درس اسفار استاد فیاضی

89/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال الأول/ تحقیق و تفصیل/ اشکالات استاد فیاضی بر نظر آخوند در حمل شایع/ج1/ ص 292 و 293

تبصرة : مفاد مرجع الحمل الشایع هو کون الموضوع مصداق المحمول و لا یصح أن یقال «مرجعه إلی کون الموضوع من مصادیق المحمول» لأن المحمول ربما لا یکون أعم من الموضوع کقولنا «الإنسان ضاحک». مضافا إلی أن مفاد الحمل أیضا لیس أکثر من کون الموضوع مصداق المحمول و لا دلالة له علی وجود مصداق أو مصادیق أخر له. فقولنا «الإنسان حیوان» لا دلالة له علی وجود مصادیق للحیوان غیر الإنسان.

 (حتی درجایی که محمول أعم است نیز از حمل در نمی آید که مصادیق دیگر هم دارد بلکه أعم بودن را ما از خارج می دانیم نه از حمل. به عبارتی اثبات شیء، اثبات و نفی ما عدا نمی کند.

 حتی اگر در کلام آخوند فرد را به معنای مصداق بگیریم باز هم صحیح در نمی آید زیرا معنا به این صورت در می آید که موضوع از مصادیق محمول است و این در جایی که رابطه موضوع و محمول مساوی است درست درنمی آید. پس در صورتی کلام آخوند تصحیح می شود که «من» تبعیضیه را نیز برداریم.

 در کلام آخوند لفظ «مفهوم» هم به معنای مفهوم آمده است و هم به معنای معنا. اما به قرینه استدلالی که ایشان در تعلیقات شرح حکمة الإشراق آورده است، منظور ایشان از مفهوم ، خود مفهوم ذهنی است نه معنا. اگر معنا مورد نظر بود کلام ایشان درست بود اما ایشان خود مفهوم ذهنی را اراده کرده و گفته اند که طبیعت یعنی خالی از همه مخصصات و یعنی طبیعت صرف و طبیعت صرف فقط در ذهن است. و اگر موضوع فقط در ذهن است ، محمول نیز همیشه در ذهن خواهد بود. سپس می فرمایند که قضایای طبیعیة فقط ذهنیة هستند.)

قال الآخوند : القضایا الطبیعیة لا تکون إلا قضایا ذهنیة لأن(دلیل در تعلیقة بر شرح حکمة الإشراق آمده است)

 1 لابد فی صدق الحملیة الموجبة من وجود الموضوع فی ظرف النسبة لأن ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له. (خواجه در اساس الإقتباس و تفتازانی در این موضوع سخن گفته اند)

 2 و الموضوع فی القضیة الطبیعیة نفس الطبیعة مجردة عن جمیع الخصوصیات.(هم لا بشرط و هم بشرط لا)

 3 و نفس الطبیعة مجردة عن جمیع الخصوصیات لا توجد فی الخارج لأن الخارجیة مساوقة للتشخص فلابد من المشخص.

 4 و إذا لم توجد الطبیعة مجردة عن جمیع الخصوصیات فی الخارج کان موطنها الذهن لأن الموجود إما خارجی أو ذهنی.

 5 و کل شیء موطنه الذهن لا یمکن الحکم علیه إلا بأحکام ذهنی لأن المحمول لا وجود له منحازا عن وجود الموضوع لمکان الهوهویة.

 6 و إذا کان الموضوع فی القضیة الطبیعیة لا یمکن الحکم علیه إلا بأحکام ذهنیة ، فالقضایا الطبیعیة لا تکون إلا قضایا ذهنیة.

اشکالات استاد فیاضی بر استدلال آخوند

و فیه

أولا : أن کلیة المقدمة الأولی ممنوعة لأن الهلیة البسیطة کقولنا «الإنسان موجود» لیست من ثبوت شیء لشیء و إنما مفادها ثبوت الشیء کما أفاده الآخوند فی الجواب عن إشکال ثبوت الوجود للماهیة.

 (قضایای طبیعیة عقد الوضع ندارد. عقد الوضع برای قضایای محصوره است.

 قضیة «الانسان موجود» قضیة طبیعیة است زیرا طبیعت موجود می شود به وجود یک فرد در خارج پس طبیعیة است)

 و ثانیا : أن المقدمة الرابعة ممنوعة لأنها مبتنیة علی کون الثبوت فی قاعدة الفرعیة بمعنی الوجود بالمعنی الأخص و لیس کذلک إذ لا حاجة فی صدق الحملیة الموجبة إلی وجود الموضوع وجودا بالمعنی الأخص إلا إذا کانت خارجیة[1] . فثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له ثبوتا یناسبه.

 («زید معدوم» قضیه ای شخصیة است اما لازم نیست موضوع موجود باشد. همینطور در بقیة قضایا)

 ثم إن القضیة الطبیعیة علی قسمین :

1 ما یکون الموضوع فیها هو الطبیعة بشرط تجردها عن جمیع الخصوصیات بشرط لا کقولنا « الإنسان نوع» و «الحیوان جنس» فإن الإنسان إنما یکون نوعا ما لم یقید بقید و أما إذا قید بقید کان صنفا لا نوعا إذ لا یصدق علیه تعریف النوع و هو تمام الحقیقة المشترکة بین الأفراد المتفقة الحقیقة و کذا الکلام فی کون الحیوان جنس. (انسان اگر یک خصوصیت به آن چسبید دیگر نوع نیست بلکه صنف است)

2 ما یکون الموضوع فیها هو الطبیعة لا بشرط کقولنا«الإنسان ممکن» «الدور محال»

 و یفترق القسمان فی أنه لا یصدق مع الأول قضیة حقیقیة و تصدق مع الثانی. فیصدق «کل إنسان ممکن» ولا یصدق «کل انسان نوع»

 ففی القسم الأول الموضوع موجود فی عالم الاعتبار و فی القسم الثانی الموضوع موجود فی عالم الاعتبار أو الوجود ذهنا أو خارجا أو العدم.( لابشرط در ذهن نیست زیرا لا بشرط است حتی از ذهنیت و خارجیت، پس در ذهن هم نیست.)

[1] در جلسه 605 در تاریخ 18/12/1388 استاد بیان کردند که در خارجیه و شخصیه وجود به معنای أخص است. در این جلسه گفتند که فقط خارجیه و در سؤالی که بعد از جلسه از استاد پرسیده شد گفتند که در خارجیه هم وجود خارجی و معنای أخص لازم نیست. مثلا در قضیه «کل الدیناسور معدوم»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo