درس اسفار استاد فیاضی

82/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الأول فی موضوعیة الوجود للعلم الإلهی/ادامه بداهت تصوری وجود/ بداهت تصدیقی وجود/ ج1/ ص 27
 ادامه بداهت تصوری وجود
 إن قلت: اگر مفهوم وجود بدیهی است، چرا آن را تعریف می کنند و همین طور وجوب و امکان و امتناع.
 قلت: تعریف دو گونه است و بلکه به دو معنی است که جامع مشترک ندارند:
  1. معنای حقیقی که تعریف حقیقی نامیده می شود که عبارت است از ایجاد مفهوم جدید و فهم جدید از حقیقتی از حقائق عالم با استفاده از تصورات سابق.
  2. معنای مجازی که تعریف لفظی نامیده می شود، چون در حقیقت تعریف لفظ است.
 تعریف حقیقی به دو اعتبار تقسیم می شود. گاهی به حد و رسم و هر کدام به تام و ناقص تقسیم می شود. گاهی نیز تقسیم حقیقی به اعتبار اینکه بعد از علم به وجود یا قبل از علم به وجود شیء است تقسیم می شود.
 تقسیم تعریف حقیقی به معنی اعم
 الف: حقیقی به معنی أخص: بعد از علم به وجود شیء
 ب: شرح الإسم: قبل از علم به وجود شیء
 گر چه وجود را به ما یمکن ان یخبر عنه یا الاثبات العین و وجوب را به ضرورة الوجود و امکان را به لا ضرورة الوجود و العدم، و امتناع را به ضرورة العدم تعریف می کنند؛ ولی همه ی این ها تعریف لفظی است، یعنی حقیقت هستی برای همه معلوم است.)
 شرح الإسم
 شرح الاسم لفظ مشترک میان دو معنی است:
  1. تعریف لفظی: منظور آخوند در کفایة همین قسم است.
  2. تعریف حقیقی قبل از علم به وجود معرف.
 سؤال: آیا ملاک بداهت، بساطت مفهوم است یا فطری بودن آن؟
 جواب: ملاک فطری بودن است چون اجناس عالیة یا صفات خدا با اینکه بساطت دارند، اما قابل تعریف اند.
 فمتى قصد إظهار هذه المعاني بالكلام فيكون ذلك تنبيها للذهن و إخطارا بالبال و تعيينا لها بالإشارة من سائر المرتكزات في العقل- لإفادتها بأشياء هي أشهر منها. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 27
 اثبات موضوع فلسفة یا بداهت تصدیقی وجود
  تصدیق به وجود موجود مطلق (موضوع فلسفه) بدیهی است. = قضیة«موجود مطلق وجود دارد»، بدیهی است؛ زیرا:
 1: ما با مشاهده - اعم از حس باطن و ظاهر - به موجوداتی علم داریم.
 2: موجود مطلق با تحقق هر موجود متحقق می شود؛ زیرا هر موجودی مصداقی از موجود مطلق است و این همان است که می گویند طبیعت با تحقق یک فرد محقق می شود، گر چه انعدامش به انعدام جمیع افراد است.
 إذن: پس وجود و موجود مطلق برای ما معلوم است، بدون فکر.
 (در مورد کلی طبیعی سه نظر وجود دارد. بعضی می گویند لا بشرط قسمی کلی طبیعی است. بعضی لا بشرط مقسمی را کلی طبیعی می دانند. اما به نظر ما صحیح این است که طبیعت مهملة کلی طبیعی است.)
 إن قلت: چیزی که موجود است باید ماهیتی داشته باشد، که متصف به وجود شود؛ زیرا موجود یعنی «شیء له الوجود» و موجود بما هو موجود ماهیت ندارد و گر نه هر موجودی چون مصداق آن است باید ماهیت دار باشد.
 قلت: این حرف درست نیست، زیرا وجود داشتن صفت امر موجود است از آن جهت که عین وجود است. یعنی محمول و موضوع عین هم هستند. ماهیت هم اگر متصف به وجود شود، از جهت ماهیت داشتن نیست بلکه از جهت وجود داشتن است یعنی آنچه اولا و بالذات وجود دارد خود وجود است. پس حتی اگر ماهیت هم نداشته باشد موجود است و وجود دارد.
 (وجود و موجود در ذهن دو تا است اما در خارج یکی هستند. زید هم موجود است هم انسان است اما زید از حیث وجودش موجود است ه از حیث انسانیتش)
 اگر چیزی ماهیت دارد، حمل موجود بر آن به علت ماهیتش نیست بلکه به خاطر وجودش است.
  پس موجود از نظر عقل اعم است، از این که وجودش وجود شیئ دیگر باشد یا وجود خودش باشد، یعنی اعم است از این که ماهیت داشته باشد که آن را موجود مقید نامند و یا ماهیت نداشته باشد که آن را موجود مطلق نامند.
 موجود مطلق لفظ مشترک است میان:
  1. موضوع فلسفه که هستی با تقید به اطلاق به نحو لا بشرط قسمی است. حیث اطلاقی است نه حیث تقییدی
  2. وجود حق که هستی با تقید به عدم ماهیت که بشرط لا است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo