درس اسفار استاد فیاضی

83/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السادس فی أن الوجودات هویات بسیطة و إن حقیقة الوجود لیست معنی جنسیا و لا نوعیا و لا کلیا مطلقا/ ثمرات جنس و فصل نبودن وجود/ اشکال استاد فیاضی به ثمره دوم/ حدو برهان متشارکان فی الحدود /ج1/ ص 53
 ثمرات عدم وجود الجنس و الفصل للوجود ثلاثة
 (فقط ثمراتی که درکتاب آمده سه تا است و الا ثمرات بیشتر است.)
 الاول: انه لا حد له لأنه:
  1. الوجود لا جنس له و لا فصل.
  2. و کل ما لا جنس له و لا فصل، لا حد له.
 (معرف یا به وسیله فصل است یا خاصة. اگر فصل با جنس قریب باشد، حد تام است و اگر به تنهایی یا با جنس بعید باشد، حد ناقص است. همچنین اگر خاصة با جنس قریب بیاید، رسم تام است. و اگر تنها یا با جنس بعید بیاید، رسم ناقص است. تعریف باید مساوی باشد پس حتما فصل یا خاصة می خواهد. واضح است که خاصة باید خاصة شاملة باشد نه خاصة أخص.)
 مرحوم سبزواری در منظومة گفته اند منظور از حد، مطلق تعریف است پس نه حد دارد و نه رسم. اما ما این نظر مرحوم سبزواری را قبول نداریم زیرا این دلیل فقط نفی می کند حد داشتن را نه رسم را. بلکه مرحوم آخوند تصریح دارند که وجود خاصة دارد پس رسم دارد.)
 الثانی: انه لا برهان لمی علیه.
 توضیح: البرهان اذا اطلق ارید به برهان اللمی؛ کما صرح بذلک الشیخ فی الفصل الثانی من مباحث البرهان من النجاة/ص 106، و قال الحکیم السبزواری فی تعلیقته علی الاسفار/ج 1/ص26. لانه:
  1. الوجود لا جنس له و لا فصل.
  2. و کل ما لا جنس و لا فصل، لا حد له.
  3. و کل ما لا حد له، لا برهان لمی علیه؛ اذ الحد و البرهان متشارکان فی الحدود.
 مراد از حد مقابل رسم است. یعنی تعریف به فصل. [1]
 مراد از حد در عبارت«متشارکان فی الحدود» در برهان حدود آن یعنی حد وسط و صغری و کبری است و در تعریف مراد فقط فصل است.
 حد وسط در برهان یا علت تامة است که اصل همین است. همچنین می تواند هر یک از علل فاعلی، غایی، مادی و صوری نیز حد وسط قرار گیرد اما در این صورت، باقی علل مفروض الوجود اند.
 (برهان لم، برهانی است که ثبوت الأوسط لللأصغر، علت ثبوت الأکبر للأصغر است.
 الثالث: لا یمکن العلم بالوجود الا بالعلم الحضوری او بالرسم، ای بمعرفته من طریق آثاره و لوازمه؛ اذ:
  1. الوجود لا جنس له و لا فصل.
  2. و کل ما لا جنس و لا فصل، لا یمکن العلم الحصولی بحقیقته بل ان علم فهو اما بلعلم الحضوری او بخواصه و آثاره بالرسم.
 منابع برای «الحد و البرهان متشارکان فی الحدود
 المنطقیات فارابی/ ج1/ ص 292 تا 306
 برهان شفا/ مقالة چهارم/ فصل 4 و 5 / ص 288 طبع مصر
 اساس الاقتباس/ مقالة 5/ فن 2/ فصل 9/ ص 435
 البصائر النصیریة/ مقالة 3/ فن 4/ فصل 5 و 6
 الجوهر النضید/ فقرة 318/ ص344 و 345
 تعلیقة آشتیانی بر منطق شرح منظومة / ص 219 تا 241
 النجاة/ ص 157 تا 164 طبع دانشگاه تهران
 رهبر خرد/ ص 137
 اشکال استاد فیاضی به ثمرة دوم
 و یرد علی الفرع الثانی: حد و برهانی که لمی است و حد وسط آن علت صوری است متشارکان فی الحدود اند نه همه براهین لمی.
 (در کتب منطقی آمده است« الحد و البرهان قد یتشارکان فی الحدود» و قضیة جزئی است پس این استدلال نتیجه نمی دهد. به عبارتی استدلال آخوند بر ثمرة دوم شکل اول است و در شکل اول باید کبری کلی باشد.
 مقوم حد، فصل است و فصل همان صورت است. اما در برهان لم حد وسط گاهی علت تامة است و گاهی علت فاعلی است و گاهی علت غایی است و گاهی علت صوری یا مادی است. پس فقط در بعضی موارد که حد وسط بخواهد علت صوری باشد، حد و برهان در حدود متشارک اند. اما اگر برهان لمی حد وسطش علت تامة یا فاعلی یا غایی یا مادی باشد، دیگر تشارک در حدود نیست. خصوصا اینکه علت مادی و صوری مخصوص موجودات مادی است و مجردات علت مادی و صوری ندارند. مجردات ممکن علت تامة و فاعلی وغایی دارند اما علت صوری و مادی ندارند. بنابر این مجردات با اینکه صورت ندارند، برهان لمی بر آنها ممکن است با اینکه صورت ندارند تا بخواهد علت صوری حد وسط واقع شود و برهان و حد در حدود متشارک باشند.
 اشکال دیگر اینکه اگر مرحوم علامة این حرف را می زدند قابل بحث زیرا در نظر علامة هر فصل داری صورت دارد و هر صورت داری فصل دارد. اما در نظر آخوند ممکن است چیزی بسیط خارجی باشد و مادة و صورت نداشته باشد اما فصل داشته باشد. بنابر این فصل دارد و حد برایش ممکن است اما چون در خارج بسیط است، علت صوری ندارد و علت صوری نمی تواند حد وسط برهان لمی واقع شود. پس حدو برهان گاهی در حدود مشترک اند. یعنی حد و برهانی که لمی است و حد وسط آن صورت است متشارک در حدود اند نه دیگر براهین لمی که حد وسط آن علت تامة یا فاعلی یا غایی یا مادی باشد.)


[1] - مفصل ترین منبع تعلیقه ی مرحوم آشتیانی است. اسفار 1/81

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo