< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الثامن/ مساوقت وجود و شیئیت / جواب آخوند به متکلمین در وجود واسطه بین وجود و عدم و موجود و معدوم نبودن صفات/ ج1/ ص 77
 رد متکلمین در قول به حال
 ابن سینا در مباحثات / ص 95:
 انکم تستدلون علی وجود الاحوال بانه:
  1. الذوات مشترکة فی کونها ذاتا، فتحتاج الی صفات زائدة علیها تمتاز بها
  2. و الصفات لیست بذوات.
  3. و کل ما لیس بذات فهو لا موجود و لا معدوم.
 (ذات: یعنی آنچه می توان از آن مستقلا خبر داد و فهمید. یعنی وجود فی نفسه لنفسه.
 موجود: ذات ثبت له الوجود. پس صفات موجود و معدوم نیست. )
 و نقول:
  الصفات الأحوال مشترکة فی کونها صفة، فتحتاج الی قسم ثالث تفترق به و هکذا فیتسلسل
 (این طائفه می گفتند باید صفات منضم به ذوات شوند تا اختلاف پیدا کنند. اما این باطل است. چون می تواند این انضمام تحلیلی باشد یعنی هر دو موجود به وجود واحد هستند نه خارجی. دیگر اینکه گاهی دو چیز ذات هستند اما در ذات بودن اختلاف دارند یعنی یکی جوهر و یکی عرض.
 نقد قول متکلمین که قائل بودند صفات نه موجود هستند و نه معدوم
 و اما این که گفتید صفات لا مجهولة و لا معلومة مردود است به دو وجه:
 وجه اول
  1. اذا کانت الذوات تفترق بصفات کانت الصفات معرّفة للذوات.
  2. و اذا کانت الصفات معرفة للذوات، کانت معلومة؛ لان الشیئ ما لم یعلم لا یعلم به.(صفات مایه جدایی ذاتها است پس اختصاص به آن دارد.)
 وجه دوم
  1. الصفات مخبر عنها لأنکم تقولون «العالمیة صفة، العالمیة ثابتة»
  2. و کل مخبر عنه معلوم. مراتب معلومیت: 1. وجود شیئ. 2. اعراض و صفات شیئ. 3. کنه شیئ.
 (خبر یعنی قضیة . یکی از شرایط قضیة تصور موضوع و محمول است.)
 قیل : الله تعالی لا موجود و لا معدوم، لان لفظة موجود و معدوم من صیغ اسم المفعول و استعماله فیه ینافی التنزیه، لأن لکل مفعول فاعل و لا فاعل له تعالی.
 و نقول :ان کان الکلام فی استعمال اللفظ، فلیس لهم نزاع.
 و اما ان کان الکلام فی المعانی، فنقول استعمال الموجود فیه تعالی جائز.
 (بحثی کلامی وجود دارد در اینکه صفات الهی توقیفی است یا نه. متکلمین قائل به توقیفی بودن اسماء هستند. البته حتی اگر توقیفی باشند، درروایات معصومین «موجود» نیز به خدا اطلاق شده است. و عبارت «موجودا لا عن عدم» بارها در روایات آمده است. مثلا: بحار/ ج4/ ص 247 و ج54/ ص 176 و ج74/ ص 302 طبع تهران، احتجاج طبرسی/ ج1 و دعای مجیر. البته این متکلمین چون سنی بوده اند قائل به چنین حرف هایی شده اند زیرا از گنجینه اهل بیت بی بهره بوده اند.
 استاد جوادی می فرمایند برای تمامی صفات خدا یک «لیس کمثله شیء » باید قرار داد.
 ابن سینا می گوید ذات فرد عادل با فرد جاهل هیچ تفاوتی ندارد و تفاوت در اعراض خارج از ذات است که محمول بالضمیمه است. علم مانند لباسی است که فرد عالم پوشیده است. )
  [1] ثم إنهم كما اضطروا في كون الذوات مشتركة في أنها ذوات إلى صفات تفترق بها كذلك يضطرهم كون الصفات غير مختلفة في أنها صفات إلى فرض قسم ثالث يفترق بها و يتمادى الأمر إلى غير النهاية و يتبين أنه إذا لم يعلم الشي‌ء لم يعلم به الشي‌ء- و تبين [2] عليهم أن الصفة مخبر عنها كما أن الذات مخبر عنها.
 و من هذا القبيل جماعة أيضا تحاشوا أن يقولوا إن الباري موجود أو معدوم لكون اللفظ على صيغة المفعول يقدسونه عن ذلك و ما بحسب اللفظ أمر سهل فيما يتعلق بالعلوم و المعارف‌. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 77
 (اینکه به حسب علوم و معارف سهل است یعنی تسمیة نیست. اگر می خواهیم بفهمیم خدا هست یا نه بدون اشکال است. اما اگر تسمیة باشد، طبق قول متکلمین اسماء توقیفی است و در مورد خدا در روایات اهل سنت اسم «موجود» نیامده است اما در روایات شیعه خدا به «موجود» تسمیة شده است.)


[1] این عبارت از مباحثات/ ص 95 اقتباس شده است.
[2] در عبارت مباحثات اسم است نه فعل یعنی «بیّنٌ»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo