< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الأول/ بداهت تصوری مواد ثلاث/ ج1/ ص 84
 منابع فصل
 الهیات شفا/ مقاله اول/ فصل 5 و 6/ ص 46 و 47 و 49
 نجاة/ ص 25 و 546
 التحصیل/ ص 290
 المباحث المشرقیة/ ج1/ ص 206 طبع بیروت
 مطارحات/ رقم 9/ ص 209 و 210
 مواقف/ ص 68
 شرح المواقف/ ج3/ ص 105 تا 107
 شرح مقاصد/ ج1/ ص 457 و 458
 کشف المراد/ ص 46 طبع جامعه مدرسین
 نهایة المرام/ ج1/ ص 89
 شرح تجرید قوشجی/ ص 29
 شرح اشارات/ نمط 4/ فصل 9/ ج3/ ص 18
 المبدأ و المعاد صدرا/ ص 11و 12
 شواکل الحور فی شرح هیاکل النور/ در کتاب ثلاث مسائل محقق دوانی/ ص 160 طبع آستان قدس
 تعلیقات آخوند بر شفا/ ج1/ ص 134 و 135 و 142 تا 145
 منابع برای تعریف حق و باطل
 فصوص الحکم فارابی/ ص 56 و 57
 الهیات شفا/ فصل 8 از مقالة اولی/ ص 18
 نجاة/ ص 555
 التحصیل/ ص 291
 بیان الحق بضمان الصدق/ ص 32
 مطارحات/ 211
 شرح اشارات/ نمط 4/ فصل 4 / ج3/ ص 9 و 10
 سه ملاک برای بداهت تصورات
 1 وجدان؛ (علم حضوری داریم و ذهن از آن علم حضوری مفهوم وجدانی و بدیهی گرفته است)
 2 احساس؛ (تصور قرمزی با احساس آمده است و احتیاج به فکر ندارد. البته اینکه وجود قرمزی در خارج هست یا نه تصدیق است و بدیهی نیست)
 3 انتزاع [1] . (مانند عدم که نه به علم حضوری درک می شود و نه احساس می شود. در انتزاع این مفهوم حتی اگر به تصدیقاتی احتیاج داشته باشیم، ضربه ای بر بداهت تصوری آن وارد نمی شود)
 آخوند: اگر ضرورت و لا ضرورت، بدیهی است و وجود و عدم هم بدیهی است، پس مواد ثلاث بدیهی است. چون
 ضرورة الوجود، همان وجوب است،
 و ضرورة العدم، همان امتناع است،
 و لا ضرورة الوجود و العدم، امکان است؛
 چنان که لا ضرورة العدم امکان عامی است.
 تعریف واجب به ما یلزم من فرض عدمه محال، و تعریف ممتنع به ما یلزم من فرض وجوده محال، علاوه بر اشکال سابق، اشکال دیگری هم دارد؛ زیرا واجب، خودِ عدمش محال است، نه این که عدمش ملزوم مستلزم محال است؛ زیرا
 اولا: تعریف اگر چنین باشد، مانع اغیار نیست؛ زیرا عدم صادر اول، چیزی است که اگر عدمش فرض شود، به ناچار در این فرض باید واجب معدوم باشد.
 («ما یلزم من فرض عدمه محال» این محال وقوعی است در حالیکه ما می خواهیم بگوییم محال ذاتی است. بلکه این مطلب در جمیع ممکنات جاری است که با فرض وجود علت تامة اش، فرض عدمش محال است)
 و ثانیا: احیانا خود واجب هم از فرض عدمش حال لازم نمی آید.
 (برهان صدیقین جایی جاری است که اصل واقعیت پذیرفته شده باشد. اما اگر کسی اصل واقعیت را منکر باشد، برهان صدیقین نیز به کار نمی آید. برهان صدیقین با برهان امکان و وجوب متفاوت است. برهان صدیقین از اصل هستی شروع می کند و می گوید اصل هستی بدیهی و غیر قابل انکار است. سپس می گوید این هستی یا ممکن است یا واجب. اما برهان امکان از اصل هستی شروع نمی کند بلکه از وجود ممکن شروع می کند و می گوید چون ممکن هست، باید واجب هم باشد.)
 و كذا الكلام في الممتنع فإن المحال نفس الممتنع لا ما يلزم من فرض وجوده فيكون تعريفا للشي‌ء بنفسه و على هذا السبيل معنى الإمكان بل جميع المفهومات الشاملة المبحوث عنها في العلم الكلي كما نبهناك عليه سابقا. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 84
 


[1] انتزاع نه به معنای معقول ثانی، بلکه به معنای چیزی که خود به خود ذهن انتزاع می کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo