درس اسفار استاد فیاضی

83/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الخامس فی أن تخصص الوجود بماذا/ نسبت وجود و شیء به افرادشان/ شرح الإسم/ج1/ ص 49
 نسبت وجود و شی ء به افرادشان
 نسبت مفهوم وجود به افرادش همان نسبت مفهوم شیئ به افرادش است
 (مساوقت به معنای ترادف نیست بلکه به معنای تبیان مفهومی و تساوی مصداقی است با وحدت حیثیت صدق. )
 شیء در فلسفه دو اصطلاح مختلف دارد:
  • واقع: اعم از وجود و عدم و ماهیت من حیث هی - ماهیت به معنای اخص.. مثلا در تعریف ماهیت بالمعنی الأعم می گویند ما به الشیئ هو هو گفته شده است = حقیقت شیئ.
 (ماهیت من حیث هی یعنی ماهیتی که خالی از وجود و عدم باشد، واقعی دارد. اینکه «انسان من حیث هی، انسان من حیث هی می باشد» قضیة صادق است و صدقش به تطابق با وجود نیست. عدم نیز حقیقتی دارد که حقیقتش خود عدم است. ما به الشیء هو هو، شیء شامل وجود و عدم و ماهیت بالمعنی الأخص می شود. پس شیء در اینجا به معنای واقع است)
  • ماهیت - ماهیت به معنای غیر الوجود. بشرط وجود: یعنی هر چیز غیر از وجود بشرط این که موجود باشد، شیئ است.
 (شیء در فلسفة دو اصطلاح دارد و الا در اصطلاح متکلمین به معنای ممکن معدوم هم می آید. و فلسفه این معنا را رد می کنند.
 این معنای دوم را می گوییم مساوق وجود است نه معنای اول
 شیء برای اشیاء موجود، عرضی است زیرا از مقومات اینها شیء بودن نیست اما از اینها قابل سلب نیست پس عرض لازم است. )
 بله، فرقی اساسی میان افراد وجود و افراد شیئ است. زیرا افراد وجود اموری اند که به ذهن نمی آیند. پس اسم روشنی برای آن ها نیست، ولی افراد شیئ که همان ماهیات اند، برای ذهن می تواند معلوم باشد و حتی خواص آن ها معلوم باشد. البته وجودها را به وسیله ی عرضیات آن ها که همان ماهیات آن هاست، می توان فهمید. یعنی تعریف آن ها همان تعریف رسمی است. و به تعبیر دیگر تعریف شرح الاسم است.
 (پس بین افراد وجود و افراد شیء فرق وجود دارد. زیرا خود ماهیت به ذهن می آید اما خود وجود به ذهن نمی آید. پس حقیقت افراد وجود مجهول اند و با اسم روشنی نمی توان آنها را توضیح داد. پس افراد وجود مجهول الأسامی اند و با علم حصولی نمی توان وجود را فهمید بلکه باید با علم حضوری، وجود را فهمید. اما ماهیت قابلیت فهمیده شدن به علم حصولی هست، گرچه فهم آن متعسر باشد. اما قابلیت فهمیده شدن دارد، اگرچه معصوم آن را بفهمد. پس ماهیت را با ذاتی می توان فهمید ولی وجودات را با عرضیات آنها که ماهیات آنها باشد می توان معلوم به علم حصولی کرد. به همین دلیل آخوند می گوید ماهیت ظهورات الوجود للأذهان است. )
 شرح الاسم مشترک لفظی است میان سه معنا:
  1. تعریف لفظی - فراجع شرح مختصر منظومه 1/22-23 (پاورقی)، نهایة الدرایة 2/49-51 (چاپ پنج جلدی).، که در حقیقت تعریف لفظ است و معرف، منبه و مشیر به مفهوم حاضر در ذهن است.
  2. تعریف حقیقی، که اعم است از حد و رسم، اما قبل از علم به وجود معرف. (جواب مای شارحه.)
  3. مطلق معرف غیر از حد تام - اصطلاح آخوند در لمعات مشرقیه یا همان منطق نوین 8 = مجموعه رسائل, رساله ی التنقیح فی المنطق 202.، شامل تعریف لفظی و حقیقی قبل و بعد از علم به وجود، غیر تعریف حد تام.
 (برای معنای اول و دوم مراجعه شود: شرح مختصر منظومه/ ص 22 و 23 و نهایة الدرایة/ ج1/ ص 49 تا 51
 معنای اول مثل اینکه حقیقت را می دانیم اما لفظ را نمی دانیم مثل مراجعه به لغتنامه برای فهم معنای لفظ.
 معنای سوم اصطلاح آخوند است. مراجعه شود: لمعات مشرقیة/ منطق نوین/ ص 8 و التنقیح فی المنطق/ ص 202و اسفار/ ج5 / ص 3 و ص 13)
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo