درس اسفار استاد فیاضی

90/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثانی فی أن الوجود من المعقولات الثانیة/توضیح مراد آخوند از اضافة و مشخص کردن اینکه معقول أول است یا ثانی / ج1/ ص332

 قوله« و النسب و الاضافات»

 الاضافة لفظ مشترک بین معنیین:

1 المعنی اللغوی و هو نفس النسبة.

2 المعنی المصطلح و هو ما یعرّف بالنسبة المتکررة. و الحق کما أکد علیه العلامة الطباطبایی أنها هیئة متکررة حاصلة من نسبة واحدة.

 فعلی المعنی الأول النسبة و الاضافة مترادفان و علی المعنی الثانی فالاضافة أخص من النسبة علی التعریف الأول و مباینة لها علی التعریف الثانی.

  (در مورد اضافة دو نظر مهم وجود دارد. قدما اضافه را نسبت متکرره می دانسته اند یعنی اضافة خودش نوعی از نسبت است. اما علامه می فرمایند اضافة وصف و هیئت متکرر است. در کلام قدما اضافه نسبت متکرر است یعنی دو نسبت است. اما علامه می فرمایند که بین اضافه و دیگر مقولات نسبیة تفاوتی از حیث نسبت نیست. همانطور که بین میز و کتاب نسبت وجود دارد، بین زید و مکان نیز نسبت است. اما از نسبت بین کتاب و میز دو وصف برای آنها پیدا می شود. وصف فوقیت برای کتاب و وصف تحتیت برای میز. اما از نسبت زید به مکان که همان مقولة أین است تنها یک وصف برای زید پیدا می شود اما از نسبت زید و مکان، وصفی برای مکان حاصل نمی شود.

  معنای اول این است که اضافه نسبت متکرر است پس اضافة اخص از نسبت است زیرا اضافة نسبتی است که متکرر است پس نوعی از نسبت است. اما بنابر تعریف دوم اضافة، وصف متکرر حاصل از نسبت است پس اضافة و نسبت متباین می شوند.

 ظاره عبارت آخوند در اینجا تغایر داشتن نسبت و اضافة است زیرا عطف اگر قرینه ای نداشته باشد به معنای مغایرت دو طرف عطف است. عطف تفسیر قرینه می خواهد و به نظر ما استاد فیاضی در اینجا بین نسبت و اضافة مغایرت هست زیرا قرینه ای بر عطف تفسیر نیست.)

اقوال در معقول أول یا ثانی بودن اضافة

 و کیف کان ففی کون النسب و الاضافات معقولات أولی أو ثانیة أقوال ثلاثة

القول الأول: أن النسب و الاضافات علی أقسام: قسم منها من المعقولات الأولی و قسم منها من المعقولات الثانیة فی اصطلاح المنطق و قسم منها من المعقولات الثانیة باصطلاح الفلسفة. و هذا القول هو الذی ذهب إلیة أرسطو و اختاره شیخنا الأستاذ جوادی دام ظله و هو الحق. و ذلک أن وجود النسبة متوقف علی تغایر طرفیها فی ظرف وجودها لاستحالة دوران النسبة بین الشیء و نفسه.

 فإن کان طرفاها موجودین بوجودین فی الخارج، فالنسبة معقول أولی لوجودها فی الخارج؛ کالنسبة بین الوالد و الولد.

 و إن کان طرفا ها موجودین بوجودین فی الذهن، فالنسبة معقول ثانی منطقی لکونها وصفا لأمر ذهنی. کالنسبة بین الموضوع و المحمول.

 و إن لم یکن طرفاها موجودین بوجودین لا فی الخارج و لا فی الذهن فالنسبة معقول ثان فلسفی. کالنسبة بین الوجود و الماهیة.

 (بین میز و کتاب رابطه حقیقی است بنابر این رابطه آنها نیز در خارج است. معنای رابط این است که بین طرفین است. پس لازمه این قول این نیست که رابط در خارج وجود مستقل داشته باشد بلکه به این است که طرفین نسبت در خارج موجود باشند.

 مفهوم زید در ذهن با مفهوم قائم در ذهن نسبتی دارند که قضیة قائم است به نسبتی که این دو مفهوم در ذهن دارند. ایجاب نسبت که کردیم می شود قضیة. نسبت در ذهن است. محل نزاع وجود این نسبت در خارج است. علامه در بدایة و نهایة می فرمایند اگر قضیة صادق است، صدق ایجاب می کند که خارج مثل ذهن باشد. پس نسبت نیز خارجی است. اما ما گفتیم که صدق به این است که قضیة از خود واقع حکایت کند و برای اینکه از همان حکایت کند نباید نسبت در خارج باشد زیرا خود علامه گفته اند که«لا معنی لدوران النسبة بین الشیء و نفسه» در ذهن نسبت هست اما بحث علامه وجود این نسبت در خارج است.

 در خارج ماهیت و وجود به وجود واحد موجود اند. نسبت بین یندو نیز در خارج ما بحذاء ندارد اما منشأ انتزاع دارد. وجود انسان که نسبت بین انسان و وجود است در خارج وجود ندارد زیرا طرفین به وجود واحد موجود اند و مغایرتی بین آنها نیست.)

 و الاضافة و هی الهیئة المتکررة الحاصلة من نسبة واحدة، تابعة فی کونها معقولا أولا أو ثانیا منطقیا أو فلسفیا لوجود النسبة التی حصلت هی منها. فاضافة الأبوة و البنوة معقول أول. و اضافة الأعمیة و الأخصیة معقول ثان منطقی لما أنهما وصفان للمفاهیم الذهنیة. و اضافة العلیة و المعلولیة بین الوجود و الماهیة الموجودة به معقول ثان فلسفی.

 (فارابی از قول ارسطو می گوید که اضافه از مقولات است زیر بعضی جاها اضافه خارجی است به دلیل اینکه طرفین خارجی است. اما چنین نیست که هر اضافه این خارجی باشد.

  در مورد معقول ثانی منطقی مثال می زنیم به وصف حاکویت که بین مفهوم و وجود ذهنی اش است.

 آیت الله جوادی حرف آخوند را در اینجا را بر قول اول کردند و در رحیق گفته اند منظور آخوند از نسب و اضافات همه آنها نیست بلکه بعض آنها است)

القول الثانی: ما یظهر من المحقق الطوسی فی تلخیص المحصل/ ص 35 و الآخوند فی المقام و شیخنا المحقق و هو أن النسب و الاضافات معقولات ثانیة فی اصطلاح الفلسفة مطلقا.

القول الثالث: ما حکاه الفارابی عن قوم و هو أن النسبة و الاضافة نفسه مقولة من المقولات. راجع: کتاب الحروف للفارابی/ الفقرات 51 تا 53

 (ارسطو می گوید بعضی از اضافات خارجی و مقوله اند اما بعضی دیگر معقول ثانی اند. قول سوم هر اضافه ای را مقوله می داند پس از هر اضافه این خارجی است.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo