درس اسفار استاد فیاضی

89/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال الأول / تحقیق و تفصیل/ فروع انقسام حمل به حمل أولی و شایع/ ج1/ص 293

 فروع انقسام الحمل إلی شائع و أولی

تمهیدان

1 قولنا بالحمل الأولی و بالحمل الشائع مشترک لفظا بین :

الف : ما یقع قیدا للموضوع أو المحمول.

ب : ما یقع قیدا للنسبة.

 فقولنا بالحمل الأولی فی المعنی الأول یدل علی إرادة المفهوم من الموضوع أو المفهوم. کقولنا « اللا ثابت فی الذهن بالحمل الأولی ثابت فی الذهن» «الجوهر الذهنی جوهر بالحمل الأولی بالحمل الشائع».

 و قولنا بالحمل الشائع فی المعنی الأول یدل علی إرادة المصداق من الموضوع أو المحمول. کقولنا «زید بالحمل الشائع مستکمل» «مفهوم الإنسان مجرد بالحمل الشائع(قید محمول است)» .

 و إذا وقعا قیدا للنسبة فی القضیة الحملیة فالمعنی واضح.

2 عقد الوضع عبارة عن ثبوت عنوان الموضوع لذات الموضوع و یقابله عقد الحمل الذی هو ثبوت المحمول للموضوع لذات الموضوع .

 (عقد الوضع یعنی مفهوم کلی را آورده ایم اما مصداق و فرد مورد نظر است. به این دلیل می گوییم در عقد الوضع ذات موضوع مورد نظر است زیرا موضوع در واقع ذات است که لفظ را عنوان برای آن قرار داده ایم.)

 ثم لا یخفی أن عقد الوضع لا یوجد فی جمیع القضایا لأن الشخصیة و الطبیعیة و الذهنیة لا یکون لها عقد الوضع.

 (قضایای شخصیة ، طبیعیة و ذهنیة عقد الوضع ندارد. زیرا مراد از موضوع مصداق و فرد موضوع نیست. مثلا در قضیة«الإنسان نوع» که به نظر ما استاد فیاضی طبیعة است، منظور از موضوع افراد انسان نیستند زیرا طبیعت انسان نوع است نه افراد انسان. همینطور در شخصیة و ذهنیة. اما باقی قضایا یعنی مهملة و خارجیة و حقیقیة عقد الوضع دارند. وقتی گفته می شود «کل انسان ناطق» منظور افراد انسان است نه خود طبیعت و مفهوم انسان.)

 و لکن القیدان بالحمل الأولی و بالحمل الشائع یقعان قیدا للموضوع و للمحمول فی جمیع القضایا.

 (این دو قید در محمول هم می آید اما عقد الوضع در محمول نمی آید. این دو قید در همه قضایا می آید اما عقد الوضع در همه قضایا نمی آید.)

فروع انقسام الحمل إلی شائع و أولی

1 قد یصدق محمول علی موضوع بأحد الحملین و یکذب نفس المحمول علی نفس الموضوع بالحمل الآخر. فذلک أنه یصدق قولنا «الإنسان ضاحک بالحمل الشایع» و یکذب قولنا «الإنسان ضاحک بالحمل الأولی»

تبصرة : کلما صدق قضیة بالحمل الأولی ، صدقت نفس تلک القضیة بالحمل الشائع لأنه إذا اتحد الموضوع و المحمول فی المعنی أی کانت حقیقتهما واحدة کان واقعهما أی وجودهما بالمعنی الأعم واحدا بالضرورة.

2 قد یصدق شیء علی نفسه بأحد الحملین. و یکذب بالحمل الآخر. فذلک أنه :

 الف : یصدق قولنا «الجزئی بالحمل الأولی جزئی بالحمل الأولی» و یکذب قولنا «الجزئی بالحمل الأولی جزئی بالحمل الشائع» لأن الجزئی بالحمل الأولی کلی صادق علی زید و عمرو و بکر. (کلیت صفت مفهوم است و این مثال بر اساس اینکه کلیت صفت مفهوم است درست است.)

  ب : یصدق قولنا «اللا مفهوم بالحمل الأولی لا مفهوم بالحمل الأولی» و یکذب قولنا «اللا مفهوم بالحمل الأولی لا مفهوم بالحمل الشایع» لأن لا مفهوم بالحمل الأولی مفهوم لمکان أنه تُصور فی الذهن.

 ج : یصدق قولنا «اللا موجود بالحمل الأولی لا موجود بالحمل الأولی» و یکذب قولنا «اللا موجود بالحمل الأولی لا موجود بالحمل الشایع» لأن اللا موجود بالحمل الأولی موجود فی الذهن.

 د : یصدق قولنا « عدم العدم بالحمل الأولی عدم العدم بالحمل الأولی» و یکذب قولنا «عدم العدم بالحمل الأولی عدم العدم بالحمل الشائع» لأن عدم العدم نوع من العدم

 (معروف است که می گویند بر هر چیزی یکی از نقیضین صادق است. مثلا این قلم یا مصداق زید است یا مصداق عدم زید. اما این درست نیست. زیرا «عدم زید» امری عدمی است اما قلم امری وجودی است. بله آنجایی که قلم هست ، عدم زید هم هست اما نه اینکه قلم مصداق عدم زید باشد.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo