السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السادس فی أن الوجودات هویات بسیطة و إن حقیقة الوجود لیست معنی جنسیا و لا نوعیا و لا کلیا مطلقا/ وجود بسیط است/ وجود کلی جنس نیست/ج1/ ص 50

 وجود بسیط است

 کل وجود بما هو وجود بسیط بخلاف الماهیة، فان کل ماهیة بما هی هی اما بسیطة و اما مرکبة. فکل جنس عال کالجوهر فهو بما انه ماهیة ای بما انه جوهر بسیط و کل نوع کالانسان فهو بما انه ماهیة ای الانسان بما هو انسان مرکب من الجنس و الفصل.

 مدعـای دوم: حقیقة الوجود لیست معنی جنسیا و لا نوعیا و لا کلیا مطلقا

 حقیقة الوجود = واقع الوجود = معنی الوجود = نفس الامر للوجود = نفس الوجود.

 معنی کل شیئ هو حقیقته و واقعه و ما هو نفس الامر له أی نفسه.

 («معنا» لفظ مشترک است. گاهی منظور محکی مفهوم است و گاهی منظور خود مفهوم است. اما اینجا به معنای واقع مفهوم و چیزی که مفهوم بالذات از آن حکایت می کند می باشد.)

 جنس به سه معنا به کار می رود:

 1- جنس منطقی: ما یحمل علی الکثرة مختلفة الحقیقة فی جواب ما هو بما انه یحمل. [1] یعنی وصف حمل است. (این معنا در ذهن است و وصف ذهنی است پس معقول ثانی منطقی است.

 2-جنس طبیعی: ما یحمل علی الکثرة المختلفة الحقیقة فی جواب ما هو بما أنه ما یحمل. یعنی موصوف به حمل است.

 3-جنـس عقلی: ما یحمل علی الکثرة المختلفة الحقیقة فی جواب ما هو بما أنه وصف و موصوف یعنی موصوف و وصف است.

 مراد این جا، جنس طبیعی است و نوع طبیعی و کلی طبیعی.

 کلی به سه معنا به کار می رود (که یکی از آنها کلی طبیعی است. یعنی خود طبیعت با قطع نظر از وصف. کلی طبیعی با وصف کلیت در خارج نیست چون وصف کلیت فقط در ذهن است اما با قطع نظر از وصف کلیت این نزاع می آید که کلی طبیعی در خارج در خارج هست یا نه و صحیح این است که کلی طبیعی درخارج هست چون کلی طبیعی لا بشرط است و لا بشرط یجتمع مع ألف شرط.

 طبق نظر ما استاد فیاضی حقیقت وجود کلی طبیعی است اما جنس و نوع طبیعی نیست.)