< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

84/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الأول/ سه قسم ضرورت/ ضرورت ذاتی و ازلی/ ج1/ ص 92
 
 ضرورت سه قسم است:
  1. ضرورت بالشیئ، یعنی ضروروتی که منوط به وجود وصفی است به طوری که آن وصف، جزء موضوع است، خواه وصف زمانی باشد (1. معین وقتیه ی مطلقه مثل القمر منخسف وقت الحیلولة. 2. غیر معین.) ، یا غیر زمانی باشد مثل الکاتب متحرک الاصابع بالضرورة مادام کاتبا، که همان ضرورت وصفی است که شامل ضرورت وقتی هم می شود. (کلمه «مادام» را می آورند تا نشان دهند موضوع ذات است به علاوه وصف)
  2. ضرورت مع الشیئ یا مادام الشیئ، که منوط به وجود شیئ نیست، گرچه شیئ ظرف وجود موضوع است و موضوع برای حکم، نفس ذات موضوع است. خواه آن شیئ زمان باشد، مثل «کل انسان جسم نام مادام فی الدنیا»، یا غیر زمان باشد، مثل «کل اربعة زوج بالضرورة مادام موجودا»، که همان ضرورت ذاتی است.
  3. ضرورت مطلق من دون ای قید او شرط، به طوری که شیئ ای غیر موضوع حتی به نحو ظرفیت هم نقش در حکم ندارد، مثل الله تعالی موجود، یا عام که همان ضرورت ازلیه است.
 موارد ضرورت ذاتی: ضرورت ذاتی در سه مورد هست:
  1. لازم الماهیة برای ماهیت: الاربعة زوج مادامت موجودة.
  2. ذاتیات الماهیة برای ماهیت: الانسان ناطق مادام موجودا.
 این دو در ضرورت ذاتی فرق ندارد. گر چه در این که ذاتیات در تقدم بالماهیة (بالتجوهر) در ذات دارند و لوازم تاخر بالماهیة در ذات دارند، فرق دارند.
  • خود ماهیت برای خودش، مثل الانسان انسان مادام موجودا.
 (جواب دوم آخوند که مختار آخوند در تعلیقات شرح حکمة الاشراق با رد جواب اول، و این جا نیز اصطیاد می شود، این که آن چه مخل توحید است، ضرورت ازلیه است، نه ضرورت ذاتی.)
 أ ليس بين الضرورة بالشي‌ء زمانية أو غيرها- و بين الضرورة ما دام الشي‌ء كذلك [1] و بين الضرورة الأزلية السرمدية [2] الذاتية فرق محصل فاتخذه سبيلا مستبينا إلى تحصيل الضرورة الذاتية مع الوصف لا بالوصف- و هذه الضرورة التي هي مع وصف الوجود لا به مشترك عندنا بين ذاتيات الماهية المتقدمة و لوازمها المتأخرة و الفارق هو التقدم و التأخر بنحو واحد منهما هو ما بحسب الذات و الماهية لا بحسب الطبع و العلية المشهورية. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 92
 (به عبارتی جواب آخوند این است که ضرورت در خدا در هلیات بسیط می آید و در ماهیات هلیت مرکبة است. اما جواب دومی که ایشان در تعلیقات شرح حکمة الأشراق آورده اند این است که آنچه مخل به توحید است، ضرورت ازلی داشتن دیگر چیزها مثل ماهیت است. اما در لوازم ماهیت ضرورت ذاتی جریان دارد نه ازلی. )
 بیان استاد فیاضی در ضرورت ازلی داشتن لوازم ماهیات
 اقول: ضرورت در موارد سه گانه مذکور ذاتی نیست، بلکه ازلی است. زیرا «الانسان من حیث هو انسان من حیث هو» گرچه وجود لحاظ نشود، چون «الانسان المعدوم انسان معدوم» و «الإنسان الموجود إنسان موجود» .
 (در «الإنسان من حیث هو إنسان می حیث هو» وجود در کار نیست و ماهیت من حیث هی در هر ظرفی خودش برای خودش ثابت است وثبوت شیئ لنفسه ضرورت ازلیه دارد. به عبارتی همان طور که سلب شیء از نفس امتناع ازلی دارد، ثبوت شیء برای خودش نیز وجوب ازلی دارد.
 ان قلت: مگر ممکن است قضیه داشت بدون تصور موضوع.
 قلت: در هر ضرورت ازلی چنین است، ولی ضرورت ازلی وصف واقع قضیه است نه وصف قضیه.
 (به عبارتی مادة قضیة ناظر به واقع قضیة است نه خود قضیة در ذهن. مادة برای خود قضیة بما هی قضیة نیست. زیرا قضیة چیزی است در ذهن که اگر ذهن نباشد، قضیة نیز موجود نخواهد بود. اما مادة قضیة وصف واقع قضیة است چه انسانی باشد یا نباشد و چه انسان آن را فهمیده باشد یا نفهمیده باشد. بنابر این قضیة «الله تعالی موجود بالضرورة الأزلیة» همیشه صادق است و حتی آن گاه که انسانی نبود تا آن را تصور کند نیز صادق است زیرا ضرورت وصف واقع است و خدا همیشه بوده است و خواهد بود و ضرورت ازلی را دارا می باشد.)


[1] یعنی زمانی یا غیر زمانی
[2] ازلی به دو معنا به کار می رود: الف: أعم: ما لا أول له أعم از آنکه ابدی باشد یا نباشد. به عبارتی منظور شیء قدیم است. ب: أخص که ما لا أول له و لا آخر له مراد است و به عبارتی سرمدی مراد است. در این عبارت سرمدی مفسر ازلی است و نشان می دهد معنای أخص ازلی مراد است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo