درس اسفار استاد فیاضی

89/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/الفصل الرابع فی زیادة توضیح لإفادة تنقیح / تفاوت نظر استاد فیاضی با نظریه شبح/ نظر استاد فیاضی در تفاوت علم و وجود ذهنی/ج1/ص 314 و 315

 و حکایة الوجود الذهنی لواقعه حکایة طبعیة ذاتیة لا وضعیة کحکایة الألفاظ و النقوش.

 (حکایت طبعی یعنی طبیعت و ذات شیء به نحوی است که حکایت می کند. حکایت وجود ذهنی طبعی است یعنی ذاتا حکایت از محکی خود می کند. اما در الفاظ حکایتشان از معنایشان وضعی است یعنی دائر مدار وضع است و از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت می کند.)

 فصل (4) في زيادة توضيح لإفادة تنقيح‌

 اعلم أن قوما من المتأخرين لما ورد عليهم الإشكالات المذكورة في الوجود الذهني و تعسر عليهم التخلص عن الجميع اختاروا أن الموجود في الذهن ليس حقائق المعلومات بل أشباحها و أظلالها المحاكية عنها بوجه.

 و بيان ذلك أنه لما تعاضد البرهان و الوجدان على أنه يوجد في ذهننا عند تصور الحقائق أمر محاك لها به يشعر الذهن بها و يجري عليها الأحكام و يخبر عنها- و لا يسوغ لنا أن نقول تلك الحقائق بعينها موجودة في الذهن لورود هذه الإشكالات- فالمذهب الجامع بين الدليلين هو أن يقال الحاصل في الذهن ظل من المعلوم و أنموذج‌ له له نوع محاكاة عنه كمحاكاة اللفظ و الكتابة إلا أن محاكاتهما للمعاني بحسب الوضع و محاكاة النقوش الذهنية بحسب الطبيعة.

 و يرد عليهم أنه لو تم دلائل الوجود الذهني لدلت على أن للمعلومات بأنفسها- وجودا في الذهن لا لأمر آخر مباين لها بحقيقتها كالنقوش الكتبية و الهيئات الصوتية- إذ لا يقول أحد أن كتابة زيد و اللفظ الدال عليه هما زيد بعينه بخلاف إدراكه و تصوره فإنه يجري عليه أحكامه و يحمل عليه ذاتياته و عرضياته فليس فيما ذكره جمع بين الدليلين بل إبطال لهما و إحداث مذهب ثالث. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 314و 315

 (توضیحات متن اسفار: حکم برای مفهوم نیست بلکه به وسیله مفهوم حکم را بر خود واقع می بریم. در قضایا باید از مفاهیم استفاده کنیم. اما حکم برای مفهوم بما هو مفهوم نیست بلکه مفهوم وسیله ای است تا حکم را بر خود واقع ببریم.

 آخوند گفته « لو تم» اما درست نیست زیرا آخوند خودش دلائل وجود ذهنی را تمام می داند. پس با إذا باید می گفت نه لو، مگر اینکه از باب مماشات با خصم باشد.)

اشکالات استاد فیاضی بر آخوند

 المحاکاة: المشابهة. اساس الإقتباس /ص 591 : «محاکاة ایراد مثل چیزی بود به شرط آنکه هو هو نباشد مانند حیوان مصور طبیعی را و خیال به حقیقت محاکات نفس است أعیان محسوسات را و لیکن محاکاتی طبیعی و سبب محاکات یا طبع بود چنانکه در بعضی حیوانات که محاکات آوازی کنند مثل طوطی یا محاکات شمایلی کنند مانند کپی میمون و سبب یا عادت بود که چنانکه در بحری مردمان به ادمان قادر شوند یا صناعت بود مثل تصویر و شعر و غیر آن و تعلیم هم نوعی از محاکات بود که تصویر امری موجود است در ذهن.»

 و إذا أرید من الظل المحاکی فی تعریف الوجود الذهنی معناه اللغوی، أفاد أن ما فی الذهن أمر مباین للواقع مشابه له و لمکان المشابهة یتداعی الواقع. و هذا غیر ما اخترناه من کون العلم الحصولی نفس حکایة الواقع بمعنی إرائته و الکشف عنه.

 (اگر محاکات معنای لغوی باشد که معنای مشابهت باشد، ذهن منتقل می شود به شبیه دیگر بدون اینکه این بخواهد منتقل کند. صدای طوطی صدای خودش است. اما به علت مشابهت ما به صدای خودمان منتقل می شویم. قائل به شبح می گوید چیزی در ذهن است که مشابه است و ما از مشابه به مشابه منتقل می شویم. بیان ما استاد فیاضی همان بیان استاد شهید مطهری است که از باب مشابهت نیست بلکه انسان به خود مفهوم توجه نداریم و مفهوم فانی است. علم حصولی شأنش نشان دادن است. شأنش کشف و حکایت است. این غیر از قول به شبح است که بر مبنای مشابهت است.

 حالت حکایت علم است که علم حصولی است. و محکی اش هم در وجود ما است که به آن وجود ذهنی می گویند. پس در وجود خود ما دو چیز است. علم حصولی کلی است یعنی وابسته به شیء خاص نیست. آن وجود ذهنی حقیقت خود شیء خارجی نیست. این واقع ذهنی با واقع خارجی حقیقتا مباین است. یعنی هم وجودا مباین است هم حقیقتا مباین است. )

قوله:«إدراک زید یجری علیه أحکام زید و تحمل علیه ذاتیاته»

فیه: أن إدراک زید لیس مستکملا مع أن الاستکمال حکم من أحکام زید و لیس حساسا متحرکا بالإرادة مع هما من ذاتیات زید.

 (شما می گویید ادراک زید همه احکام زید را دارد اما خود آخوند در جواب اشکالات گفت که همه احکام را ندارد و حمل اولی است. پس فرقی بین ادراک و وجود لفظی و کتبی وجود ندارد و هردو احکام خود زید را ندارد. قید حمل اولی کار را خراب می کند و بیان می کند که شیء خودش نیست بلکه مفهومش است. )

قوله:«بل إبطال لهما»

فیه : أن القولین کالمتناقضین حیث إن الأول یقول بحضور الماهیات بأنفسها فی الأذهان و الثانی ینفی ذلک.

 (قول شبح رفتن به قول ثالثی نیست بلکه ابطال یک قول و تسلیم شدن به قول شبح است

 ما یک علم داریم و یک وجود ذهنی. علم همان حاکی بالذات و از وجود ذهنی یا وجود خارجی می تواند حکایت کند. وجود ذهنی آن چیزی است که علم ما از آن دارد حکایت می کند. و می شود واقعی در خارج داشته باشد یا نه. ما وقتی تخته را می بینیم تخته ای در ذهن داریم و باید چیزی داشته باشیم که از همان تخته در ذهن حکایت بکند. پس در ذهن دو چیز داریم نه یک چیز)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo