درس اسفار استاد فیاضی

83/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السادس فی أن الوجودات هویات بسیطة و إن حقیقة الوجود لیست معنی جنسیا و لا نوعیا و لا کلیا مطلقا/ دلیل دوم بر بساطت وجود و نقد آن /ج1/ ص 51
 الدلیل الثانی علی بساطة الوجود
  1. لو کان الوجود بما هو وجود مرکبا، لکان کل وجود مرکب.
  2. و لو کان کل وجود مرکبا، لکان الواجب مرکبا.
  3. لکن التالی باطل؛ لان الواجب لیس بمحتاج و کل مرکب محتاج.
 اشکال استاد فیاضی بر دلیل دوم
 و فیه: ان الترکیب علی اثنین عشر قسما: (علاوه بر نه قسم جلسه ی گذشته، سه قسم اضافه کرد.)
 10. الترکیب الصناعی.
 11. الترکیب الاعتباری بمعنی الاخص کالقوم، الجیش و الصف.
 12. الترکیب من الصفات.
 و الذی یوجب الحاجة هو الاول، و التاسع و العاشر و الحادی عشر
 (نظر علامة این است که اگر شیء دارای جنس و فصل باشد، دارای مادة و صورت خارجی است و بالعکس. بنابر این اگر کسی این مبنای علامة را بپذیرد، خدا جنس و فصل ندارد زیرا لازمه جنس و فصل داشتن، ترکیب خارجی داشتن خدا است و موجب احتیاج و نقص در خدا است. اما اگر همانند ملاصدرا بر خلاف نظر علامة معتقد باشیم، لازمه جنس و فصل داشتن، مادة و صورت خارجی نیست. بنابر این جنس و فصل داشتن برای خدا محال نیست زیرا گفته شد که فقط قسم اول ترکیب ملازم با احتیاج و فقدان است نه دیگر اقسام ترکیب. مثلا عقول بسیط خارجی اند گرچه از جنس و فصل تشکیل شده اند. بنابر این اشکالی نیست اگر خدا هم جوهر باشد و این ترکیب از جنس و فصل، لازمه اش نقص نیست زیرا اجزاء تحلیلی اند نه خارجی.
 مشاء می گوید هر مفهومی از یک وجود خاص حکایت می کند. پس اگر از یک شیء واحد جنس و فصل فهمیده شود، دلالت دارد که در خارج نیز دو چیز داریم. علامة نیز کلامشان مطابق این مبنا است. اما ملاصدرا می گوید معانی مختلف می توانند به وجود واحد بسیط از جهت واحد موجود شوند.
 مشاء می گوید اعراض یا محمول بالضمیمة اند یا خارج محمول. اما در نظر صدرا هر عرضی خارج محمول است. بنابر این اگر عرضی خارج محمول باشد، یعنی جزء تحلیلی شیء است و چیزی به شیء ضمیمة نشده است. بنابر این می گوییم ترکیب از جنس و فصل یا ذاتی شیء است یا عرضی شیء و در هر دو حال نیز در مورد خدا اشکالی ایجاد نمی کند. زیرا لازمه جنس و فصل داشتن، اجزای خارجی داشتن نیست.
 اگر آنطور که علامة ماهیت را حد وجود معرفی کرده اند باشد، خدا ماهیت ندارد اما اگر ماهیت را عین وجود بگیریم در خارج، خدا نیز می تواند بلکه باید ماهیت داشته باشد.
 ترکیب از وجود و عدم دو قسم است:
  1. الترکیب الذی یستلزم النقص و المحدودیة: (یعنی تا اینجا هست و از اینجا به بعد نیست. این ترکیب در وجود محدود وجود دارد. وجود شیء محدود است و عدمش نامحدود.)
  2. الترکیب الذی لا یستلزم النقص و المحدودیة: (این ترکیب برای وجود نامحدود است. خدا جسم نیست و خدا قلم نیست. اما جسم و قلم در وجود خدا موجود اند نه خارج از وجود او. بنابر این خدا ترکیب شده از وجود خودش و عدم همه اشیاء و ممکنات دیگر. این نظر برخلاف نظر کسانی است که قائل اند« بسیط الحقیقة کل الأشیاء و لیس بشیء منها» در نظر ما این جمله از اساس غلط است و درست نیست)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo