درس اسفار استاد فیاضی

82/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول / مقدمة / تقسیم فلسفة به حکمت عملی و نظری/ ج1/ص 20
 تقسیم فلسفه
 الف: انسان مرکب گونه ای از دو چیز است: روح و بدن.
 آراء فلاسفة اسلامی در رابطه روح و بدن:
  1 ابن سینا: حقیقت انسان همان روح است و بدن ابزار کار اوست در این دنیا.
  2 ملاصدرا: ابتدای وجود، امری مادی محض است و سپس وجودی مادی-مثالی و أحیانا مادی-مثالی-عقلی پیدا می کند.
 (ملاصدرا می گوید وجود امر واحد بسیط است. این وجود واحد بسیط طبق حرکت جوهری رشد و تعالی پیدا می کند. ار مرحله مادیت عبور می کند و علاوه بر مادیت، مرتبه مثالی هم پیدا می کند و أوحدی از افراد دارای درک عقلی نیز می شوند.
 طبق نظر ابن سینا و ملاصدرا انسان مرکب واقعی نیست بلکه مرکب گونه است)
 ب: روحش نیز دو قوه یا بعد دارد:
  1 بعد رو به بالای نفس: عقل نظری یا بعد تعقلی.
  2 بعد رو به پایین نفس: عقل عملی یا بعد تعلقی.
 (مشائین می گویند کار نفس هماهنگی برقرار کردن بین قوا است. نفس انسان دارای قوای عالمة و عاملة یا به عبارتی عقل نظری و عقل عملی می باشد. نفس و هر قوة ای طبق قاعدة الواحد کار واحد انجام می دهند. کار نفس هماهنگی برقرار کردن بین قوا است. طبق این مبنا، واژه عقل مشترک لفظی می شود.
 در مقابل ملاصدرا می گوید«کل ما کان الشیء أشد بساطة، کان أکثر أفعالا». انسان دارای دو بعد است اما دو قوة ندارد. او می گوید«النفس فی وحدتها کل القوی» و همه کارها را خود نفس انجام می دهد. انسان در مقام تحلیل دارای دو بعد است نه در خارج.)
 بنابراین حکمت به دو بخش اصلی تقسیم می شود:
 1 حکمت نظری: که به اصلاح قوه ی مدرکه عقل نظری - اهتمام دارد.
 (که فن تجردی یا تعقلی نیز به آن می گویند
 ملاصدرا ایمان را همین فهم و عقل نظری می داند)
 2 حکمت عملی: که گرچه کار عقل نظری است، اما هدف از آن اصلاح قوه ی عاملة انسان، یعنی عقل عملی است.
 (که به آن فن تعلقی نیز می گویند
 ملاصدرا کمال انسان را عقل نظری می داند. اما عقل عملی و عمل صالح برای این است که بدن سد راه روح نشود. بنابر این عقل عملی کمال نفس نیست. بدن باید جوری تربیت شود که در خدمت روح باشد و مانع روح در مسیر کمال نشود.)
 السفر الأول و هو الذي من الخلق إلى الحق في النظر إلى طبيعة الوجود و عوارضه الذاتية
 و فيه مسالك‌
 المسلك الأول في المعارف التي يحتاج إليها الإنسان في جميع العلوم‌
 و فيه مقدمة و ستة مراحل‌
 المقدمة في تعريف الفلسفة و تقسيمها الأولي و غايتها و شرفها
 اعلم أن الفلسفة استكمال النفس الإنسانية بمعرفة حقائق الموجودات على ما هي عليها و الحكم بوجودها تحقيقا بالبراهين لا أخذا بالظن و التقليد بقدر الوسع الإنساني [1] و إن شئت قلت نظم العالم نظما عقليا على حسب الطاقة البشرية- ليحصل التشبه بالباري تعالى و لما جاء الإنسان كالمعجون من خلطين صورة [2] معنوية أمرية [3] و مادة حسية خلقية و كانت لنفسه أيضا جهتا تعلق و تجرد لا جرم افتنت الحكمة بحسب عمارة النشأتين بإصلاح القوتين إلى فنين نظرية تجردية و عملية تعقلية [4] . الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 20
 (استکمال: طبق کلام استاد جوادی استکمال علت غایی است. از علل چهارگانه، علل صوری و مادی داخلی اند و فاعلی و غایی خارجی یعنی خارج از حقیقت شیء معلول. بنابر این علل مادی و صوری مقوم شیء اند و تعریف به ایندو، تعریف حدی است. اما علت غایی چون خارج از حقیقت شیء است، اگر تعریف را به علت غایی انجام دهیم، تعریف رسمی است. بنابر این اگر استکمال را از عبارت حذف کنیم،تعریف به حقیقت شیء کرده ایم یعنی فلسفة را به شناخت حقائق تعریف کرده ایم.
 واضح است که ملاصدرا وقتی می گوید فلسفة یعنی استکمال نفس انسانی، انسان را از باب مثال گفته است. زیرا اگر از باب مثال نباشد، اگر جن یا ملک فلسفة بداند دیگر فلسفة نخواهد بود و به این نحو عبارت غلط می شود.
 همانطور که استاد حسن زاده و مرحوم شعرانی تذکر داده اند، ملاصدرا حکمت و فلسفة را یکی می داند. در ابتدای عبارت می گوید «فی تعریف الفلسفة» و در وسط متن می گوید«افتنت الحکمة» بنابر این ملاصدرا حکمت و فلسفة را یکی می داند. ملاصدرا همین حکمت را برای خدا هم ثابت می کند. حال اگر فلسفة را استکمال معنا کنیم، در مورد خدا معنا پیدا نمی کند چون برای او استکمال معنا ندارد و به این معنا او حکیم نخواهد بود.
 همانطور که مرحوم سبزواری در حاشیة بیان کرده اند، عالم به عالم خلق و عالم أمر تقسیم می شود. عالم خلق ابتدا ماده اش به أمر خدا خلق می شود و بعدا عالم خلق می شود. اما عالم أمر برای تحققش فقط به أمر «کن» احتیاج دارد و محتاج مادة قبلی نیست.)


[1] «بقدر الوسع الإنسانی» متعلق است به استکمال. اگر به استکمال متعلق باشد، شامل معرفت نیز می شود.
[2] صورت در معانی زیادی در فلسفة به کار می رود. اینجا یعنی حقیقت
[3] یعنی عالم أمر
[4] واضح است که این عبارت غلط است. باید تعلقیة باشد. در بعضی نسخ«تخلقیة» آمده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo