درس اسفار استاد فیاضی

89/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال السادس /تقسیم قضیة به بتیة و غیر بتیة/ اشکالات استاد فیاضی/ج1/ص 314

 تنقسم القضیة إلی بتیة و غیر البتیة

 الأفق المبین/ص 44 تا 46 و اسفار/1/ منهج دوم/ فصل 19/281 و 282 و پاورقی مرحوم سبزواری همینجا و المسائل القدسیة/ سه رساله فلسفی/253و254 و اسفار/مرحلة دوم/فصل چهارم/ ص 401 الی 404 و موقف هشتم/فصل هشتم/ج7/ص 130 و 131 تعلیقة الآخوند علی شرح الفصوص/69 شرح منظومة/ج2/ص 394 بدایة/مرحله هشت/فصل چهار نهایة/مرحلة هفت/فصل چهار

اشکالات استاد فیاضی به بیان آخوند در تقسیم قضیة به بتیة و لا بتیة

 نقول

 تقسیم القضیة الحملیة إلی بتیة و غیر بتیة مبتن علی

 1 انقسام المعانی إلی ثلاثة أقسام: الف ما یحصل فی الذهن و الخارج. ب ما لا یحصل لا فی ذهن و لا خارج. ج ما یحصل فی الخارج لا فی الذهن

 2 أن الوجود الذهنی خاص بالماهیات لما أنها تحصل بأنفسها فی الأذهان. و أما الأعدام و الممتنعات فلا حقیقة لها حتی تحصل فی الذهن و أما الوجود و صفاته فهی و إن کان عین الحقیقة، و لکنها لا تحصل فی الذهن.

 و نفس هذین المبنیین مبنی علی أن الوجود الذهنی عبارة عن حصول الشیء بحقیقته فی الذهن. و قد مر مرارا أن هذا المدعی لم یمکن الذب عنه لأنهم بعد ما ورد علیهم الإشکالات

قالوا: إن الحاضر فی الذهن من المعانی، هی المعانی بالحمل الأولی أعنی مفاهیمها.

فنقول: إن الحاضر فی الذهن من الأعدام و الممتنعات و کذا من الوجود و صفاته أیضا هی نفس تلک المعانی بالحمل الأولی. کما صرح بذلک المحقق الداماد و الآخوند فی ما أشرنا إلیه من کلماتهما. و قد صرحو بأن الحاصل من الماهیات أیضا إنما هو معانیها بالحمل الأولی و إلا لم یمکن دفع إشکالات الوجود الذهنی. فلیس هناک فرق بین الماهیات و غیرها. فلو کان عدم حضور الأعدام و المعدومات و کذا الوجود و صفاته بأنفسها فی الذهن باعثا علی کون القضایا التی تتألف منها حملیات غیر بتیة، لوجب أن تکون جمیع القضایا الحملیة غیر بتیة.

 و لکن نقول القضایا کلها بتیة لأن المفاهیم أیا ما کانت، تحکی واقعها بالذات من غیر فرق بین الماهیات و غیرها.

 (خود آخوند هم همینجا می گفت که دلیل اینکه بعضی مفاهیم را اعتبار می کنیم برای بعضی چیزها به خاطر قرار داد و صرف فرض نیست بلکه به این دلیل است که این مفاهیم به حمل اولی هستند. عدم و وجود به حمل اولی است. مفهوم این کلام این است که در ماهیات باید به حمل شایع باشد تا تفاوت کند. اما در جواب اشکالات خود آخوند گفته بودند که ماهیات نیز به حمل اولی به ذهن می آید پس فرقی بین ماهیات و غیر ماهیات نمی ماند. پس همه قضایا یا باید لابتیة بشود یا همه بتیة باشند. نظر ما استاد فیاضی نیز این است که نظر درست نظر قبل از میرداماد بوده است که بین قضایا از این جهت فرق نمی گذاشتند و همه بتیة بودند. آخوند در بحث وجود ذهنی هیچ جا به بحث حکایت اشاره نمی کند. در حالیکه اصل بحث وجود ذهنی و رفع شک و سفسطة و حکایت مفاهیم از واقعشان باید بر اساس حکایت حل شود نه آمدن واقع به ذهن و بحث تطابق ذهن و عین با هم در ماهیات. تطابق ذهن و عین فقط در ماهیات مطرح می شود که بعد از اشکالات وجود ذهنی آخوند کم کم از مدعا دست می کشد و می گوید ماهیات نیز به حمل اولی به ذهن می آیند نه به حمل شایع و از این جهت فرقی بین ماهیات و مفاهیم عدم و ممتنعات و وجود و صفات حقیقی اش نیست زیرا در عدم و وجود نیز حمل اولی آنها به ذهن می آیند.

 معلوم شدن زید دلیل بر معلوم شدن عمرو نیست. اینکه مفهومی به ذهن آمده حتی اگر حقیقتش هم یکی باشد که نیست یکی زید است و دیگری عمرو که دو وجود جداگانه دارند و علم به یکی دلیل علم به دیگری نیست. بلکه باید با حکایت حل شود. استاد مطهری می فرمایند آنقدر حکایت قوی است که اصلا به حاکی توجه ندارد و تا انسان فلسفه نخواند به حاکی توجه نمی کند. پس کلید حل مسأله معرفت شناسی و نفی سفسطه در دستان بحث حکایت است نه تطابق ذهن و عین و مسأله وجود ذهنی)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo