درس اسفار استاد فیاضی

89/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال السادس /سه تعریف برای قضیة بتیة و لا بتیة/ج1/ص 312و 313

إن قلت: إذا کان الأمر فی القسمین الأخیرین مبنیا علی الاعتبار، فهل هناک مناط لاختصاص مفهوم بأمر و مفهوم آخر بأمر آخر بحیث یکون عنوانا لذلک الأمر دون غیره أو یکون الأمر مجرد وضع و جعل و اعتبار.

 (سؤال این است که اگر دو قسم اخیر از مفاهیم اعتباری اند، به چه ملاکی این مفاهیم برای معانی شان وضع شده اند؟ آیا به مجرد قرارداد و اعتبار معتبر بستگی دارد یا ورای جعل و قرارداد، ملاکی هم برای وضع اینگونه معانی وجود دارد؟ در ماهیات واضح است که چون حقیقت ذهن و خارج یکی است، این مفاهیم از واقعشان حکایت می کنند. اما اشکال در مفاهیم دسته دوم وسوم پیش می آید که اگر این مفاهیم ساختگی هستند، از چه چیزی حکایت می کنند و در ثانی به چه دلیل و ملاکی از آن چیز حکایت می کنند. اگر مجرد جعل و قرارداد باشد، با تغییر اعتبار یا معتبر مفهوم وجود بحث از مفهوم است نه از لفظ باید بتواند از عدم یا ممتنعات و معدومات نیز حکایت کند. اما واضح است که مفهوم وجود نمی تواند از غیر وجود حکایت کند و فقط وجود را نشان می دهد. اینجا این سؤال پیش می آید که اگر این مفهوم ساخته ذهن و از مفاهیم اعتباری است، به چه دلیل این مفهوم از هستی و وجود حکایت می کند نه از چیز دیگر؟)

قلت: لیس الأمر مبنیا علی مجرد الوضع و الاعتبار، بل هناک ملاک لاختصاص مفهوم بمعنی و کونه عنوانا فرضیا له. و ذلک الملاک کون المفهوم بحیث یصدق علیه ذلک المعنی بالحمل الأولی و لا یصدق علیه بالحمل الشایع. و علی هذا الأساس الذی ذکرنا من انقسام المعانی إلی ثلاثة أقسام، قسم المحقق الداماد و تلمیذه الآخوند القضیة الحملیة إلی بتیة و غیر بتیة.

 (آخوند می گوید دلیل اینکه مفاهیم دسته دوم و سوم از چیز خاصی حکایت می کنند مجرد وضع و اعتبار نیست بلکه به این دلیل است که آن معانی به حمل اولی بر آنها صادق است و همین ملاک کافی است که از معانی خودشان حکایت کنند.

 أول کسی که قضیه حملیه را به بتی و غیر بتی تقسیم می کند، میرداماد است و ملاصدرا در این تقسیم تابع استاد خود است. اما قبل از میرداماد کسی را سراغ نداریم که قضیة را به تبیة و لابتیة تقسیم کرده باشد.)

 یعرف البتیة و غیر البتیة بثلاثة تعاریف:

 1 البتیة ما یکون موضوعها الماهیة و غیر البتیة ما یکون موضوعها غیر الماهیة.

 2 البتیة ما یکون لموضوعها طبیعة متحصلة فی الذهن و غیر البتیة ما لیس لموضوعها طبیعة متحصلة فی الذهن سواء لم یکن له تحصل أصلا کالأعدام و المعدومات أو کان له تحصل خارجی فقط کالوجود والوجوب وسائر صفات الوجود الحقیقیة.

 3 البتیة ما یکون لموضوعها أفراد محققة بالإمکان یصدق علیها بعنوانه کقولنا«الإنسان کاتب» أو «الکاتب متحرک الأصابع» و غیر البتیة ما لا یکون لموضوعه أفراد إلا بالتقدیر و الفرض.

 (این سه تعریف حقیقتشان یکی است که با بیانات متعدد ذکر شده است. بنابر هر سه تعریف قضیة ای که موضوعش ماهیت باشد بتیة است و قضیه ای که موضوعش از اعدام و ممتنعات یا وجود و صفات حقیقیة اش باشد لا بتیة است.

 عدم که فرد ندارد زیرا نیستی و نبودن است. مفاهیم واجب و وجود نیز فرد ندارند زیرا خارج که به ذهن نمی آید و آنچه در ذهن است نیز یک مفهوم ساختگی و فرضی است.پس این مفاهیم فرد ندارند زیرا فرد همان حقیقت است با مشخصات.)

 و الجواب أن القضايا التي حكم فيها على الأشياء الممتنعة الوجود

 حمليات غير بتية و هي التي حكم فيها بالاتحاد بين طرفيها بالفعل على تقدير انطباق طبيعة العنوان على فرد فإن للعقل أن يتصور مفهوم النقيضين و شريك الباري و الجوهر الفرد و أن يتصور جميع المفهومات حتى عدم نفسه و عدم علته و عدم العدم و مفهوم الممتنع لا على أن ما يتصوره هو حقيقة الممتنع إذ كل ما يتصور و يوجد في الذهن يحمل عليه أنه ممكن من الممكنات بل ذلك المتصور هو عنوان لتلك الحقيقة الباطلة. و مناط صحة كون مفهوم عنوانا لماهية من الماهيات أن يحمل عليه المفهوم‌ منها حملا أوليا و إن لم يحمل عليه حملا شائعا صناعيا فالعقل يقدر أن يتصور مفهوما- و يجلعه عنوانا بحسب الفرض لطبيعة باطلة الذات مجهولة التصور و يحكم عليه بامتناع الحكم عليه و العلم به و باعتبار وجود هذا المفهوم في الذهن و كونه عنوانا لماهية باطلة يصير منشأ لصحة الحكم عليه بامتناع الحكم عليه و جواز الإخبار عنه بامتناع الإخبار عنه فصحة الحكم يتوجه عليه من حيث كونه فردا لمفهوم ممكن و موجود و امتناعه يتوجه إليه من حيث كونه مما يحمل عليه الممتنع و المعدوم حملا أوليا و باعتبار كونه عنوانا لطبيعة مستحيلة من هذه الجهة. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 312و 313

 (توضیحات متن اسفار: جوهر فرد اسم دیگر جزء لا یتجزی است.

 در عبارت « و مناط صحة کون مفهوم عنوانا لماهیة من الماهیات» منظور از ماهیات ، ماهیت به معنای اعم است زیرا بحث از قضایای غیر بتیة است پس بحث از وجود و عدم و دسته دوم وسوم مفاهیم است. پس منظور از ماهیت ماهیت به معنای اخص نیست بلکه از ماهیت به معنای أعم است که شامل وجود و عدم نیز می شود.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo