< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الأول/ الحد و البرهان متشارکان فی الحدود/ ج1/ ص 87 و 88
 الحد و البرهان متشکارکان فی الحدود
 همان طور که فهم ماهیت مرکب بدون تصور اجزاء حدی آن جنس و فصل ممکن نیست؛ زیرا اجزاء حدیه مقوم ماهیت مرکبه اند، و وجود ممکن هم بدون تصور علتش که مقوم [1] آن است، ممکن نیست.
 (انسان = حیوان ناطق. اگر انسان را تفصیلا تصور کرده باشیم، اجزاء را نیز تفصیلا تصور کرده ایم. اگر انسان را اجمالا تصور کرده باشیم، اجزاء را نیز اجمالا تصور کرده ایم.
 مقوم بر دو نوع است: 1 خارجی: که شامل علت فاعلی و غایی است. 2 داخلی که شامل مادة و صورت یا جنس و فصل است. ابن سینا می گوید علت فاعلی مقوم است اما خارجی. اما طبق نظر آخوند علت فاعلی و غایی هم داخلی اند. علت فاعلی مقوم وجود است و جنس و فصل مقوم ماهیت معلول هستند. در نظر صدرا علت فاعلی و غایی نیز یکی است. اگر بعضی در این مطلب اختلافی داشته باشند، هیچ اختلافی در این نیست که در مورد علیت خدا برای عالم، علت فاعلی و غایی یک چیزی است و غایت خدا، به خود خدا بر می گردد. )
 در کتب منطقی هم که می گویند: الحد والبرهان متشارکان فی الحدود ، اگر در آن دقت شود، به سخن ما کمک می کند، و نیز آن چه در اثولوجیا آمده که در بسیاری از اشیاء ما هو (ماهیت) و لم هو (علت) یکی است، نیز مؤید سخن ماست.
 (الحد و البرهان متشارکان فی الحدود: نجات/ ص 126، تعلیقه مرحوم آشتیانی بر منظومة
 حد: دو معنا دارد: الف: معنای أعم، مطلق معرف مورد نظر است که شامل حد و رسم است. ب: معنای أخص: تعریف به فصل که شامل رسم نیست.
 در فلسفه وقتی برهان به صورت مطلق به کار می رود، منظور برهان لم است.
 حدود در برهان حد وسط قرار می گیرد و در تعریف، فصل. به طور مثال:
 برهان: الف: القمر انمحی لتوسط الأرض بینه و بین الشمس. ب: کلما انمحی نور القمر لتوسط الأرض بینه و بین الشمس انخسف. إذن: القمر منخسف.
 حد: الخسوف: حالة انمحاء نور القمر لتوسط الأرض بینه و بین الشمس.
 و لهذا قيل إن هذا طور وراء طور العقل لأن إدراكها يحتاج إلى فطرة مستأنفة و قريحة ثانية فكما أن الماهيات الغير البسيطة التي لها حد لا يمكن تصورها بحدودها و الاكتناه بماهياتها إلا بعد تصور ما سبق عليها من مقوماتها الذاتية فكذلك لا يمكن اكتناه شي‌ء من أنحاء الوجودات الفاقرة الذوات إلا من سبيل الاكتناه بما هو مقوم له من مباديه الوجودية و مقوماته الفاعلية و من تعمق تعمقا شديدا فيما ذكره المنطقيون في كتاب البرهان أن الحد و البرهان متشاركان في الحدود و أن الحد الأوسط في البرهان بعينه هو الحد المتأخر الذي هو الفصل في الحد و ما ذكره المعلم الأول في أثولوجيا أن الجواب عما هو و لم هو في كثير من الأشياء واحد يجد إشارة لطيفة غامضة بل واضحة إلى صحة ما قلناه. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 87 و 88


[1] مراد از مقوم، در این جا همان معنای مقوم در ماهیت است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo