درس اسفار استاد فیاضی

82/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الأول فی موضوعیة الوجود للعلم الإلهی/ غشاوة وهمیة و ازاحة عقلیة/ چیستی أمور عامة/ نقل و نقد تفسیر صاحب مواقف در امور عامة/ ج1/ ص 28 و 29
 غشاوة وهمیة و ازاحة عقلیة
 امور عامه چیست
 تقسیم حکمت نظری
 حکمت نظری سه بخش دارد
 الف: طبیعیات
 ب: ریاضیات
 ج: الهیات بالمعنی الأعم که خود شامل دو بخش است (الهیات بالمعنی الأعم همان فلسفة به اصطلاح امروز است)
  1 الهیات بالمعنی الأخص یا اثولوجیا
  2 فلسفة أولی که شامل أمور عامة و مباحث جواهر و اعراض است.
 در فلسفة أولی بحث از عوارض ذاتی موجود بما هو موجود و تقسیمات اولیة آن می شود . این بیان شامل الهیات بالمعنی الأخص نیز می شود اما بعدا قیودی می آورد که الهیات بالمعنی الأخص را خارج کند.
 منظور از تقسیمات اولیة چیزهایی است که عروض و ثبوت آنها به موجود مطلق احتیاج به تخصص به خصوصیت ریاضی یا طبیعی ندارد. الهیات قسیم طبیعیات و ریاضیات است. پس الهیات نباید به قیود قسیم هایش تخصص داشته باشد. پس موضوع الهیات لازم نیست از تمامی قیود خالی باشد بلکه باید از قیود قسیم هایش خالی باشد یعنی به قیود ریاضی و طبیعی تخصص نداشته باشد.
 در فلسفة ابن سینا الهیات بالمعنی الأعم با فلسفة أولی مساوی است. اما ملاصدرا الهیات بالمعنی الأعم را مقسم قرار می دهد برای فلسفة أولی و الهیات بالعمنی الأخص. ملاصدرا در اینجا و تعلیقة اش بر شفا/ ص 256 / سطر 25 / طبع سنگی بر این مطلب تصریح می کند. به نظر می رسد نظر صدرا صحیح باشد زیرا اگر معنای أعم و اخص داریم، معنای أعم باید مقسم معنای أخص باشد. و اگر الهیات بالمعنی الأعم و أخص با هم قسیم باشند، دیگر أعم و أخص معنا نداشت.
 عوارض وجود دو قسم است:
 الف: عوارض که احتیاج به تخصص موجود به خصوصیت طبیعی یا ریاضی دارد: مثل سیاه بودن
 ب: عوارضی که احتیاج به تخصص موجود به خصوصیت طبیعی یا ریاضی ندارد. اینها را عوارض ذاتی می گویند.
 تقسیمات اولیه دو قسم است
 1 تقسیم مستوفات یعنی تقسیمی که تمامی اقسام موجود در آن استیفاء شده است. مثل تقسیم موجود به واجب و ممکن.
 2 تقسیم غیر مستوفات یعنی تقسیمی که تمامی اقسام موجود در آن استیفاء نشده است. مثل تقسیم ممکن به جواهر و اعراض.
 پس ملاک اقسام اولی، مستوفات بودن نیست. لذا گاهی تقسیم مستوفات است، ولی اقسام اولی نیست. مثل تقسیم موجود به اسود و لا اسود. [1]
 (تقسیم وجود به واجب ممکن مستوفاة است. اما تقسیم ممکن به جوهر و عرض مستوفاة نیست. در تقسیم ممکن به جوهر و عرض، موجود به ممکن بودن تخصص یافته است اما چون ممکن بودن خصوصیت طبیعی یا ریاضی نیست، همچنان از عوارض ذاتی وجود است.
 در تقسیم اولیة و مستوفاة نظر علامة طباطبایی با ملاصدرا متفاوت است. ملاصدرا تقسیم اولیة را به دو قسم مستوفاة و غیر مستوفاة تقسیم می کند. اما در نظر علامة طباطبایی تقسیم اولیة و مستوفاة یکی هستند. یعنی در نظر علامة تنها در جایی که تقسیم مستوفاة باشد، چنین تقسیمی اولی نیز هست.)
 غشاوة وهمية و إزاحة عقلية
 لما تيقنت أن الفلسفة الأولى باحثة عن أحوال الموجود بما هو موجود و عن أقسامه الأولية أي التي يمكن أن يعرض للموجود من غير أن يصير رياضيا أو طبيعيا و بالجملة أمرا متخصص الاستعداد لعروض تلك الأقسام سواء كانت القسمة بها مستوفاة أم لا و ربما كانت القسمة مستوفاة و الأقسام لا تكون أولية فلا يكون البحث عنها من الفن الأعلى بل يكون من العلم الأسفل كقسمة الموجود إلى الأسود و اللاأسود بالسلب المطلق فتأمل في ذلك و اقض العجب من قوم اضطرب كلامهم في تفسير الأمور العامة التي يبحث عنها في إحدى الفلسفتين الإلهيتين [2] ‌. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 28
 اقوال در أمور عامة
 در این مسئله - تعریف امور عامه - آرایی هست:
  • رأی صاحب مواقف: ما لایختص بقسم من أقسام الموجود التی هی الواجب و الجوهر و العرض.
 پس امور عامه اوصافی اند که به یکی از سه قسم اختصاص ندارند. یعنی یا شامل هر سه قسم اند، مثل وحدت، فعلیت، اصالت، یا در دو قسم محقق می شوند. مثل امکان، معلولیت.
 و فیه
 انه منقوض بامرین:
  1. الکم المتصل حیث انه یعرض الجوهر، کالجسم التعلیمی العارض للجسم الطبیعی و کالعدد العارض للخطوط و السطوح و الاحجام. (مثل دو خط و سطح و حجم.)
  2. الکیف حیث انه یعرض الجوهر، کالکیفیات النفسانیة و الکیفیات المحسوسة و الکیفیات الاستعدادیة و یعرض ایضا العرض، کالکیفیات المختصة بالکم. (مثل تقعد، انحناء، استوانه بودن.)
 بل تحيروا في موضوعات العلوم كما سيظهر لك فإنهم فسروا الأمور العامة تارة بما لا يختص بقسم من أقسام الموجود التي هي الواجب و الجوهر و العرض فانتقض بدخول الكم المتصل العارض للجوهر و العرض فإن الجسم التعليمي يعرض المادة و السطح يعرض الجسم التعليمي و يعرضه الخط و كذا الكيف لعروضه للجواهر و الأعراض الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 28 و 29


[1] - اگر لا اسود را به معنی سلب مطلق بگیرید، تقسیم مستوفات است؛ ولی چون یک قسم(اسود) در عروض نیاز به جسم دارد، پس تقسیم اولی نیست.
[2] با نظر به تعلیقة شفا منظور از فلسفتین الهیتین، فلسفة أولی و الیهات بالمعنی الأخص می باشد. اما استاد حسن زاده در تعلیقة خود منظور را الهیات بالمعنی الأعم و الهیات بالمعنی الأخص می دانند که بیان ایشان با توجه به تعلیقة شفا صحیح به نظر نمی رسد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo