درس اسفار استاد فیاضی

89/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال الثانی/ استدلال شیخ اشراق بر حضوری بودن ابصار/ ج1/ص 302

 (شیخ اشراق با ریاضت هایی که کشیده به این مقام دست پیدا کرده که به مبصرات علم حضوری پیدا کرده است. اما اولا بحث در علم حضوری شیخ اشراق به مبصرات نیست بلکه بحث در علم حضوری همه افراد به مبصرات است. اینکه شیخ اشراق با ریاضت کشیدن به مبصرات علم حضوری پیدا کرده است، دلیل بر این نیست که همه افراد بشر به صورت حضوری به مبصرات علم دارند و ثانیا بحث بر سر استدلال شیخ اشراق است که آیا این استدلال تام است یا نه.)

 أثبت الشیخ الإشراق فی فقرات 101 إلی 103 (صفحة 99 و 100) من حکمة الإشراق أن الإبصار لیس بخروج الشعاع و لا بانطباع. ثم فی الفقرة 145 (صفحة 134 و 135) أثبت مبنیا علی ما ذکره فی الفقرات 101 إلی 103 أن الإبصار علم حضوری.

و الصورة المنطقیة للاستدلال فی حکمة الإشراق ص 99 و 100 و 139 و 135

 (بیان ملاصدرا کاملا بر استدلال شیخ اشراق منطبق نیست و بین نقل ملاصدرا با استدلالی که خود شیخ اشراق در حکمة الإشراق آورده است تفاوتهایی وجود دارد. ما چون در مقام اشکال به شیخ اشراق هستیم باید کلام خود او را بدون کم و زیاد نقل و سپس نقد کنیم. به همین دلیل خود استدلال شیخ اشراق را می آوریم.)

 1 الإبصار إما بخروج الشعاع من العین و إما بانطباع صورة المرئی فی الرطوبة الجلیدیة ]أو فی الدماغ أو فی محل جسمانی آخر[ و إما بمقابلة المستنیر للعین السلیمة.

 (شیخ اشراق می گوید در رطوبت جلیدیة، آخوند إضافه می کند که چه در رطوبت جلیدیة و یا در مغز و دماغ و مرحوم علامة می گوید و چه در هر محل جسمانی دیگر. این قسمت را در کروشه قرار دادیم زیرا کلام خود شیخ اشراق نیست.

 نقد اصلی ما استاد فیاضی به این مقدمة است زیرا اقسام منحصر به این سه قسم نیست. علم شأن روح مجرد و نفس است. پس مدرک روح است و صورت در روح است نه در بدن و مقدم دماغ.)

 2 لکن الشقین الأولین باطلان. أما الشق الأول فلأنه

 3 لو کان الابصار بخروج شعاع من العین یلاقی المبصرات ، فإما إن یکون هذا الشعاع عرضا أو جوهرا و جسما.

 4 لکن التالی بقسمیه باطل . أما القسم الأول فلأنه :

 5 لو کان هذا الشعاع عرضا ، لم یمکن خروجه من العین و ملاقاته المبصرات لأن الخروج انتقال و انتقال العرض من موضوع إلی موضوع آخر محال و أما القسم الثانی فلأنه (از چشم به مبصر)

 6 لو کان هذا الشعاع جسما فإما أن یکون تحرکه بالإرادة بإرادتنا أو بالطبع.

 7 - لکن التالی بقسمیه محال. أما القسم الأول فلأنه :

 8 لو کان تحرک هذا الشعاع بالإرادة ، لکان لنا قبضه إلینا حتی لا نبصر مع التحدیق.

 9 لکن التالی باطل بالوجدان. و إما الشق الثانی فلوجوه ستة. الأول أنه :

 10 لو کان تحرک هذا الشعاع بالطبع ، لم یتحرک إلی جهات مختلفة.

 (بالقسر هم به بالطبع برمی گردد. یعنی قاسر نیرویی در طبیعت ایجاد می کند که آن نیرو طبیعتی دارد که بالطبع است)

 11 و لو لم یتحرک إلی جهات مختلفة ، لم یکن لنا إبصار جبال شاهقة و صحاری واسعة مع أشجارها و أنهارها و تلالها و وهادها فی رؤیة واحدة.

 (می توان اشکال کرد که سطح عدسی محدب است و به دلیل تحدب به جهات مختلف است و همه بالطبع است.)

 12 لکن التالی باطل بالوجدان. الثانی:

 13 لو کان تحرک هذا الشعاع بالطبع لکان نفوذه فی المایعات التی لها لون أولی من نفوذ فی الزجاج لأن المایع ألیَن من الزجاجات الصافیة.

 14 و لو نفذ فی المایعات التی لها لون ، لرأینا باطن تلک المایعات و ما وراءها کما نری باطن الزجاج الصافی و ماوراءها

 15 - لکن التالی باطل بالوجدان . الثالث أنه:

 16 - لو کان تحرک هذا الشعاع بالطبع ، لکان نفوذه فی الخزف أولی من الزجاج لأن مسامة أکثر.

 (کوزه متخلخل است. پس حرکت شعاع در کوزه متخلخل باید راحت تر است شیشه باشد که متخلخل نیست)

 17 و لو نفذ فی الخزف لرأینا باطن الخزف و ما وراءه کما نری باطن الزجاج و ما وراءه.

 18 لکن التالی بالوجدان. الرابع أنه:

 19 لو کان تحرک هذا الشعاع بالطبع لما شوهد الکواکب القریبة و البعیدة معا بل کان یختلف علی نسبة المسافة.

 20 لکن التالی باطل بالوجدان. الخامس أنه:

 21 لو کان تحرک هذا الشعاع بالطبع ، لکان الجرم یتحرک إلی الأفلاک دفعة و یخرقها. لأنا نشاهد الکواکب البعیدة والقریبة معا.

 22 لکن التالی محال لأن الحرکة یستحیل أن یکون دفعیة. و خرق الأفلاک محال. السادس أنه :

 (در حکمة الاشراق أو دارد اما در شرح حکمة الاشراق واو دارد که وجه ششم می شود)

 23 لو کان تحرک هذا الشعاع بالطبع ، لکان ینبسط علی نصف کرة العالم ما یخرج می العین. مع کون العین فی نهایة الصغر.

 24 لکن التالی باطل بالضرورة. و أما القسم الثانی منهما فلأنه:

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo