درس اسفار استاد فیاضی

89/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال الثانی/ ادامه دلیل شیخ اشراق در حضوری بودن ابصار/نقد استاد فیاضی بر این استدلال/ ج1/ص 302

 25 لو کان الإبصار بانطباع صورة المرئی فی الرطوبة الجلیدیة ، فإما أن تنطبع فیها عند إبصار جبال شاهقة و صحاریها مع أشجارها و أنهارها و وهادها فی رؤیة واحدة صورة المبصرات بما لها من العظامة بزرگی أو تکون الصورة المنطبعة صغیرة ثم نستدل و ننتقل بذلک إلی المقدار الواقعی لها علما عقلیا لا حسیا.

 (اگر صورت منطبعة کوچک باشد و انتقال به اندازه اصلی به وسیله علم حسی باشد، دوباره همین اشکال مطرح می شود. بنابر این انتقال به اندازه اصلی به وسیله علم عقلی است. با ادراک عقلی ما می فهمیم که اندازه اصلی شیء چه مقدار است نه اینکه بزرگی و کوچکی اش را ببینیم.)

 26 لکن التالی بقسیمه باطل . أما القسم الأول فلأنه :

 27 لو کان الإبصار بانطباع صورة المرئی فی الرطوبة الجلیدیة بما لها من العظم ، لزم انطباع الکبیر فی الصغیر.

 28 لکن التالی محال. أما القسم الثانی فلأنه :

 29 لو کانت الصورة المنطبعة صغیرة و کنا نستدل و ننتقل إلی المقدار الوقعی لها ، لم تکن رؤیة المقدار الکبیر بالمشاهدة بل کنا نعلم بالکبر بالاستدلال علما عقلیا لا حسیا.

 30 لکن التالی باطل بالوجدان.

 31 و إذا کان الإبصار بمجرد مقابلة المستنیر للعین السلیمة ، کان مرجع المقابلة إلی عدم الحجاب بین الباصر و المبصر.

 32 و إذا کان مرجع المقابلة عدم الحجاب بین الباصر و المبصر ، کان علمنا بالمبصرات الإبصار علما حضوریا. و هو المطلوب.

 (بعضی اساتید معتقد اند که این نظر شیخ اشراق در همه ادراکات حسی جاری است اما باید گفت که دلیل شیخ اشراق فقط در خصوص ابصار آمده است و شامل دیگر حواس نمی شود)

اشکالات استاد فیاضی به برهان شیخ اشراق

و فیه :

أولا : أن المقدمة الأولی ممنوعة. لعدم انحصار الأقسام فی الثلاثة المذکورة. و ذلک لأن هناک قسما آخر و هو الحق و هو أن الإبصار بانطباع صورة المرئی فی الذهن أو فقل فی مرتبة النفس المثالیة و مثال النفس لیس صغیرا کالعین و بعبارة أخری الذهن من مراتب النفس و النفس غیر البدن.

و ثانیا : أن المقدمة الحادیة عشرة ممنوعة.

 (می توان گفت عدسی چشم محدب است و به دلیل تحدب شعاع نور به همه جهات حرکت می کند. بنابر این حرکت شعاع به جهات مختلف بالطبع است.)

و ثالثا : أنه لو کان الإبصار علما حضوریا ، لم یقع فیه الخطا. لأن الخطا عبارة عن عدم المطابقة المعلوم للواقع. و فی العلم الحضوری المعلوم نفس الواقع. أفهل یمکن أن یقال إن الشیء لیس مطابقا لنفسه. لکن التالی باطل بالوجدان.

 (در علم حضوری خطا بی معنا است زیرا صورت ذهنی واسطه نشده است. اما ما می دانیم که در ابصار خطا رخ می دهد. به طور مثال چوب صاف را اگر در لیوان آب قرار دهیم، شکسته به نظر می رسد. پس وقوع خطا در آنچه مشاهده می شود، دلیل است بر حضوری نبودن مبصرات.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo