آسمان و زمین است مخلوق خداوند است و مُلک و ملکوت آن‌ها در اختیار خداوند است و همه در برابر خداوند، خاضع و خاشع هستند و از او اطاعت می‌کنند. نافرمانی خداوند برای یک عده از مردم است ولی همه ستارگان و موجودات عالم، خداوند را تسبیح می‌کنند و در برابر او خاضع و خاشع هستند.

انواع اطاعت خداوند:

اطاعت دو نوع است: اطاعت تکوینی و اطاعت تشریعی؛ اطاعت تکوینی آن است که همه در مقابل خداوند تسلیم هستند و کسی نمی‌تواند در مقابل خداوند بایستد، همه پادشاهان و جبارین عالم در اختیار خدا بودند و خداوند در یک لحظه آن‌ها را نابود کرد. این اطاعت تکوینی است ولی در انسان یک اطاعت تشریعی در انسان وجود دارد که خداوند دستور داده که انسان این کار را انجام دهد و این اطاعت تشریعی مخصوص انسان است و اطاعت تشریعی در مورد موجودات دیگر وجود ندارد. در آیات قرآن می‌بینید ﴿أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ﴾[7] هم پرندگان و هم آنچه که در زمین و آسمان است خدا را تسبیح می‌گویند. ﴿إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾[8] تمام اشیاء خدا را تسبیح می‌گویند ولی ممکن است ما تسبیح آن‌ها را متوجه نشویم. یا در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ﴾[9] .

از مجموع آیات و روایات اینگونه برداشت می‌شود که خضوع دائم و مستمری در میان تمام موجودات وجود دارد که این خضوع دائم و مستمر اختصاص به هیچ شیئی ندارد و همه این خضوع را دارند.

اما این داستان پدر و فرزندی که گاهی برای خداوند اطلاق می‌شود ممکن است جاهلانه باشد؛ یعنی ممکن است کسی مجازا این مطلب را گفته و بعد در میان مردم شیوع پیدا کرده است. انسان به کسی که دوست دارد و احساس محبت به او دارد و او را بزرگتر خودش می‌داند و فراموشش نمی‌کند، پدر و مادر است. این محبت‌های پدر و مادر که نشانه‌ای از محبت خداوند است باعث شده که وقتی بعضی از انسان‌ها در مقابل پروردگار هم قرار می‌گیرد به صورت مجازی تعبیر به پدر می‌کنند و می‌گویند خدا پدر من است؛ یعنی بزرگ من است و عظمت خدا به اندازه‌ای زیاد است که از پدر من به من نزدیک‌تر است، لذا این اطلاق مجازی بوده، عده‌ای از این جهت به خدا پدر گفته‌اند و بعد از آن‌ها به مرور مردم نیز استعمال کرده‌اند و مقصود آن‌ها از این استعمال این نبوده که ازدواجی در کار بوده و فرزندی به دنیا آمده است. ممکن است واقعا مقصود کسانی که خدا را پدر می‌دانند و مسیح را پسر خدا و فرشتگان را دختران خدا می‌دانند، بزرگی و بزرگواری و عظمت خداوند بوده و این استعمال، مجازی بوده است و بعدا کسانی که جاهل بوده‌اند تقلید کرده و این حرف را تکرار کرده‌اند.

علامه طباطبایی و بعضی از مفسرین این احتمال را مطرح کرده‌اند ولی به هر حال این تعبیرات درست نیست و خداوند از آن نهی کرده است. ﴿سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللهِ‌ وَكيلاً﴾[10] خداوند این تعبیر را در آیات مختلف به کار برده و از آن نهی کرده است. ﴿بَدِيعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُۥ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾[11] هرچند این تعبیرات مجازی هم باشند ولی در رابطه با خدا تعبیر خوبی نیست و باید تعبیر بهتری به کار برده شود. این همه اسماء الهی که وجود دارد و توقیفی هم هستند باید از این اسماء استفاده کرد. همه موجودات از خداوند اطاعت می‌کنند و ما هم باید از خداوند اطاعت کنیم هم از جهت تکوینی و هم تشریعی چرا که انسان حداقل در زمین افضل موجودات است؛ یعنی مسلّم است که افضل موجودات در زمین، انسان است. ﴿خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا﴾[12] تمام آنچه در آسمان و زمین است برای انسان خلق شده است. لذا انسان باید در مقابل خداوند قانت بوده و خضوع و خشوع داشته باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo