درس اسفار استاد فیاضی

90/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثانی فی أن الوجود من المعقولات الثانیة/سه قول در کیفیت انتزاع مقولات ثانیة فلسفی/ نقد دیدگاه علامه توسط استاد فیاضی/ ج1/ص 333
 و ینتزع من النسبة الاعتباریة فی السالبة الکثرة حیث إن العقل بعد ما یری مباینة الموضوع للمحمول ، یحصل علی مفهوم الکثرة. و هذا المفهوم، مفهوم عدمی سلبی حیث إنه یعنی عدم کون الموضوع هو المحمول. حیث إن العقل یری أن هذا المعنی لیس بموجود فی الموجبة، یحصل علی مفهوم الوحدة التی هی عدم مباینة الموضوع للمحمول. فالکثرة مفهوم سلبی و الوحدة سلب لهذا السلب. و لذا یتحد مع الحکم الایجابی فی المصداق. فراجع: المقالة الخامسة من کتاب أصول فلسفة.
 (از اینکه موضوع محمول در سالبة رابطه عدمی دارند، می فهمیم موضوع و محمول با هم مباینت دارند و غیر از هم اند و از اینجا مفهوم کثرت را به دست می آوریم. اما در موجبه نفی تغایر می کنیم یعنی جایی که هوهویت هست، تغایر نیست.)
 نقد استاد فیاضی بر بیان علامة
 و یرد علیه
 أولا: أنه مبنی علی أمرین:
 الأول: أن أخذ المفهوم و انتزاعه یتوقف علی نوع من الاتصال بالمصداق. فراجع: الفصل الثالث من المرحلة الحادیة عشرة من نهایة الحکمة. و استدل علی ذلک بأنه:
 1 لو أدرک الذهن مفهوما من دون ارتباط بمصداقه، لکانت نسبة ذلک الفهوم إلی مصداقه و غیر مصداقه متساویة. لأنه کما لم ینتزع من غیر مصداقه، لم ینتزع من مصداقه.
 2 و لو کانت نسبة المفهوم إلی مصداقه و غیر مصداقه متساویة، لوجب أحد الأمرین: 1- الصدق علی جمیع المصادیق سواء کانت مصداقا له أو لم یکن. 2- عدم الصدق علی شیء سواء کان مصداقا له أم لم یکن.
 3 لکن التالی باطل لأنا نجد أن کل مفهوم یصدق علی مصداقه و لا یصدق علی غیره.
 (این مبنا اختصاصی خود علامه است و کسی جز ایشان قائل به این مبنا نیست. در نظر علامة برای انتزاع مفهوم باید به نوعی با مصداق ارتباط داشته باشیم تا بتوانیم مفهوم را به دست بیاوریم. این ارتباط یا بدون واسطه است مثل علوم حسی که ادوات حسی بدون واسطه با خارج مرتبط است یا با واسطه است مثل علم خیالی که ارتباط با خارج است اما حس واسطه است. در ادراکات عقلی نیز از طریق حس و خیال با خارج ارتباط پیدا کرده ایم و به این جهت مفهوم عقلی کلی به دست آمده است. تا احساس نکنیم، علم حسی نداریم، و تا حس نکنیم صورت خیالی حاصل نمی شود و تا خیالی حاصل نشود صورت عقلی حاصل نمی شود. علامه دلیل می آورند که اگر صورت را از ارتباط با واقع به دست نیاورده باشیم، نسبت این صورت با همه چیز یکسان است و بین مصداق و غیر مصداقش فرقی نمی کند. یا باید بر هر چیزی صدق کند یا بر هیچ چیز صدق نکند.)
 اشکال استاد فیاضی بر مبنای اول علامة
 و فیه
 أولا: النقض بمفاهیم لا واقع لها کالألوان سیما عند ما تکون الحاسة معیبة.
 (در اصل وجود رنگ در خارج شک و شبهه وجود دارد. این مسأله در افرادی که یک رنگ را به رنگ دیگری می بیند واضح تر است مثل کسی که صورتی را به رنگ زرد می بیند. این شخصی که تصور زرد برایش پیدا شد، مفهوم زرد برایش پیدا شده است اما این را از زرد انتزاع نکرده بلکه از صورتی انتزاع کرده است. اما همین مفهوم زرد که از مصداق برایش حاصل نشده است، بر همه چیز قابل صدق نیست یا چنین نیست که هیچ مصداقی نداشته باشد. مثال دیگر اشتباهاتی است که همه می کنند مثل رنگین کمان که واقع و حقیقتی ندارد اما این تصور نه از همه چیز حکایت می کند و نه چنین است که هیچ چیز را نشان ندهد. بله پیدا شدن تصور منشأ می خواهد. اما این غیر از این است که علامه می گویند باید حتما مصداق را ملاحظه کند تا بتواند مفهوم را به دست بیاورد. نقیضی موجبه کلیة، سالبة جزئیة است. علامه می فرمانید در همه جا باید مصداق را دید. اما ما می گوییم بعضی جاها می توان بدون ارتباط با مصداق مفهوم را به دست می آورد. )
 و ثانیا: بالحل بأن المفهوم حاک بالذات لمعناه بل لا حقیقة له وراء الحکایة لمعناه. فالمقدمة الثانیة ممنوعة لأن التساوی فی عدم الانتزاع بین المصداق و غیره لا یستلزم تساوی فی الحکایة.
 (مفهوم یعنی حالت حکایت نفس زیرا بنابر اتحاد عاقل و مقعول هنگام علم در نفس صورتی پدید نیامده است بلکه هنگام علم، نفس حکایتگر شده. به این حالت حاکویت مفهوم و علم حصولی می گویند. اگر این حاکویت ذاتی است، دیگر دلیل نمی خواهد که چرا معنایش را نشان می دهد و ارتباطی با اینکه از کجا به دست آمده است ندارد. پیدایش مفهوم متوقف بر ارتباط با مصداق نیست. اما علامه می فرمایند پیدایش مفهوم متوقف بر ارتباط با مصداق است. اینکه مفهوم نه از مصداق أخذ شده و نه از غیر مصداق، دلیل نمی شود که مفهوم در صدق هم به یک نحو باشد که نه بر مصداق صدق کند نه بر غیر مصداق یا هم بر مصداق صدق کند و هم بر غیر مصداق. عدم فرق در یک جهت لازمه اش این نیست که از همه جهت مساوی باتوشند. می گویند از ملانصرالدین پرسیدند امسال زور بیشتری داری یا پارسال. در جواب می گوید زورم فرق نکرده زیرا پارسال نمی توانستم هاون سنگی درون خانه را بلند کنم و امسال نیز نمی توانم. این استدلال غلط است زیرا تساوی در نتوانستن در امسال و پارسال، دلیل نمی شود که زور امسال و پارسال مساوی بوده است. پارسال توان جابه جایی شیء پنجاه کیلویی را داشتم و به همین دلیل ناتوان از جابه جایی هاون صد کیلویی بودم. امسال توان جابه جایی شیء سی کیلویی را دارم و همچنان ناتوان از بلند کردن هاون صد کیلویی هستم. تساوی در نتوانستن دلیل بر تساوی زور نیست. همین طور تساوی در عدم لزوم انتزاع مفهوم از مصداق، دلیل بر تساوی مفهوم در حکایت نیست که یا از همه چیز حکایت کند یا از هیچ چیز.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo