< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السابع/ توضیح و تنبیه / قوای ادراکی دو دسته اند قوی و ضعیف/ درک نشدن واجب به دلیل ضعف قوای ادراکی ما/ ج1/ ص 70
 دو دسته بودن قوای ادراکی
 اگر قوای ادراکی ضعیف نبود، وجود اقوی را به خوبی و بهتر از وجودهای ضعیف درک می کرد و شکی نیست که خدای متعال اقوی الموجودات، بلکه ما لا یتصور اقوی منه است. پس این که ما او را درک نمی کنیم، راهی جز ضعف قوای ادراکی ما ندارد و این نقص ماست، نه نقص او که او در نهایت شدت ظهور و اقرب به ما از حبل الورید است. بله اگر نیروی ادراکی ما قوی می بود، از او غافل نمی شدیم و او را همواره می دیدیم، گر چه هیچ کس او را چنان که هست، نمی تواند درک کند.
 (برای پیدا شدن ادراک، مدرِک باید بر مدرَک احاطه پیدا کند و اگر مدرَک قوی باشد، مدرِک نمی تواند بر او احاطه پیدا کند.
 داخل فی الأشیاء: خدا بی نهایت است و ما محدود. پس بی نهایت در محدود حاضر است و خدا در وجود ما هست اما وجود ما با وجود خدا یکی نیست. مانند صور ذهنی که داخل در ما است اما غیر از ما است. فرق اساسی این است که خدا از تأثر موجودات، متأثر نمی شود . بر خلاف بدن که از روح متأثر می شود و روح نیز از بدن متأثر می شود. بنابر نظر فلاسفه و همچنین مطابق احادیث، بدن در روح است نه روح در بدن. هر جا بدن هست، روح هم هست اما روح و بدن ممزوج نیستند و غیر از هم اند.
 علم حصولی علم به واقع است به واسطه صورت ذهنی. پس معلوم بالذات در علم حصولی خود واقع است نه صورت ذهنی و صورت ذهنی واسطه درک واقع است.
 متکلم می گوید خدا اقوی الموجودات است. اما فلاسفه می گویند اقوی از او متصور نیست. این فکر از معصومین نشأت گرفته است که قوی تر از خدا اصلا قابل تصور نیست.)
 و لو لم يكن المدارك ضعيفة قاصرة عن إدراك الأشياء على ما هي عليها لكان ينبغي أن يكون ما وجوده أكمل و أقوى ظهوره على القوة المدركة و حضوره لديها أتم و أجلى و لما كان واجب الوجود من فضيلة الوجود في أعلى الأنحاء و في سطوع [1] النور في قصبا [2] المراتب يجب أن يكون وجوده أظهر الأشياء عندنا و حيث نجد الأمر على خلاف ذلك علمنا أن ذلك ليس من جهته إذ هو في غاية العظمة و الإحاطة و السطوع و الجلاء و البلوغ و الكبرياء و لكن لضعف عقولنا و انغماسها في المادة و ملابستها الأعدام [3] و الظلمات تعتاص [4] عن إدراكه و لا نتمكن أن نعقله على ما هو عليه في الوجود فإن إفراط كماله يبهرها لضعفها و بعدها عن منبع الوجود و معدن النور و الظهور من قبل سنخ ذاتها لا من قبله فإنه لعظمته و سعة رحمته و شدة نوره النافذ و عدم تناهيه أقرب إلينا من كل الأشياء كما أشار إليه بقوله تعالى- وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ و بقوله تعالى وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ فثبت أن بطونه من جهة ظهوره فهو باطن من حيث هو ظاهر فكلما كان المدرك أصح إدراكا و عن الملابس الحسية و الغواشي المادية أبعد درجة كان ظهور أنوار الحق الأول [5] عليه و تجليات جماله و جلاله له أشد و أكثر و مع ذلك لا يعرفه حق المعرفة و لا يدركه حق الإدراك لتناهي القوى و المدارك و عدم تناهيه في الوجود و النورية وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 70


[1] درخشندگی
[2] قصیا صحیح است نه قصبا. مؤنث اقصی
[3] یعنی وجود ضعیف
[4] اعتاص: صعب. در عربی این فعل را برای مدرَک و فهمیده شده به کار می برند. اما آخوند در مدرِک یا درک کننده استفاده کرده است که غلط است. به همین دلیل در بعضی چاپ های جدید به «تتعسر» تصحیح کرده اند.
[5] حق اول تعبیر شیخ است از خدا

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo