درس اسفار استاد فیاضی

89/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/الفصل الرابع فی زیادة توضیح لإفادة تنقیح /کلام سید سند/ نقد دوم و سوم و چهارم دوانی بر سید سند/ج1/ص 318و 319

ادامه انتقادات دوانی بر سید سند

الثانی قوله «الوجود متقدم علی الماهیة» لا بدیهی و لا مبرهن.

 (علامه حسن زاده در تعلیقه می فرمایند که دوانی ماهیت را اصیل می داند. بنابر این کلام سید سند در نظر او نه بدیهی است و نه مبرهن اما اگر کسی اصالت وجود را پذیرفته باشد، اگر اصالت وجود بدیهی باشد، این حرف هم بدیهی است و اگر اصالت وجود نظری است، این کلام هم نظری می شود و باید مبرهن شود که همان دلیل اصالت وجود این حرف را نیز ثابت می کند.)

أقول (استاد فیاضی): بل الدلیل قائم علی خلافه. لأنه و إن کان موجودیة الوجود متقدمة علی موجودیة الماهیة لأنها علة لها و لکن لیس الوجود متقدما علی نفس الماهیة لأن الماهیة أمر تستوی نسبته إلی الوجود و العدم. فیجوز أن تکون معدومة کما یجوز أن تکون موجودة.

 (همانطور که در جلسات قبل بیان شد، موجودیت وجود بر موجودیت ماهیت به دلیل اصالت وجود مقدم است. اما خود وجود بر خود ماهیت مقدم نیست. زیرا قبل از اینکه انسان خلق شود، عدم انسان بود. زیرا اگر نه وجود انسان باشد و نه عدم انسان، ارتفاع نقیضین می شود. پس قبل از خلق و وجود انسان، عدم انسان بود. بنابر این مقدم بر وجود، عدم آن ماهیت تحقق داشت. پس کلام سید سند که می خواهد بگوید وجود بر ماهیت مقدم است و بدون وجود ماهیتی هم نخواهد بود غلط است. سید سند می خواهد بگوید که ماهیت در ماهیت بودنش متأخر از وجود است. اما این حرف درست نیست زیرا ماهیت حتی در حال عدمش نیز خودش خودش است. ماهیت من حیث هی لیست إلا هی است. اما بنابر قول سید سند باید گفت: «الماهیة من حیث هی لیست حتی هی» که خودش نیز از خودش نفی خواهد شد که پذیرفتنی نیست.)

 ثم متقدم‌ الموجودية غير بين و لا مبين. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 318و 319

الثالث سلمنا أن الوجود متقدم علی الماهیة، لکن هذا الأمر لیس مبنی لما ذکرتموه. أی لا یصحح الانقلاب المذکور بتقدم الوجود علی الماهیة. لأن الوجود أیا ما کان متقدما کان أو متأخرا عرضی للماهیة. والعرضی لا یغیر حقیقة المعروض. بل العرضی یتحول مع بقاء المعروض.

 (وجود عارض بر ماهیت است. سؤال این است که امر عرضی به هر نحو که باشد، مقدم باشد یا مؤخر، نمی تواند حقیقت ماهیت را عوض کند. بلکه تحول عرضی به این است که معروض به جای خود باشد اما عرضی عوض شود.)

 و على فرض التسليم لا يوجب جواز الانقلاب إذ العوارض متقدمة كانت أو متأخرة لا يغير حقيقة المعروض فإنها إنما تعرض لتلك الحقيقة فلا بد من بقائها معها. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 319

الرابع ما ذکرتموه نقض للمدعی. إذ المدعی حصول الماهیات بأنفسها فی الأذهان حتی تصوروا بذلک العلم الحصولی. و عندما اورد علی المدعی بأنه یستلزم کون شیء واحد جوهرا و عرضا، أجبتم بأن الماهیة الخارجیة تنقلب بتبدل الوجود. فتحصل من کلامکم أن الماهیات لا تحصل بأنفسها فی الأذهان.

 و ما قلتم من «أن حصول الماهیات بأنفسها فی الأذهان أعم من أن تحصل بعینها أو تنقلب إلی ماهیة أخری»، فهو کأن یقول أحد إن حصول زید فی الدار أعم من حصول نفسه أو حصول عمرو.

 (مدعی این بود که خود ماهیات به ذهن می آید. اشکالاتی مطرح شد. سید سند در جواب اشکال بیانی داشت که لازمه اش این است که خود ماهیت به ذهن نیاید و این دست برداشتن از مدعای وجود ذهنی است.)

 ثم على فرض الانقلاب يكون الحاصل في الذهن- مغايرا بالماهية للحاصل في الخارج و هو خلاف مقتضى الدليل الدال على الوجود الذهني و ما ذكره من أن حصول الماهية في الذهن أعم من أن يبقى فيه على ما كان- أو ينقلب إلى ماهية أخرى من قبيل أن يقال حصول زيد في الدار أعم من أن يبقى فيه على ما كان أو ينقلب فيه إلى عمرو مثلا. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 319

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo