درس اسفار استاد فیاضی

82/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الرابع فی أن للوجود حقیقة عینیة / شبهه دوم شیخ اشراق بر اصالت وجود/ جواب آخوند /ج1/ ص 40 و 41
 شبهه دوم بر اصالت وجود
 شبهة اخری [1] او دلیل آخر علی اعتباریة الوجود
 تلویحات/ ص 23
 مشاعر/ ص 20
 تفسیر قرآن کریم/ ج1/ ص 55
  1. لو کان الوجود اصیلا، لکان کل وجود موجود بذاته؛ لان ذلک معنی الاصالة.
  2. و کل موجود بذاته واجب. اذن لو کان الوجود اصیلا لکان کل وجود واجبا.
  3. لکن التالی باطل.
 و الجواب
 ان الحد الاوسط فی القیاس الاول غیر متکرر فی الحقیقة.
 توضیح ذلک:
 لفظة «بذاته» قد یستعمل لنفی الحیثیة التقییدیة و قد یستعمل لنفی الحیثیة التعلیلیة وفی الصغری ارید به المعنی الاول حیث ان معنی اصالة الوجود ان الوجود فی موجودیته لا یحتاج الی تقید بالوجود، بخلاف غیر الوجود؛ و فی الکبری ارید بها المعنی الثانی حیث ان معنی کون الواجب موجودا بذاته، انه لیس موجود بعلة ای انه لیس بمخلوق.
 (در مثل قضیة« انسان موجود است» این قضیة وقتی صادق است که وجود حیثیت تقییدیة باشد اگرچه در لفظ نیامده باشد. اما در «الوجود موجود» حیثیت تقییدیة نمی خواهد.
 «الواجب موجود بذاته» یعنی واجب علت نمی خواهد بنابر این حیثیت تعلیلیة را نفی می کند. در برابر ممکن که برای موجود شدن محتاج علت است. «بذاته» برای نفی می اید اما باید دید مقابلش چیست و چه چیزی را نفی می کند. گاهی برای نفی حیثیت تعلیلیة است و گاهی برای نفی حیثیت تقییدیة. به عبارت دیگر «بذاته» لفظ مشترک است و باید دید به چه معنایی به کار رفته است.
 اشکال: اگر چیزی حیثیت تقییدیه باشد، حیثیت تعلیلی هم خواهد بود. مثلا اگر در «الإنسان موجود» وجود حیثیت تقییدیه باشد، همان وجود علت موجودیت انسان هم خواهد بود. بنابر این اگر وجود حیثیت تقییدیة ندارد، حیثیت تعلیلیة هم ندارد.
 جواب: خیر گاهی چیزی حیثیت تقییدیة دارد اما علت ندارد. اینکه می گوییم« الواجب موجود بذاته» یعنی علت خارجی ندارد اما نفی علیت تحلیلی نمی کند و علت تحلیلی منافاتی با وجوب ذاتی ندارد. اینکه می گوییم خدا خودش علت خودش است، یعنی علت تحلیلی دارد که وجودش می باشد. پس در واجب الوجود حیثیت تقییدیة داریم یعنی«الواجب الموجود موجود» و وجودش علت تحلیلی می باشد. وجود خدا علت موجودیت او است اما این وجود را کسی به او نداده است. اما در اناسن نیز وجود، علت موجودیت انسان است اما این وجود را از خدا گرفته است.
 بحث اصالت وجود بحث ادبی نیست بلکه مبحث عقلی است واگر الفاظ وارد در این بحث خصوصیات خاصی دارند، به بحث عقلی ارتباطی ندارد. مثلا گفته اند «موجود» مشتق است و مشتق یعنی « ذات ثبت له المبدأ» که بنابر این «الوجود موجود» غلط می شود. یعضی گفته اند در ادبیات نیز ذات در حقیقت مشتق مأخوذ نیست. اما به هر حال این بحث ادبی تأثیری در فلسفة ندارد. در چه در مشتق ذات أخذ شده باشد و چه نشده باشد، تأثیری در فلسفة ندارد. وقتی حکیم «موجود» را به کار می برد و می گوید« الله تعالی موجود» یا «الممکن موجود» آن معنا که ذات » مأخوذ در مشتق باشد را اراده نکرده است. )
 أو يقول الوجود موجود و كونه وجودا هو بعينه كونه موجودا و هو موجودية الشي‌ء في الأعيان لا أن له وجودا آخر بل هو الموجود من حيث هو موجود و الذي يكون لغيره منه و هو أن يوصف بأنه موجود يكون له في ذاته و هو نفس ذاته كما أن التقدم و التأخر لما كانا فيما بين الأشياء الزمانية بالزمان كانا فيما بين أجزائه بالذات من غير افتقار إلى زمان آخر.
 فإن قيل فيكون كل وجود واجبا إذ لا معنى للواجب سوى ما يكون تحققه بنفسه.
 قلنا معنى وجود الواجب بنفسه أنه مقتضى ذاته من غير احتياج إلى فاعل و قابل- و معنى تحقق الوجود بنفسه أنه إذا حصل إما بذاته كما في الواجب أو بفاعل- لم يفتقر تحققه إلى وجود آخر يقوم به بخلاف غير الوجود فإنه إنما يتحقق بعد تأثير الفاعل بوجوده و اتصافه بالوجود و الحاصل أن الوجود أمر عيني بذاته سواء صح إطلاق لفظ المشتق عليه بحسب اللغة أم لا لكن الحكماء إذا قالوا كذا موجود- لم يريدوا بمجرد ذلك أن يكون الوجود زائدا عليه بل قد يكون و قد لا يكون كالوجود الواجبي المجرد عن الماهية فكون الموجود ذا ماهية أو غير ذي ماهية إنما يعلم ببيان و برهان غير نفس كونه موجودا [2] فمفهوم الموجود مشترك عندهم بين القسمين. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 40 و 41


[1] - به نحو قیاس اقترانی شرطی است یعنی همه یا بعضی مقدمات شرطیة است.
[2] منظور از عبارت این است که وقتی می گوییم« الإنسان موجود» یا «الواجب موجود» ، مشتق به معنای «ذات ثبت له المبدأ» به کار نرفته تا نتیجه گرفته شود که پس ممکن یا واجب دارای ذات و ماهیت هستند که مبدأ برای آنها اثبات شده است. به عبارتی فلاسفه از مشتق، ذات ثبت له المبدأ را اراده نکرده اند تا بتوان از اطلاق لفظ «موجود» بر چیزی ماهیت دار بودنش را نتیجه گرفت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo