درس اسفار استاد فیاضی

89/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال الخامس /جواب آخوند که «فی» در اینجا معنای ظرفیت حقیقی ندارد /ج1/ ص 311و 312

جواب آخوند از اشکال پنجم

 و أجاب الآخوند قدس سره عن الإشکال بأن قاعدة «الموجود فی الموجود فی شیء موجود فی ذلک الشیء» إنما تتم إذا کان لفظة «فی» مستعملة فی معناها الحقیقی و ذلک أن لفظة «فی» موضوعة للظرفیة و الظرفیة کسائر المعانی الحرفیة نسبة و النسبة وجود رابط و لا یتحقق الوجود الرابط إلا مع تغایر طرفیها فی ظرف وجودها. إذ لا معنی لدوران النسبة بین الشیء و نفسه. ففی مثل «الماء فی الکوز و الکوز فی البیت» الظرفیة حقیقیة لما أن للماء وجودا و للکوز وجودا آخر و هما وجودا متأصلان أی خارجیان فیتخلل بینهما نسبة الظرفیة. و کذا فی الکوز و البیت.

 (در خارج آب داریم و کوزه. و معنای «فی» هیچکدام نیست. بلکه معنای «فی» رابطه و نسبت بین آب و کوزه است.

 متأصل در برابر ظلی آمده است. در تقسیم وجود به خارجی و ذهنی، به خارجی، اصیل و متأصل و عینی نیز می گویند و به ذهنی، ظلی نیز می گویند. معمولا اصیل و متأصل را در برابر ظلی به کار می برند و خارجی و عینی را در برابر ذهنی.)

 و أما فی ما نحن فیه فلیس کذلک لوجهین:

الأول: أن الماهیات الحاصلة فی الأذهان لیست وجودات متأصلة و إنما لها الوجود الظلی، أی لیس لها وجود خارجی و إنما لها وجود ذهنی.

الثانی: أن «فی» لم تستعمل هنا بمعناها الحقیقی أعنی الظرفیة لأن کون الشیء فی الذهن معناه کونه بحیث لا تترتب علیه الآثار؛ کما أن کون الشیء فی الخارج لا معنی له إلا کونه بحیث تترتب علیه الآثار. یشهد لذلک أن وجوده تعالی قبل خلق أی شیء وجود خارجی .

 فتحصل أن القاعدة و إن کانت صحیحة ، إلا أن ما نحن فیه لیس من صغریات تلک القاعدة. بل إن تأملت حق التأمل تری أنه لا مصداق للقاعدة إلا الظرفیة المکانیة فی معناها العرفی. و أما سائر الموارد فلا تستعمل فیها لفظة «فی» فی معناه الحقیقی حتی الزمان.

 (ذهنی بودن یعنی شیء آثار مطلوبة را نداشته باشد و خارجی بودن یعنی آثار مطلوبة را داشته باشد. بنابر این اگر در ذهن موجود است، آثار را ندارد و اگر در خارج موجود است، آثار را دارد. پس اینکه ماهیات ذهنی هم ذهنی باشند هم خارجی تناقض است زیرا به معنای این است که هم آثار مطلوبة را دارند و هم ندارند و این تناقض صریح است.

 همه موجودات و خود خدا در خارج موجوداند اما موجود بودن در خارج به این معنا نیست که خارج یک چیزی باشد که موجودات یا خدا در آن و «فیه» بخواهند موجود شوند. خدا در خارج موجود است به این معنا نیست که خارج وجودی دارد و خدا در آن موجود شده باشد به نحوی که خارج ظرف تحقق و وجود خدا باشد. خدا در خارج موجود است یعنی تحقق دارد و هست. علم نیز عین ذهن است. نه اینکه ذهن چیزی باشد و علم چیز دیگری.

 از حیث فلسفی آب در کوزه نیست. بلکه آب در مکان خودش است کوزه در مکان و فضای خودش. اما عرف می گوید که آب در کوزه است و مکانش در کوزه است.

 زمان در زید است نه اینکه زید در زمان باشد زیرا زمان قائم به حرکت است و حرکت عین متحرک. پس زید عین حرکت است. پس متحرک عین زمان است نه اینکه در زمان باشد و زمان وجودی منحاز از متحرک داشته باشد. بنابر این چه در مکان فلسفی و چه در زمان ظرفیت حقیقی نداریم. بلکه فقط در مکان عرفی ظرفیت حقیقیة داریم.)

 و الجواب أن الموجود في الموجود في الشي‌ء

 إنما يكون موجودا في ذلك الشي‌ء إذا كان الوجودان متأصلين و يكون الموجودان هويتين كوجود الماء في الكوز و الكوز في البيت بخلاف الموجود في الذهن الموجود في الخارج- فإن الحاصل من المعلوم في الذهن صورة لا هوية و الوجود ظلي لا متأصل و من الذهن في الخارج هوية و الوجود متأصل و معنى في في الموضعين مختلف و كذا استعمالها فيهما و في المكان و الزمان ليس بمعنى واحد بل بالحقيقة و المجاز لأن كون الشي‌ء في الخارج ليس من قبيل الماء في الكوز بل معنى كون الشي‌ء في‌ الخارج هو أن يترتب عليه الآثار المطلوبة منه و كونه في الذهن هو أن لا يكون كذلك‌. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 311 و 312

  (گفتیم متأصل در اینجا مقابل اعتباری نیست بلکه مقابل ظلی است. فیهما : ذهن و خارج)

جواب استاد فیاضی به اشکال پنجم

 (به نظر می آید که جواب صحیح این است که آنچه ذهنی است وجود خارجی است و به عین ذهن موجود است اما خارجیت مطلقة دارد و آثار خارجی هم دارد. به آن ذهنی گفته می شود زیرا با خارج از ذهن مقایسة شده است. به عبارتی خارجیت مطلقه دارد و آثار خارجیت مطلقه را دارد اما به دلیل اینکه با خارج مقایسة شده است به آن خارجی گفته نمی شود. بنابر این بیان ماهیات ذهنی خارجیات مطلقة دارند زیرا در ذهن هستند و ذهن خود امری خارجی است. اما خارجیت نسبی که در برابر ذهنی است را ندارند. این دلیل تنها خارجیت مطلقة را ثابت می کند و از اثبات خارجیت مطلقة نتیجه گرفته نمی شود که باید آثار مطلوبة هم بار شود. چون خارجیت مطلقة دارد، دارای آثار می باشد اما این آثار غیر از آثار مطلوبة از شیء است. به عنوان مثال آتش خارجی می سوزاند اما آتش ذهنی علم است و رفع جهل می کند اما آثار مطلوبة از آتش مثل گرما و نور را ندارد.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo