درس اسفار استاد فیاضی

82/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الأول فی موضوعیة الوجود للعلم الإلهی/ غشاوة وهمیة و ازاحة عقلیة/ چیستی أمور عامة/ نقل و نقد تفسیر جمهور متکلمین و علامة طباطبایی/ ج1/ ص 29
 ادامه اقوال در أمور عامة
  • رأی جمهور متکلمین (مشهور): ما یشمل جمیع الموجودات او اکثرها.
 «ما یشمل جمیع الموجودات» کالوجود و الوحدة و الاصالة، و «اکثرها» کالامکان و الحدوث و المعلولیة.
 و فیه
 کان هناک امور تعد من الامور العامة و تختص بالواجب کالوجوب الذاتی، و الوحدة الحقة الحقیقیة، و العلیة المطلقة.
 (معانی وجوب ذاتی:1- ضرورت ثبوت محمول برای موضوع من دون ای قید او شرط (ضرورت ازلیه) و مختص خداست.2- ضرورت ثبوت محمول برای موضوع ما دامت ذات الموضوع موجودة، نحو الانسان حیوان.
 معانی وحدت حقیقی: 1- وحدتی که وصف به حال خود موصوف است، مثل وحدت زید یا وحدت انسان. در برابر وحدت غیر حقیقی یا مجازی مثل وحدت زید و عمرو که در واقع نوعشان یکی است و وحدت انسان و فرس که جنسشان یکی است. 2- وحدت چیزی که قابل تعدد نیست. یعنی کثرت در آن محال است. در مقابلش وحدت عددی است، یعنی چیزی که واحد است، ولی کثرت در آن محال نیست. مثل کمّ در غیر خدا، و این همان صرف الشیئ لا یتثنی و لا یتکرر است و فرض کثرت نمی شود، کرد. مراجعه شود: اسفار/ ج2/ ص 84 طبع ایران/ تعلیقة مرحوم سبزواری و ظاره اسفار/ ج2/ ص 85
 علیت دو قسم است: 1- علیت مطلقه: علیتی که موصوف به آن معلول نیست. 2- علیت نسبیه: علیتی که موصوف به آن گر چه علت است نسبت به موجودی، معلول است نسبت نسبت به موجود دیگر.)
  • رأی علامه طباطبایی: - قائل متقدم این قول در فحص استاد فیاضی دام ظله یافت نشد. ما یشمل جمیع الموجودات بنفسه او مع مقابله.
 و أورد علیه
 أولا: أن الاحکام المختصة بکل من الواجب و الجوهر و العرض داخل فی التعریف (پس مانع اغیار نیست)
 و لدفع هذا الایراد قیل نضیف الی التعریف قولنا «و یتعلق بکل من المتقابلین غرض علمی.»
 و ثانیا: مراد از مقابل یا اصطلاحی است، یا لغوی. هر کدام باشد، اشکال دارد. (این بیان از محقق دوانی است)
 (تقابل به هر معنایی باشد محل اشکال است.
 الف: اگر منظور تقابل اصطلاحی باشد، اشکالش این است که به مقابل اصطلاحی امور عامة احیانا غرض علمی تعلق نمی گیرد. مثلا مقابلا اصطلاحی وجوب، لا وجوب است که به لا وجوب غرض علمی تعلق نمی گیرد. اما امکان و امتناع که مقابل اصطلاحی وجوب نیستند، به آنها غرض تعلق می گیرد.
 ب: اگر معنای لغوی مورد نظر باشد، به معنای مطلق مباین است. اشکالش همان است که همه احکام خاص به واجب یا جوهر یا عرض در دو قسم دیگر حکمی است که مغایر آن است و محل بحث در آن علم است
 در مورد واجب، علم الهیات بالمعنی الأخص داریم. در مورد جواهر و اعراض نیز احکامی می گوییم که جزء امور عامة نیست و در بحث خاص جواهر و اعراض می شود. ملاک این شد که هر حکمی که با مقابلش شامل همه موجودات شود. موجودات عالم نیز از واجب و جوهر و عرض خارج نیست. بنابر این همه احکام و علوم عالم جزء فلسفة می شود. به عبارتی همان اشکال اول وارد می شود که همه احکام اینها داخل در تعریف می شود.
 علامة می گویند منظور از مقابل معنای مشیر است. نه معنا اصطلاحی مراد است نه معنای لغوی. به مقابل اشاره دارد به ممکن و ممتنع که در برابر واجب مطرح می شود. )
 تارة بما يشمل الموجودات أو أكثرها فيخرج منه الوجوب الذاتي و الوحدة الحقيقية و العلية المطلقة و أمثالها مما يختص بالواجب و تارة بما يشمل الموجودات- إما على الإطلاق أو على سبيل التقابل بأن يكون هو و ما يقابله شاملا لها و لشموله الأحوال المختصة زيد قيد آخر و هو أن يتعلق بكل من المتقابلين غرض علمي- و اعترض عليه بعض أجلة المتأخرين بأنه إن أريد بالمقابلة ما ينحصر في التضاد و التضايف و السلب و الإيجاب و العدم و الملكة فالإمكان و الوجوب ليسا من هذا القبيل إذ مقابل كل منهما بهذا المعنى كاللاوجوب و اللاإمكان أو ضرورة الطرفين أو سلب ضرورة الطرف الموافق لا يتعلق به غرض علمي و إن أريد بها مطلق المباينة و المنافاة فالأحوال المختصة بكل واحد من الثلاثة مع الأحوال المختصة بالآخرين تشمل جميع الموجودات و يتعلق بجميعها الغرض العلمي فإنها من المقاصد العلمية. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 29

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo