درس اسفار استاد فیاضی

91/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل التاسع فی أن العدم لیس رابطیا/ اقوال در وجود نسبت در واقع قضایا/ج1/ ص 365
 اقوال در وجود نسبت در مطابَق قضایا
 (مرحوم آخوند در این فصل در مورد نسبت در قضایای سالبه می خواهند صحبت کنند. گفتیم گاهی منظور از نسبت در واقع قضیة است و گاهی در خود قضیة)
 فی وجود النسبة فی واقع القضیة أعنی مطابَقها أقوال أربع.
 فلا یخفی أن المراد من النسبة هی النسبة التی تحکیة القضیة أعنی الاتحاد فی الحملیة و الاتصال فی المتصلة و الانفصال فی المنفصلة.
 (اینکه در واقع قضیة نسبت هست یا نه، منظور همان نسبتی است که قضیة می گوید. مثلا وقتی می گوییم : «لا شیء من الإنسان بحجر» قضیة می گوید بین انسان و حجر نسبت هوهویت نیست. صدق این قضیة به این است که هوهویت بین انسان و حجر نباشد. و إلا بین انسان و حجر نسبت تغایر هست. منظور این است که نسبتی که قضیة موجبه می گوید در سالبة نیست.)
 القول الأول
 وجود النسبة فی المطابَق القضیة الموجبة الصادقة مطلقا سواء کانت القضیة حملیة أم متصلة أم منفصلة و سواء کانت الحمل أولیا أو شائعا و سواء کانت الهلیة بسیطة أم مرکبة. لکن وجود النسبة فی مطابَق القضیة قد یکون خارجیا و هو ما إذا کان الطرفان موجودین بوجودین متغایرن. و قد یکون تحلیلیا و هو فی ما إذا لم یکن الطرفان موجودین بوجودین متغایرین.
  (دیروز قیود این قول را نگفتیم. امروز کاملتر می گوییم. مطابق این قول در مطابق هر قضیة موجبه صادقة، وجود رابط وجود دارد. و فرقی بین حمل أولی و شایع، هلیة مرکبة و بسیطة، حملیة و متصلة و منفصلة نیست. منتها گاهی این نسبت تحلیلی است مثل حمل اولی و هلیت بسیطة و گاهی نسبت خارجی است هنگامی که محمول از محمولات بالضمیمة باشد. البته در حملیة همیشه این نسبت تحلیلی است زیرا واقع موضوع و محمول هوهویت دارند. )
 و الدلیل علی هذا القول
 1 القضیة تحکی وجود نسبتها فی الواقع.
 (تصور تنها مثل «انسان»از بود و نبود انسان در خارج ساکت است. به همین دلیل هم موضوع هلیة بسیطة موجبة قرار می گیرد هم موضوع هلیة بسیطة سالبة. تصور موضوع در هلیة بسیطة لا بشرط از وجود و عدم است و إلا موضوع سالبة یا موجبة قرار نمی گرفت. اما قضیة نیز تصور است که از وجود نسبتش در خارج حکایت می کند.)
 2 و لا تکون قضیة الحاکیة لوجود النسبة فی الواقع صادقة إلا إذا کانت النسبة متحققة فی الواقع. لکن تحقق النسبة فی الواقع أعم من خارجی و تحلیلی. فقولکم «ألله تعالی عالم» إنما یکون صادقا إذا کان وجوده تعالی نفس العلم. فالهوهویة و هی النسبة المحکیة فی القضیة الحملیة موجودة و لکنها نسبة تحلیلیة لأن طرفیها فی الخارج موجودان بوجود واحد
 (در نظر ما این قول صحیح است.
 تقسیم نسبت به خارجی و تحلیلی مثل تقسیم علت به تحلیلی و خارجی در کلمات قوم نیست و قوم نسبت را فقط خارجی می دانند.)
 القول الثانی
 ما ذهب إلیه القدما و هو وجود النسبة خارجیة فی مطابَق جمیع القضایا الموجبة الخارجیة الصادقة. و ذلک لأن القضیة الخارجیة تحکی وجود النسبة فی الخارج. فإذا کانت صادقة وجب وجود النسبة المحکیة لها فی الخارج.
 و فیه: أن وجود النسبة فی الخارج أعم من کونها خارجیة أو تحلیلیة ألا تری أن قولنا «الإنسان موجود» قضیة خارجیة بینما لیست هناک نسبة خارجیة و إلا لکان الوجود و الماهیة کلاهما أصیلین. و أیضا قولنا «الإنسان الموجود فی الخارج انسان موجود فی الخارج» قضیة خارجیة مع إنه لا یمکن وجود النسبة بین الشیء و نفسه إذ النسبة فی کل وعاء فرع تغایر طرفیها فی ذلک الوعاء.
 (اگر نسبت بخواهد همیشه در خارج باشد، پس باید وجود در خارج باشد، ماهیت نیز به وجود جداگانه ای در خارج موجود باشد زیرا بینشان نسبت خارجیة برقرار است. زیرا این قول می گوید در «الإنسان موجود» نیز نسبت باید در خارج باشد. پس ماهیت وجودی دارد و وجود وجودی و بینشان نسبتی خارجی برقرار است. این همان اصالت هر دو است که امری باطل است و به اشتباه به ما استاد فیاضی نسبت می دهند. در نظر ما استاد فیاضی ماهیت بالوجود موجود است. در نظر ما خدا وجود را موجود می کند اما برای ماهیت باید به آن وجود داد پس در موجودیت، وجود اصل است و ماهیت بالوجود موجود است. یعنی وجود برای موجود شدن محتاج حیثیت تقییدیة نیست اما ماهیت حیثیت تقییدیة می خواهد.
 حمل اولی گاهی ناظر به خارج است و لازم نیست حتما حمل مفهوم بر مفهوم باشد. ملاک حمل اولی این است که معنای موضوع و محمول یکی است. بنابر این در «انسان خارجی، انسان خارجی است» این حمل اولی است با اینکه ناظر به خارج است. بله اگر قید نیاوریم و بگوییم«الإنسان إنسان» قضیة طبیعیة است. همین طور اگر بگوییم «انسان به حمل أولی، انسان به حمل أولی است» که این نیز حمل أولی است اما ناظر به مفهوم انسان و انسان موجود در ذهن است. هر سه قضیة حمل اولی است اما یکی ناظر به طبیعت است، یکی ناظر به وجود خارجی و یکی ناظر به وجود ذهنی. پس چنین نیست که حمل أولی همیشه ناظر به ذهن باشد.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo